« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

94/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم نائینی سپس به قصد «کون العمل لله» پرداخته است و می نویسد:

«و امّا إذا ... قلنا بكفاية القصد إلى كون العبادة للّه في مقابل العبادة للسمعة و الرّياء، فهو و ان لم يستلزم منه محذور الدّور و تقدّم الشّي‌ء على نفسه لإمكان الأمر بالصّلاة الّتي يأتي بها للّه، بان يؤخذ ذلك في متعلّق الأمر من دون استلزام محذور الدّور و لا تقدّم الشّي‌ء على نفسه، إلّا انّه يرد عليه محذور آخر سار في الجميع حتّى أخذ قصد الأمر و الجهة، مضافا إلى ما يرد عليهما من المحاذير المتقدّمة، و هو انّ باب الدّواعي لا يمكن ان يتعلّق بها إرادة الفاعل، لأنّها واقعة فوق الإرادة، و الإرادة انّما تنبعث عنها، و لا يمكن ان تتعلّق الإرادة بها، لأنّ الإرادة انّما تتعلّق بما يفعل، و لا يمكن ان تتعلّق بما لا يكون من سنخ الفعل كالدّواعي.

و الحاصل: انّ الدّاعي انّما يكون علّة للإرادة، فلا يعقل ان تكون معلولة للإرادة، و إذا لم يكن الدّواعي متعلّقة لإرادة الفاعل فلا يمكن ان يتعلّق بها إرادة الآمر عند إرادته للفعل، لما بيّناه مرارا من الملازمة بين إرادة الفاعل و إرادة الآمر، بمعنى انه كلّما يتعلّق به إرادة الفاعل يتعلّق به إرادة الآمر و كلّما لا يتعلّق به إرادة الفاعل لا يتعلّق به إرادة الآمر، لأنّ إرادة الآمر انّما تكون محرّكة لإرادة الفاعل، فلا بدّ من ان تتعلّق إرادة الآمر بما يمكن تعلّق إرادة الفاعل به، و الدّواعي لا يمكن تعلّق إرادة الفاعل بها عند إرادته للفعل، لأنّها واقعة في سلسلة علل الإرادة، فلا تتعلّق بها إرادة الآمر عند إرادته الفعل من العبد.» [1]

توضیح :

    1. از این قصد، محذور دور پدید نمی آید ولی

    2. محذور دیگری لازم می آید که در همه قصد های دیگر (حتی قصد امتثال امر) هم جاری است.

    3. محذور چنین است: انگیزه های هیچ گاه متعلق اراده واقع نمی شوند چراکه فوق اراده هستند یعنی اراده از آنها ناشی نمی شود.

    4. به عبارت دیگر اراده به فعل تعلق می گیرد و نه به داعی که از سنخ فعل نیست.

    5. پس داعی علت اراده است، پس نمی تواند متعلق اراده و معلول آن باشد.

    6. پس در مکلف اگر اراده انجام عمل هست، این اراده معلول انگیزه است و نمی تواند متعلق اراده باشد.

    7. حال: اگر در مکلف امکان تعلق اراده به انگیزه نیست، آمــر هم نمی تواند آن را در متعلق امر اخذ کند، چراکه:

    8. بین اراده آمر و اراده مکلف ملازمه است یعنی آن چیزی متعلق اراده آمر قرار خواهد گرفت که متعلق اراده فاعل باشد چراکه:

    9. اراده آمر باید محرک اراده فاعل باشد و لذا باید به چیزی تعلق گیرد که امکان تعلق اراده فاعل به آن باشد.

ما می گوییم :

    1. سخن مرحوم نائینی به چند مدعا باز می گردد:

الف) اراده آمر به چیزی تعلق می گیرد که برای فاعل ممکن باشد (و لو این امکان از امر ناشی شود)

ب) فاعل نمی تواند انگیزه و داعی را اراده کند.

    2. به عبارت دیگر مرحوم نائینی می گوید:

آمر اراده می کند که مکلف اراده کند اتیان فعل را

انگیزه و داعیعلتاراده می کندمتعلق معلولاتیان فعل راعلتمعلولانگیزه و داعیعلتاراده می کندمتعلق معلولاتیان فعل راعلتمعلولدر مکلف:

 

ما می گوییم :

    1. اولاً: اگر کلام مرحوم نائینی را بپذیریم، لازمه کلام ایشان استحاله عبادی بودن عمل است و نه اینکه نتوان داعی را در متعلق امر اخذ کرد چراکه در عبادات باید «اراده به داعی» تعلق گیرد و مرحوم نائینی این را محال می داند مطلقاً (چه داعی را شرع معلوم کند و چه عقل معلوم نماید)

    2. ثانیاً: ازدو مدعای مرحوم نائینی، مدعای اول صحیح است اما مدعای دوم باطل است چراکه:

داعی یک امر اختیاری است و لذا می تواند مأمور به واقع شود پس آمر می تواند امر کند به مکلف که داعی پیدا کند و بعد امر کند که این داعی را علت کن برای اینکه اراده کنی اتیان فعل را و این تصویر دارای مشکل نیست.

داعی اولیه (اطاعت شارع)اراده اولیه نسبت به داعی ثانویهداعی ثانویه (لله بودن صلوة)علت برای اراده اولیهمعلول داعی/ علت برای داعی ثانویهمتعلق امر/ متعلق اراده اولیه /علت برای اراده ثانویهاراده اتیان فعل (اراده ثانویه)اتیان فعلداعی ثانویه (لله بودن صلوة)متعلق اراده ثانویهامر (موضوع برای اطاعت می سازد) داعی اولیه (اطاعت شارع)اراده اولیه نسبت به داعی ثانویهداعی ثانویه (لله بودن صلوة)علت برای اراده اولیهمعلول داعی/ علت برای داعی ثانویهمتعلق امر/ متعلق اراده اولیه /علت برای اراده ثانویهاراده اتیان فعل (اراده ثانویه)اتیان فعلداعی ثانویه (لله بودن صلوة)متعلق اراده ثانویهامر (موضوع برای اطاعت می سازد) به عبارت دیگر:

 

إن قلت: آنچه از کلام شما حاصل می شود وجود دو اراده است در حالیکه در عمل عبادی، باید اراده واحد نسبت به داعی + فعل باشد.

قلت: دلیلی نداریم که عمل عبادی محتاج اراده واحد است.

    3. ثالثاً: آنچه در «ثانیا» آوردیم صرفاً برای تصحیح آن است که بتوان داعی را در متعلق اراده اخذ کرد. اما برای اینکه بتوان در اراده واحد آن را اخذ کرد می توان گفت (و جواب اصلی هم همین است):

داعی اگر به عنوان شرط عمل باشد، تقیّد به آن در عمل دخیل است و دخالت تقیّد به آن است که داعی (علت غایی) قبل از اراده موجود باشد پس اگر شارع امر کند که آن نمازی را به جای آور که اراده اش معلول قصد امتثالا مر (داعی) باشد، محال لازم نمی آید چراکه «داعی» امری ممکن است.

توجه شود که سابقاً گفتیم که امر موضوع برای اعتبار عقلایی بعث می سازد ولی علت تکوینی بعث نفس فاعل است.

پس:

لزوم اطاعت شارعحکم عقل/ علتقصد امتثال امرداعیارادهمعلولفعل به قید داعیمتعلق امر/معلول ارادهشارععلتامرلزوم اطاعت شارعحکم عقل/ علتقصد امتثال امرداعیارادهمعلولفعل به قید داعیمتعلق امر/معلول ارادهشارععلتامر

 


[1] . فوائد الاصول ؛ ج‌1 ؛ ص152.
logo