95/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام مرحوم امام خمینی:
حضرت امام درباره اینکه آیا بحث مقدمه واجب، یک بحث لفظی است یا بحث عقلی ابتدا به کلامی از مرحوم عراقی اشاره میکنند و سپس به وی پاسخ میدهند.
کلام مرحوم عراقی در حقیقت اشکال بر مرحوم آخوند است. قبل از ورود به بحث این بزرگواران لازم است به نکتهای اشاره کنیم:
برخلاف آنچه شایع است دلالت تضمن و دلالت التزام، دلالتهای مجازی نیستند، به این معنی که اگر لفظ را به کار ببریم و مرادمان جزء معنی یا ملازم معنی باشد مرتکب مجاز شدهایم و لذا محتاج قرینه هستیم و این هم دلالت تضمن یا التزام نیست.
ولی اگر لفظ را بکار ببریم و مرادمان معنی موضوعله آن باشد (حقیقت) از این استعمال، سه معنی به ذهن مخاطب خطور میکند.نخست معنی موضوعله (که یک مفهوم بسیط است) و دوم جزء موضوعله (که این جزء بما هو جزءیک مفهوم بسیط دیگر است و نسبت آن با مفهوم موضوعله تباین است ولی خارجا یا ذهنا آن شی جزءموضوعله است)و سوم لازم بین موضوعله.
به همین جهت (که این هر سه معنی از لفظ فهمیده میشود)، در نظر عرف قابل احتجاج است.
مثلا اگر گفت «کتاب را فروختم» موضوعله این لفظ «ورقهها+جلد» است و این موضوعله یک مفهوم بسیط است اما عرف از شنیدن این لفظ میفهمد که جلد هم فروخته شده است.و اگر کسی گفت «دوات را آوردم» و عرف آورده شدن لازمه دوات که مرکب است را هم میفهمد، ولذا اگر بعدا متکلم گفت مرکب را نیآوردم، میتوانند با او احتجاج کنند. همچنین اگر بعدا متکلم گفت «جلد» را نفروختم، میگوئیم «جزء درضمن کل» فهمیده میشود و لذا اگر ورقهها به تنهایی تحویل شود اصلا «موضوعله کتاب» (نه مطابقی و نه تضمنی) تحویل نشده است.
با توجه به آنچه گفتیم، اشاره میکنیم که مرحوم عراقی در اشکال به مرحوم آخوند میفرماید:
اگر بحث مقدمه واجب بخواهد، بحث لفظی باشد از نوع دلالت التزامی است و دلالت التزامی علیرغم اینکه لفظی است، دلالت عقلی است.
حضرت امام به این مطلب پاسخ میدهند:
«إن المسئلة- بناء على كون النزاع في الملازمة و عدمها- عقليّة محضة لا لفظيّة. و دعوى كون النزاع في الدلالة الالتزاميّة، و هي مع كونها عقليّة من الدلالات اللفظيّة بوجه، مردودة:
أمّا أولا: فلأن في كون الدلالة الالتزاميّة من الدلالات اللفظيّة بحثا، لأنّ اللفظ لا يكون دالا لفظيّا إلا على ما وضع له، و دلالة الالتزام دلالة المعنى على المعنى، و لهذا لو حصل المعنى في الذهن بأيّ نحو يحصل لازمه فيه.
و أمّا ثانيا: فلأنّه يشترط في الدلالة الالتزاميّة أن يكون اللازم لازما للمعنى المطابقي أو له و للتضمني، فإذا دلّ اللفظ على المعنى و يكون له لازم ذهنيّ يدلّ عليه و لو بوسط، تكون الدلالة التزاميّة، و ما نحن فيه ليس كذلك، لأنّدلالة الأمر على كون متعلّقه مرادا للآمر ليس من قبيل دلالة اللفظ بل من قبيل كشف الفعل الاختياريّ عن كون فاعله مريدا له، فالبعث المتعلق بشيء إنّما هو كاشف عن كون فاعله مريدا له لأجل كونه فعلا اختياريّا له، لا لأجل كونه دالا عليه مطابقة، حتّى يكون لازمه لازم المعنى المطابقي، و تكون الدلالة من الدلالات اللفظية.
