« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

93/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

تعریف مختار:

ما می گوییم :

    1. تعریف سوم، بیان یک اصطلاح جدید درباره توصلی و تعبدی است و ارتباطی با بحث ما ندارد.

    2. اما تعریف اول متأخرین از این بحث با مشکل مواجه است که ملاک در تعبدی ها آن دانسته شده است که: تأمین غرض آمر جز با قصد قربت حاصل نمی شود در حالیکه ممکن است گاهی ما قصد قربت هم بکنیم ولی نتوانیم تأمین غرض آمر را احراز کنیم. و لذا از این جهت تعریف دوم بهتر است.

    3. امّا تعریف دوم با این مشکله مواجه است که «سقوط ذمه» در مستحبات معنی ندارد و لذا تعریف صرفاً مربوط به واجبات می شود.

    4. پس بهتر است در تعریف «اوامر تعبدی و توصلی» و «واجبات و مستحبات تعبدی و توصلی» چنین بگوییم:

اوامر تعبدی آن دسته از اوامر هستند که امتثال آنها، وابسته به قصد قربت است در مقابل اوامر توصلی که امتثال آنها، وابسته به قصد قربت نیست. (در این تعریف، از عنوان امتثال استفاده شده و نه اشتغال ذمه که مخصوص واجبات است و روشن است که امتثال در اوامر استحبابی هم راه دارد.)

و لذا:

واجبات و مستحبات تعبدی آنها هستند که امتثال دلیلی که آنها را ثابت کرده، وابسته به قصد قربت است در مقابل واجبات و مستحبات توصلی که امتثال دلیل آنها، وابسته به قصد قربت نیست.

(در این تعریف عنوان امر را به عنوان «دلیل» تغییر دادیم چراکه ممکن است واجبات و مستحبات خاص از دلیلی غیر از امر شرعی (مثل حکم عقل یا بنای عقل و ...) استفاده کنیم.

مقدمه دوم) ملاک ثواب در اعمال چیست؟

پس از آنکه تعریف تعبدی و توصلی را شناختیم و گفتیم ملاک تعبدی و توصلی بودن بود و نبودن قصد قربت است، لازم است قبل از بررسی ماهیت قصد قربت، اشاره ای به ملاک ثواب کنیم. توجه شود که ثواب حتی در اعمال توصلی هم تصویر دارد.

توجه شود که ثواب حتی در اعمال توصلی هم تصویر دارد.

مرحوم اصفهانی برای تشریح ملاک ثواب می نویسد:

«أنّ استحقاق المدح و الثواب على شي‌ء عقلاً لا يكون إلاّ باستجماعه لأمرين أحدهما: انطباق عنوان حسن بالذات أو ما ينتهي إلى ما هو كذلك عليه.

ثانيهما: إضافته إلى من يستحق من قبله المدح و الثواب بالذات أو بالعرض، و لو فقد أحد الأمرين لم يستحق المدح و الثواب.

و الوجه في اعتبار الأوّل أنّ مجرد المشي إلى السوق مثلا لا يمدح عليه عند العقلاء ما لم ينطبق عليه عنوان يوجبه ذاتاً و مجرد كون الداعي أمر المولى لا يوجبه ذاتاً إذ الداعي المذكور إن لم يوجب تغيّر عنوان الفعل لم يكن موجباً لتأثيره في المدح ذاتاً و إن أوجب ما لا يوجبه ذاتا بل بالعرض وجب انتهاؤه إلى ما يوجبه ذاتاً للزوم انتهاء كلّ ما بالعرض إلى ما بالذّات و إلاّ لزم التسلسل، و العنوان الحسن المنطبق على المأتيّ به بداعي الأمر عنوان الانقياد و التمكين الّذي هو عدل و إحسان.

و الوجه في اعتبار الثاني أنّ الفعل إذا لم يرتبط بمن يستحقّ من قبله المدح و الثواب كان نسبته إليه و إلى غيره على حد سواء و ارتباطه إلى المولى إمّا بالذات أو بالعرض المنتهي إلى ما بالذات فمثل تعظيم المولى يضاف إليه بنفسه و لو لم يكن أمر و إرادة، و أمّا مثل تعظيم زيد الأجنبي عن المولى فهو غير مضاف بطبعه إلى المولى و لا بدّ في إضافته إليه من أن يكون بداعي أمره و إرادته، فهذا الداعي من روابط الفعل إلى المولى و يدخل تحت عنوان مضاف إليه بذاته كعنوان الانقياد و الإحسان‌.»[1]

توضیح :

    1. اگر عملی بخواهد عقلاً مستحق ثواب و مدح شود، باید دو حقیقت داشته باشد.

    2. نخست آنکه حسن ذاتی داشته باشد (یا به حسن ذاتی منتهی شود)

    3. این عمل را بتوانیم به کسی که قرار است ثواب بدهد، مربوط کنیم (به خاطر او انجام دهیم)

    4. اگر عملی یکی از دو حقیقت را نداشته باشد، مستحق ثواب نیست.

    5. صفت اول معتبر است چراکه: صرف رفتن به بازار تا وقتی که عنوانی که «حسن» دارد بر آن بار نشود، باعث استحقاق مدح نمی شود و صرف اینکه بگوییم رفتیم چون مولا گفت، موجب حسن ذاتی نمی شود بلکه استحقاق ثواب در جایی است که یا این عمل بالذات حسن داشته باشد (مثل عدالت) و یا منتهی به یک حسن ذاتی شود (مثلا از باب اطاعت است و اطاعت مولا، شکر منعم است و این عدالت است)

    6. صفت دوم معتبر است چراکه: حسن ذاتی عمل اگر مربوط به کسی که قرار است ثواب بدهد نباشد، هیچ ربطی به او ندارد. پس یا باید بالذات مربوط به او باشد (تعظیم در مقابل او) و یا بالعرض به او منتهی شود (تنظیم در مقابل آنانکه او گفته است)

ما می گوییم :

مرحوم اصفهانی می فرماید: وقتی یک عمل بخواهد مستحق ثواب شود اولاً باید عنوانی که حسن ذاتی دارد بر آن صدق کند (مصداق یک حسن ذاتی شود) و ثانیاً باید این مربوط به پاداش دهنده باشد.

ایشان سپس می گوید: اگر قصد انجام دهنده «امتثال امر مولا» باشد همین قصد باعث می شود که عمل هم حسن ذاتی پیدا کند (شکر منعم و احسان نسبت به آمر) و هم به آمر ارتباط بیاید.


[1] . نهایة الدرایه، ج1 ص320.
logo