95/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم
ما می گوییم:
مبنای امام (یک امر و یک مطلوب)اگر دلیل فقط عذر مستوعب را موجب نماز با تیمم می داند: اصلا بحث اعاده مطرح نیست.اگر دلیل نسبت به عذر مطلق است. (برای اینکه نماز با تیمم خوانده شود، لازم نیست عذر مستوعب باشد): اجزاءاگر دلیل نسبت به عذر مهمل است. (نمی دانیم عذر، مستوعب لحاظ شده است یا عذر در لحظه واحده هم قابل قبول است): اشتغال و عدم اجزاءمبنای امام (یک امر و یک مطلوب)اگر دلیل فقط عذر مستوعب را موجب نماز با تیمم می داند: اصلا بحث اعاده مطرح نیست.اگر دلیل نسبت به عذر مطلق است. (برای اینکه نماز با تیمم خوانده شود، لازم نیست عذر مستوعب باشد): اجزاءاگر دلیل نسبت به عذر مهمل است. (نمی دانیم عذر، مستوعب لحاظ شده است یا عذر در لحظه واحده هم قابل قبول است): اشتغال و عدم اجزاءاگر بخواهیم فرمایش امام را تا اینجا جمع بندی کنیم می توانیم آن را در چنین جدولی ارائه نمائیم:
مبنای دیگر (دو امر)هر دو دلیل مطلق استهر دو دلیل مهمل ( هم نسبت به استیعاب عذر و عدم استعیاب مهمل است و هم نسبت به اینکه وجوب حاصل از دو دلیل تخییری است یا تعیینی مهمل است): دو امر به صورت وجوب تخییری هستند: اجزاءدو امر موجود است ولی یک مطلوب را می رسانند (چراکه دو امر در صدد بیان جزئیت و شرطیت هستند): اجزاءدو امر و دو مطلوب: عدم اجزاءاگر با پدید آمدن اضطرار امر به «نماز با وضو» ساقط شد و نمی دانیم بازگشت یا نه: برائتاگر امر به نماز با وضو با پدید آمدن اضطرار ساقط نشد: اشتغالمبنای دیگر (دو امر)هر دو دلیل مطلق استهر دو دلیل مهمل ( هم نسبت به استیعاب عذر و عدم استعیاب مهمل است و هم نسبت به اینکه وجوب حاصل از دو دلیل تخییری است یا تعیینی مهمل است): دو امر به صورت وجوب تخییری هستند: اجزاءدو امر موجود است ولی یک مطلوب را می رسانند (چراکه دو امر در صدد بیان جزئیت و شرطیت هستند): اجزاءدو امر و دو مطلوب: عدم اجزاءاگر با پدید آمدن اضطرار امر به «نماز با وضو» ساقط شد و نمی دانیم بازگشت یا نه: برائتاگر امر به نماز با وضو با پدید آمدن اضطرار ساقط نشد: اشتغال
حضرت امام سپس به یک اشکال و جواب اشاره می کند. اشکال مربوط به آن قسمت از کلام ایشان است که بنابر «دو امری بودن» و در صورت اهمال ادله، حکم به برائت داده بودند به این بیان که چون احتمال «تخییر» می رود، پس در اصل تکلیف شک داریم. ایشان اشکال را چنین توضیح می دهند (این اشکال از مرحوم عراقی است):
«و قد يقال: إنّ الموارد يكون من قبيل دوران الأمر بين التعيين و التخيير، لأنّ المكلّف يعلم بأنه إمّا يجب عليه الانتظار إلى آخر الوقت و إتيان الصلاة مع الوضوء، أو مخيّر بين الإتيان بالترابية و بين الصبر إلى وجدان الماء و الإتيان بالمائيّة، و معه تكون قاعدة الاشتغال محكمة.» [1]
توضیح:
1. مورد از قبیل مواردی است که در آنها دوران بین تعیین و تخییر است چراکه مکلف می داند یا واجب است که تا آخر وقت منتظر شود و نماز را با وضو بجا بیاورد یا مخیر است بین اتیان به نماز با تیمم و بین صبر تا آخر وقت و اتیان به نماز با وضو.
2. و در چنین مواردی اصل، اشتغال است یعنی باید به سراغ تعیین رفت.
حضرت امام سپس پاسخ می دهند:
«و فيه: أنّه بناء على تعلق أمرين بعنوانين يعلم المكلّف الفاقد بأنّه ليس مكلّفا بتكليف الواجد، بل يحتمل كونه مرخّصا في إتيان الصلاة مع الترابيّة، و يحتمل كونه غير مكلّف بالصلاة في الحال، و إنّما يتعلّق التكليف به بالمائيّة حال وجدانه، بل لا يجب عليه الانتظار- أيضا- لأنّه غير متعلق لتكليف بالبداهة.
و بالجملة: لا يكون في حال الفقدان تكليف فعليّ متوجّه إليه بإتيان الصلاة مع الطهارة المائيّة حتّى يكون من قبيل التعيين و التخيير، و لا يكون التخيير بين الإتيان في الحال و الإتيان في الاستقبال من قبيل تكليف شرعيّ تخييري، بل يكون من قبيل أمر انتزاعيّ من الترخيص في إتيانها في الحال، و من الإيجاب في الاستقبال حين تعلق التكليف به على فرض عدم الإتيان، و مثل ذلك لا يرجع إلى التعيين و التخيير.» [2]
توضیح:
1. وقتی دو امر به دو عنوان تعلق گرفت، مکلف که آب ندارد می داند که وظیفه ای نسبت به «نماز با وضو» ندارد بلکه احتمال هم می دهد که شاید با خواندن «نماز با تیمم»، نسبت به نماز با وضو ترخیص شده باشد. [عدم اطلاق در دلیل «نماز با وضو» چراکه اگر آن دلیل مطلق بود باید نماز با وضو خوانده می شد چه نماز با تیمم خوانده شود و چه خوانده نشود] و هم چنین احتمال می دهد که شاید اصلا نماز با تیمم وظیفه اش نباشد [عدم اطلاق در دلیل «نماز با تیمم»، چراکه شاید «عذر مستوعب» لحاظ شده باشد] هم چنین انتظار هم برای او واجب نیست چراکه بالبداهه شارع به «انتظار برای رسیدن آب» امر نکرده است.
2. پس در حال فقدان اصلاً تکلیفی نسبت به «نماز با وضو» ندارد تا بگوییم دوران بین تعیین «نماز با وضو» یا تخییر بین «نماز با تیمم و نماز با وضو» شده است.
3. پس اینکه می گوییم در حال اضطرار (عدم آب) مخیر است، این یک تخییر انتزاعی است که حکم عقل است. یعنی در حال اضطرار از مجموع احکام شرعی می داند که «در حال حاضر نسبت به نماز با وضو تکلیف ندارد» و می داند که «اگر در آینده آب پیدا شد و الآن نماز با تیمم نخوانده بود قطعاً باید نماز با وضو بخواند»
4. پس اگر با توجه به این دو حکم، رجاءً «نماز با تیمم» خواند و بعد آب پیدا شد، در حقیقت در اصل «وجوب نماز با وضو» شک کرده است.
5. [به عبارت دیگر: تخییر آدم مضطر، بین اتیان و صبر کردن یک حکم شرعی نیست بلکه یک انتزاع عقلی از احکام شرعی مختلفی است که وجود دارد و این تخییر، شرعی نیست تا دوران بین آن و تعیین، از مصادیق دوران بین تعیین و تخییر باشد.]