93/02/31
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام مرحوم اصفهانی:
مرحوم اصفهانی درباره اینکه تهدید، تعجیز، و ... داعی باشند، می نویسند:
«فاستعمالها في الطلب بسائر الدواعي خلاف الوضع لا الموضوع له و ما يمكن إثبات هذه الدعوى به أمور.
منها: انصرافها إلى ما كان بداعي الجِدّ فانّ غلبة الاستعمال بداعي الجِدّ ربما يصير من القرائن الحافة باللفظ فيكون اللفظ بما احتفّت به ظاهراً فيما أن كان الإنشاء بداعي الجِدّ إلاّ أنّ الشأن في بلوغ الغلبة إلى ذلك الحدّ لكثرة الاستعمال بسائر الدواعي و لو بلحاظ المجموع فتأمّل.
منها: اقتضاء مقدّمات الحكمة فانّ المستعمل فيه و إن كان مهملاً من حيث الدواعي، و كان التقييد بداعي الجِدّ تقييداً للمهمل بالدقّة إلاّ أنّه عرفا ليس في عرض غيره من الدواعي إذ لو كان الداعي جدّ المنشأ فكأنّ المنشئ لم يزد على ما أنشأ.
منها: الأصل العقلائي إذ كما أنّ الطريقة العقلائيّة في الإرادة الاستعماليّة على مطابقة المستعمل فيه للموضوع له، مع شيوع المجازات في الغاية، كذلك سيرتهم و بنائهم على مطابقة الإرادة الاستعماليّة للإرادة الجديّة.» [1]
توضیح :
1. استعمال در انگیزه های دیگر، خلاف وضع است و نه خلاف موضوع له [یعنی خلاف سفارش واضع است چراکه از دیدگاه مرحوم آخوند استعمال در بقیه دواعی خلاف سفارش واضع است.]
2. سه دلیل بر این امر می توان اقامه کرد.
3. اوّل: کلام منصرف است به جایی که لفظ را با اراده جدی استعمال کند. دلیل این انصراف عبارت است از اینکه غالب استعمال ها با اراده جدی است و همین قرینه است که استعمال را حمل بر داعی انبعاث کنیم.
4. دوّم: مقدمات حکمت: اگرچه کلام وضع شده برای بعث (یا طلب) و لذا دواعی از موضوع له خارج هستند و لذا تقیید به یک داعی، تقیید لفظ مهمل است به قید جدیت ولی عرفا این قید در عرض بقیه قیود نیست چراکه عرفا کسی که قصد جد دارد، بر آنچه اراده اولیه اش از لفظ است چیزی را اضافه نکرده است.
5. سوم: اصل عقلایی: اصل عقلایی آن است که اراده استعمال با اراده جدی مطابق است (همانطور که اصل عقلایی بر تطابق استعمال و موضوع له است = اصالة الحقیقة)
ما می گوییم :
1. اگر گفتیم موضوع له، بعث اعتباری است، همانطور که داعی انبعاث انگیزه جدی است، همانطور هم داعی استهزاء و تهدید و تعجیز هم انگیزه جدی است.
استعمال لفظ افعل در بعث، استعمال حقیقی است و اراده جدی هم عبارت است از ایجاد بعث اعتباری پس اصالة التطابق و اصالة الحقیقه در بعث برای تهدید و تعجیز یا بعث برای انبعاث و یا موارد دیگر موجود است.
2. اما یمکن ان یقال:
چون اکثر استعمالات عرفی، استعمال امر در جایی است که داعی، انبعاث است، عرفا اگر قرینه ای موجود نباشد، کلام را حمل بر جایی می کنیم که داعی انبعاث باشد.