91/11/14
بسم الله الرحمن الرحیم
ادلّه قائلین به حقیقت شرعیه:
دلیل اوّل) کاشف الغطاء می نویسد:
«و احتجاج الأئمّة عليهم السلام بالآيات القرآنيّة و الأحاديث النبويّة المشتملة عليها؛ و استدلال الصحابة و جميع الأصحاب كذلك، من غير ضمّ قرينة مع عدم معارضة الخصم لهم، أبين شاهدٍ على ما قلناه.»[1]
توضیح :
1. ائمة (ع) در احتجاجات با صحابه خویش و یا با مخالفین، به آیات قرآن و احادیث نبوی (که مشتمل بر الفاظی است که محل بحث حقیقت شرعیه است) استناد می کرده اند. همین گونه است احتجاجات همه صحابه و تابعین.
2. در حالیکه اگر احتمال معنایی غیر از معنای شرعی در آن الفاظ می رفت، طرف مقابل باید می گفت: این لفظ در آیه و روایت نبوی به آن معنای شرعی که شما می گویید نیست.
دلیل دوّم) میرزای رشتی در بدائع الأفکار اولین دلیل بر ثبوت حقیقت شرعیه را، «عادت» معرفی می کند. ایشان می نویسد:
«أنّ العبد إذا سمع مولاه يستعمل لفظا بلا قرينة و يريد منه خلاف معناه اللّغوي الأصلي ثمّ ينبّه على ذلك بحال أو مقال وقت الحاجة مرارا كثيرة لا ينتقل ذهنه بعد تحقق الكثرة المعتدّ بها إلا إلى ذلك المعنى المجازي»[2]
توضیح :
وقتی یک عبد از مولایش در دفعات متعدد، کلمه ای را می شنود که در غیر معنای اصلی اش استعمال شده در حالیکه مولا برای مراد خودش قرینه حالیه یا مقالیه ای آورده است، در این صورت بعد از دفعات متعدد، اصلاً ذهن عبد به معنای اصلی منتقل نمی شود.
ما می گوییم :
1. این تقریری از وضع تعیّنی است.
2. در این تقریر، احتیاج به زمان طولانی وجود ندارد، بلکه با توجه به رابطه مولا و عبد می توان به پیدایش وضع تعینی در مدّت کوتاه و پس از استعمالات نه چندان کثیر قائل شد.
دلیل سوّم) میرزای رشتی می نویسد:
«من طرق الإثبات هو قضاء الحكمة بوضع الشّارع لفظا لما اخترعه من المعاني الّتي ليس بإزائها لفظ في عرف العرب و لو بحكم أصالة العدم نظرا إلى اشتداد حاجته و حاجة متابعيه إلى التعبير عنها في مقام تعليم أحكامها و تعلّمها و هذه هي الحكمة الدّاعية إلى اختيار وضع الألفاظ للمعاني على سائر طرق الإفهام كالكتب و الإشارة و هل يظنّ أن مثل الصّلاة و الصّوم و نحوهما من الماهيات الجديدة الّتي أرسلت لها الرّسل و أنزلت بها الكتب و قامت الحرب على مساق تهمل و لا يبنى على التعبير عنها بلفظ معيّن يعول عليه في مقام تشريع أحكامها و يستغنى به عن تكلّف تكرير القرينة»[3]
توضیح :
1. حکمت اقتضا می کند که وقتی شارع معنایی را اختراع کرده که به ازای آن، لفظی وجود ندارد، برای آن معنا، لفظی را وضع کند چراکه به این لفظ و معنی به شدت در مقام تعلیم و تعلم احتیاج دارد.
2. [إن قلت: از کجا می گویند در لغت عرب به ازای آن معنی، لفظی نبوده قلت:] اصل عدم وضع این را می گوید. [در ازل وضع نشده بوده، نمی دانیم بعداً در عرف عرب وضع شده یا نه؛ اصل عدم است]
3. و آیا کسی احتمال می دهد که پیامبر ـ که این مقدار زحمت کشیده برای گسترش نماز و ... ـ برای تفهیم آن ها وضع جدید را بنا نکرده باشد و به آوردن «لغات قدیم به همراه قرینه» بسنده کند.