هذا مضافا إلى ما عرفت من أنّ هذا اللزوم ليس على حذو اللزومات المصطلحة، مع أنّ اللزوم ليس ذهنيّا، مع أنّ محلّ الكلام أعمّ من المدلول عليه بالدلالة اللفظيّة»[1]
توضیح:
در جواب به فرمایش مرحوم عراقی میگوئیم:
اولا اینکه دلالت التزامی از دلالتهای لفظی باشد محل تأمل است، چراکه لفظ بر موضوعله خود دلالت دارد و بس، در حالیکه در دلالت التزام، معنی لازم موضوعله، بوسیله معنی موضوعله در ذهن حاصل میشود. به عبارت دیگر در دلالت التزام چنین است که لفظ موضوعله، معنی موضوعله را به ذهن میآورد و معنی موضوعله، معنی لازم موضوع له را.
ثانیا: اصلا دلالت وجوب ذیالمقدمه بر وجوب مقدمه دلالت التزامی نیست چرا که:
در دلالت التزامی،لازم باید لازم معنی مطابقی یا لازم معنی مطابقی و تضمنی باشد. در نتیجه اگر لفظ بر معنی موضوع له خود دلالت کرد آن معنی یک لازمه ذهنی ای داشت (ولو آن لازم، به واسطه چیزی لازمه معنی موضوعله باشد) در این جا دلالت التزامی است ولی مانحن فیه از این قبیل نیست چراکه:
اینکه امر ذیالمقدمه را واجب میکند و در عین حال دلالت میکند بر اینکه مقدمه آن هم مطلوب آمر است،دلالت لفظی نیست [یعنی لازمه معنی امر که وجوب ذیالمقدمه باشد مطلوبیت مقدمه نیست]
بلکه دلالت بر وجوب مقدمه از باب این است که یک فعل اختیاری [هر کس کاری را به اختیار انجام داد] معلوم میکند که فاعل آن، آن را اراده کرده است پس «بعث» کاشف است از اراده آمر (چراکه امر یک فعل اختیاری است)
پس دلالت امر بر اراده ناشی از دلالت لفظی و ناشی از معنی موضوع له امر نیست.
ما میگوییم:
ماحصل فرمایش امام در جواب دوم با توجه به مبنای ایشان در بحث امر آن است که:
دلالت امر بر وجوب ذیالمقدمه دلالت لفظی نیست بلکه صیغه امر «بعث اعتباری» را ایجاد میکند ولی اینکه آمر به اختیار چنین کرده است، به ما میفهماند که آمر اراده امر کردن داشته است، و عقلا هر جا اراده امر کردن داشته باشند، اراده تحقق مأموربه را هم دارند. پس از صدور امر میفهمیم به دلالت عقلایی که آمر اراده تحقق مأموربه را دارد. و از این طلب آمر نسبت به ذیالمقدمه (مأموربه) انتزاع وجوب میکنیم، پس وجوب و مطلوبیت ذیالمقدمه معنی لفظ امر نیست تا فهم لازمه آن، دلالت التزامی باشد.
