« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

93/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم



کلام امام خمینی:

حضرت امام با اشاره به اینکه «صیغه امر موضوعة للبعث و الاغراء» می نویسند:

«قد ذكرنا معاني هيئات الفعل الماضي و المضارع و المشتقّات الاسميّة سابقاً«»، و بقي بيان هيئة الأمر: و هي - على ما يتبادر منها - موضوعة للبعث و الإغراء و تستعمل استعمالاً إيجاديّاً لا حكائيّاً، بخلاف هيئة الماضي و المضارع، فإنّها موضوعة للحكاية. فهيئة الأمر كالإشارة البعثيّة و الإغرائيّة، و كإغراء جوارح الطير و الكلاب المعلمة، و الفرق: أنّها موضوعة لإفادة ذلك و إفهامه، فهي مع إيجاد معناها مفهمة له وضعا، و أيضا إنّ انبعاث الحيوانات يكون بكيفيّة الصوت و الحركات و الإشارات المورية لتشجيعها أو تحريكها نحو المقصود، لكن انبعاث الإنسان - بعد فهم بعث المولى من أمره، و تحقّق موضوع الإطاعة - لأجل مبادٍ موجودة في نفسه كالخوف و الرجاء.» [1]

توضیح :

    1. معنای هیأت های مختلف را سابقاً گفتیم، امّا هیأت امر باقی ماند:

    2. هیأت امر ـ بنابر آنچه از آن متبادر می شود ـ وضع شده است برای بعث و اغرا (فریفتن و بر انگیختن) و لذا استعمال آن حکایت از چیزی نیست بلکه ایجاد کننده بعث است.

    3. هیأت امر مثل اشاره است (چنانکه با دست پرندگان شکاری یا سگ های شکاری را به سوی هدف بر می انگیزیم.

    4. فرق بین این دو آن است که: اولاً: صیغه امر برای برانگیختن وضع شده است (در حالیکه اغراء جوارح الطیر بالوضع نیست)

    5. و ثانیاً: انبعاث حیوانات ناشی از تشجیع های حاصل از صوت است در حالیکه انبعاث انسان ناشی از خوف و رجاء است. (که از علم به موضوع اطاعت و حکم عقل به لزوم اطاعت ناشی می شود)

ما می گوییم :

    1. اینکه حضرت امام می فرمایند امر ایجادی است به همان معنایی است که آوردیم. یعنی در امر ما موضوع اعتبار عقلا را ایجاد می کنیم ولی نفس اعتبار را نفس عقلا ایجاد می کند. (کما اینکه ما در جملات خبری موضوع فهم عقلا را ایجاد می کنیم ولی تفهّم ناشی از فعل نفس مخاطب است) حضرت امام خود به این مطلب اشاره خواهند کرد.

    2. اینکه ایشان به عنوان دومین فرق، می فرمایند انبعاث حیوانات ناشی از خوف و رجا نیست و انبعاث انسان ها ناشی از تشجیع نیست، سخن قابل تأملی است چراکه در حیوانات هم، سگ ها و جوارح طیر به طمع و رجاء جایزه و یا ترس از مؤاخذه به دستور ها گوش می دهند. (اگرچه علم حیوانات به اینکه بین مواخذه و تشویق و بین اطاعت ملازمه برقرار است، ناشی از حکم عقل نیست بلکه ناشی از تربیت و عادت است در حالیکه در انسان ها این ملازمه به حکم عقل است)

و أیضا: در انسان ها هم تغییر کیفیت صوت (کما اینکه در جنگ ها اتفاق می افتد) می تواند تشجیع و تحریک بیشتر و در نتیجه تحرک و عمل بیشتری را پدید آورد.

حضرت امام در ادامه می فرمایند:

«و ما قيل - من عدم تصوّر كون اللفظ موجداً - وجيهٌ لو كان ما يوجد به تكوينيّاً، لا مثل مفاد الهيئات و الحروف الموجِدة، فكما أنّ حروف القسم و النداء موجدات بنحو من الإيجاد لمعانيها كما تقدّم و ألفاظ العقود و الإيقاعات كذلك عند العقلاء، كذلك هيئات الأوامر وضعت لإيجاد الإغراء و البعث، بل نرى أنّ بعض الألفاظ المهملة مستعمل لإغراء بعض الحيوانات كالكلاب و غيرها، فهي موجدة للإغراء و البعث بنحوٍ لا بالوضع.» [2]

توضیح :

اینکه گفته شده است [مرحوم حائری] «لفظ نمی تواند موجد باشد» سخن کاملی است اگر مراد از آن ایجاد تکوینی باشد. ولی اگر مراد «ایجاد موضوع برای امر اعتباری» باشد، سخن صحیحی نیست [چنانکه توضیح دادیم] [3]

امام آنگاه به کلام مرحوم آخوند پرداخته و می نویسند:

«فما أفاده المحقّق الخراسانيّ - من كونها موضوعة لإنشاء الطلب، الظاهر منه أنّه غير البعث و الإغراء - إن كان مراده الطلب الحقيقيّ المتّحد مع الإرادة على مذهبه كما ذهب إليه بعض آخر، حتّى يكون معنى «اضرب» أُريد منك الضرب، فهو ممنوع، و السند التبادر. و إن كان المراد الطلب الإيقاعيّ، فلا نتصوّر غير البعث و الإغراء شيئاً آخر نسميه الطلب حتّى يُنشئه المتكلّم بداعي البعث، و مع فرضه مخالفٌ للتبادر و التفاهم العرفيّ في كلّ لغة.» [4]

توضیح :

    1. ظاهر کلام آخوند آن است که ایشان موضوع له امر را انشاء طلب می داند و انشاء طلب را غیر از بعث بر می شمارد:

    2. اگر مراد ایشان آن است که موضوع له امر، انشاء طلب حقیقی (= اراده) است در این صورت معنای «اضرب» «اراده کرده ام از تو ضرب را» می شود و این باطل است چراکه خلاف متبادر از «اضرب» است.

    3. و اگر مراد ایشان آن است که موضوع له امر، انشاء طلب ایقاعی است. در این صورت می گوییم ما غیر از «بعث» چیز دیگری را نمی یابیم که اسم آن را «طلب انشایی» بگذاریم و متکلم آن را با نیت بعث انشاء کند.

    4. و اگر هم چنین چیزی را در نفس خود بیابیم، بالتبادر آن چیز موضوع له صیغه امر نیست.

 


[1] . مناهج‌الوصول، ج1، صفحه 244.
[2] . مناهج‌الوصول، ج1، صفحه 244.
[3] . «و اما الإنشائيات فكون الألفاظ فيها علة لتحقق معاينها مما لم افهم له معنى محصلا ضرورة عدم كون تلك العلية من ذاتيات اللفظ و ما ليس علة ذاتا لا يمكن جعله علة لما تقرر في محله من عدم قابلية العلية و أمثالها للجعل» ‌[دررالفوائدللحائری، ج1 ص39].
[4] . مناهج‌الوصول، ج1، صفحه 245.
logo