دلیل چهارم) مرحوم میرزای رشتی از ادله اثبات حقیقت شرعیه به استقراء اشاره کرده و آن ها را به 3 صورت تقریر کرده است:
تقریر اوّل) استقراء در استعمالات شارع که مورد اشاره میرزای قمی در قوانین است:
«إنّما تفحّصنا و استقرأنا في حال لفظ الصّلاة مثلا فوجدناها في الكتاب و السّنة مستعملة في المعنى الشّرعي بحيث يحصل منه الظّن أو العلم بإرادة ذلك المعنى في الاستعمالات المجرّدة عن القرينة و قد تقدّم في البحث عن طرق الوضع و أنّ من أعظمها تتبع موارد استعمالات اللّفظ في كلمات أهل اللّسان فإنّ جاز التّعويل في إثبات الوضع على شيء من الاستقراء فهذا الاستقراء من أظهر أفراده فيعلم به أنّ الصّلاة قد تعيّنت له في لسان الشّارع و صارت حقيقة فيه»[4]
توضیح :
1. اگر گفتیم که درک معنای حقیقی یک لفظ (وضع) از راه استقراء موارد استعمال ممکن است [به این معنی که با فحص از موارد استعمال بی قرینه بتوان پی به معنای حقیقی لفظ برد]،
2. در این صورت استقراء در استعمالات شارع ثابت می کند که لفظ صلوة در معنای نماز حقیقت شده است.
تقریر دوّم) استقراء در احوال ارباب سنت ها.
«الثّاني من وجوه الاستقراء التتبع و السّير في أحوال أرباب السّنن البديعة و مقنني القوانين الجديدة و مخترعي الحرف و الصنائع العجيبة و كذا أرباب العلوم المدوّنة كالنّحو و الصّرف فإنّ المتتبع في طريقتهم على كثرتها يجد أن لهم اصطلاحات خاصّة فيما يحتاجون إلى بيانها و يتداول بينهم ذكرها خصوصا فيما ليس له لفظ مخصوص في اللّغة فيحكم بذلك أنّ طريقة الشّارع أيضا لا بدّ أن يكون كذلك لأنّ اهتمامه ببيان مخترعاته و تبليغ أحكامها أشدّ و آكد من اهتمامهم بوظائفهم»[5]
توضیح :
1. استقراء در رفتارهای پایه گذاران سنت های جدید و قانون گذاران و مخترعین حرفه ها و صنعت های جدید و هم چنین صاحبان علوم تدوین یافته، حاکم است به اینکه ایشان، در آن معانی که به آن احتیاج دارند و بین خودشان متدوال است ـ خصوصاً آنجا که لفظ مخصوص هم برای آن معنی وجود ندارد ـ دست به وضع جدید می زنند.
2. و شارع اهتمامش به کار خویش از آنها کمتر نیست.
این کلام در کلمات مرحوم شیخ محمد ثقفی ـ پدر همسر گرامی امام خمینی ـ نیز مطرح است. ایشان می نویسد:
«و قد ذکر القوم لإثبات الحقیقة الشرعیة وجوهاً أقواها ما ذکره والدی العلّامة زاد الله تعالی فی الخلد اکرامه فی منظومته بقوله: الحـق فی الحقیقة الشرعیة ثـبـوتـهـا بالـعـادة الـقـطـعـیـة
فإنّ کـلّ صـانع إذا صـنـع شیئاً له اسماً فی اصطلاحه وضع»[6]
توضیح :
اشاره ایشان به منظومه مرحوم شیخ ابوالفضل کلانتر ـ فرزند میرزا ابوالقاسم کلانتر صاحب تقریرات شیخ اعظم ـ است.
تقریر سوّم) استقراء استعمالات + قیاس
«الثّالث من وجوهها ما أبداه بعض المحققين من أن المستفاد من تتبّع الألفاظ نقل الشّارع لجملة منها إلى المعاني الجديدة فيستفاد منه أن بناءه كان على النقل في جميع المعاني الجديدة ضرورة مساواة الكلّ في وجه النقل و الدّاعي إليه فكلّ ما دعاه إلى نقل الصّلاة مثلاً إلى العبادة المعهودة فهو بعينه موجود في الباقي»[7]
توضیح :
1. تتبع الفاظ برای ما معلوم می سازد که شارع برخی از الفاظ را قطعاً به معانی جدید نقل داده است.
2. پس معلوم می شود بنای شارع بر این نقل دادن است چراکه ویژگی بین الفاظ نیست که نقل را مخصوص به صلوة کند مثلاً.
ما می گوییم:
«نقل فی الجمله» هم معلوم و مقطوع نیست.