حضرت امام سپس در عبارتی کوتاه سه اشکال دیگر را متوجه مرحوم عراقی میکنند:
«هذا مضافا إلى ما عرفت من أنّ هذا اللزوم ليس على حذو اللزومات المصطلحة، مع أنّ اللزوم ليس ذهنيّا، مع أنّ محلّ الكلام أعمّ من المدلول عليه بالدلالة اللفظيّة»[2]
توضیح:
ثالثا: ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه همانند ملازمههایی دیگر نیست چراکه:
[ایشان در بیان این معنی مینویسند:
«ثم إنّه لعلّك قد علمت ممّا ذكرنا في خلال البحث، أنّ الملازمة المدعاة ها هنا غير الملازمات و اللوازم و الملزومات العقليّة الاصطلاحية ممّا يكون الملزوم فيها علّة اللازم إذا كان لازم الوجود، و يكون المتلازمان معلولين لعلّة واحدة، ضرورة أنّ إرادة المقدمة و كذا وجوبها ليسا لازمين لإرادة ذي المقدمة و وجوبه، بل هي مثل إرادة ذيها تحتاج إلى مباد نظير مبادئها من التصور و التصديق بالفائدة و غيرهما، و مع عدم تماميّة مبادئها لا تتحقّق و لو تحقّقت إرادة ذيها، و كذا الأمر في الإيجاب و الوجوب.» [3]
توضیح:
ملازمه ادعا شده در این بحث با ملازمههای دیگر فرق دارد چراکه در آن ملازمهها، ملزوم یا علت برای لازم است و یا لازم و ملزوم هر دو معلول یک علت واحد هستند (اگر بحث از لوازم وجود است) در حالیکه اراده ذیالمقدمه و وجوب ذیالمقدمه چنین نسبتی با اراده مقدمه و وجوب مقدمه ندارد، چراکه إراده مقدمه و وجوب مقدمه علتهای خاص خودش را دارد که تصور و تصدیق مقدمه است، پس علت اراده مقدمه و وجوب آن با علت اراده ذیالمقدمه و وجوب آن (تصور و تصدیق هر یک) متفاوت است.]
[ما میگوییم: در دلالت التزامی، لازم نیست لازم و ملزوم علت و معلول یا دو معلول برای علت واحد باشند، بلکه اگر شنیدن معنی اول معنی دوم را هم به ذهن میآورد، دلالت التزامی حاصل است.]
رابعا اصلا بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه یک ملازمه ذهنی برقرار نیست به گونهای که از شنیدن یکی به دیگری برسیم.
[ما میگوئیم: این اشکال را مرحوم لنگرودی به این بیان تقریر کرده است.
«و عُدّ محطّ البحث من دلالة الألفاظ، فنقول بأنّ شرط الدلالة الالتزامية هو كون اللازم لازماً بيّناً. و معنى اللزوم البيّن هو أنّ مجرّد تصوّر الطرفين يكفي في الجزم باللزوم. و أنت خبير بأنّ محطّ البحث لم يكن كذلك؛ لتوقّف إثبات اللزوم بين إرادة المقدّمة و إرادة ذيها إلى البرهان؛ و لذا وقع الخلاف في ذلك؛ فذهب بعض إلى وجوب المقدّمة مطلقاً أو في الجملة، و بعضهم إلى إنكار الوجوب مطلقاً.» [4]
خامسا: بحث مقدمه واجب فقط مربوط به جایی نیست که وجوب ذیالمقدمه از لفظ فهمیده شده باشد بلکه اگر وجوب ذیالمقدمه ناشی از دلیل لبی باشد هم این بحث مطرح است.
[ما میگوئیم: مرحوم لنگرودی این اشکال را اینگونه تقریر کرده است:
«بالجملة: البحث في مقدّمة الواجب لا يختصّ بما إذا كان الشيء واجباً باللفظ، بل بالأعمّ منه و ممّا وجب بغيره؛ فلو احرز إرادة المولى بإتيان أمر بأيّ نحو كان، يلزم من ذلك إرادة مقدّمته»[5]
جمع بندی:
با توجه به آنچه ذیل اشکال دوم حضرت امام آوردیم «و با توجه به اینکه در حقیقت انشاء و حقیقت وجوب گفتهایم «وجوب» معنی هیأت امر نیست، ملازمه در بحث ما نمیتواند ملازمه لفظی و از نوع دلالت التزام باشد.»