« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

قول امام خمینی درباره حقیقت شرعیه:

فرمایش امام خمینی در بحث حقیقت شرعیه، تأکیدی است بر فرمایش آخوند خراسانی، ایشان می نویسد:

«اختلفوا في ثبوت الحقيقة الشرعيّة، و الحقّ أنّ المراجع للكتاب و السنّة يطمئنّ بأنّ هذه الألفاظ من لدن أوّل البعثة استعملت في تلك المعاني من غير احتفافها بالقرينة، و دعوى القرائن الحاليّة كما ترى، هذا هو القرآن المجيد ترى قوله في سورة المزمّل المكّيّة النازلة ـ على المحكي ـ في أوائل البعثة: وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً[1] ، و قوله في المدّثّر المكّيّة كذلك: قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين[2] ، و قوله في القيامة المكّيّة: فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى[3] ، و في الأعلى المكّيّة: وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى[4] و في العلق المكّيّة: أ رَأيْتَ الَّذي يَنْهى عَبداً إذا صَلّى[5] ، إلى غير ذلك من المكّيّات، فضلاً عن المدنيّات، فلا إشكال في أنّ نوع ألفاظ العبادات كانت مستعملة في عصر النبيّ صلّى اللّه عليه و آله في المعاني المعهودة، و كان المخاطبون يفهمونها منها من غير قرينة، و أمّا في لسان التابعين و من بعدهم فالأمر أوضح من أن يذكر.»[6]

توضیح :

    1. در ثبوت حقیقت شرعیه بین علما اختلاف است. در این باره باید توجه داشت که:

    2. هر کس به کتاب و سنت مراجعه کند مطمئن می شود به اینکه این الفاظ (که محل بحث هستند و احتمال حقیقت شرعیه در آنها می رود) از همان آغاز بعثت، در معانی شرعیه استعمال می شده است در حالیکه هیچ قرینه لفظیه ای (که باعث استعمال مجازی شده باشد) هم همراه کلام نبوده است و ادعای اینکه قرینه حالیه موجود بوده هم ادعای بی دلیلی است (کما تری).[7]

    3. مثال هایی در این باره، هم در آیات مکّی و هم در آیات مدنی وجود دارد.

    4. پس: از ابتدای اسلام در مکّه این الفاظ معنای شرعی داشته است.

ایشان سپس می نویسند:

«و أمّا الوضع التعيينيّ بمعنى التصريح بالوضع فهو - أيضا - واضح البطلان، فمن يرى طريقة المسلمين و حرصهم على حفظ سيرة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و جزئيّات حياته حتّى كيفيّة نومه و مشيه و قيامه و قعوده و أكله و شربه و شمائله ممّا لا ربط له بالتشريع، ليَقطع بأنّه لو صرّح بوضع لفظة واحدة لَنُقل، فضلاً عن وضع جميع الألفاظ أو نوعها. و أمّا الوضع بالاستعمال فليس بذلك البُعد بعد إمكانه بل وقوعه.»[8]

توضیح :

    1. [امام گفتند که معانی شرعیه از این الفاظ فهمیده می شده است امّا آیا وضع تعیینی در میان بوده است؟]

    2. «وضع تعیینی به معنای تصریح به وضع» قطعاً واقع نشده است چراکه مسلمانان همه حرکات و سکنات پیامبر را ضبط کرده اند ـ حتی آن رفتارهایی که با تشریع هم مرتبط نبوده است ـ و لذا اگر تصریح به وضع می فرموده است، نقل می گردید.

    3. امّا «وضع تعیینی بالاستعمال»: اصل این نوع وضع ممکن است و در میان مردم واقع هم می شود امّا اینکه آیا چنین وضعی در مورد این الفاظ واقع شده است؟،

    4. این هم بعید است ولی استبعاد نوع سابق در مورد این نوع مطرح نیست.

امام سپس مطلب را چنین جمع می کنند:

«لكن إثبات أصل الوضع و لو بهذا النحو موقوف على إثبات كون العبادات أو هي مع المعاملات من مخترعات شرعنا، و لم تكن عند العرب - المتشرّعة في تلك الأزمنة - ألفاظُها مستعملةً في تلك الماهيّات و لو مع اختلافٍ في الخصوصيّات، و أنّى لنا بإثباته؟ و لو عُلم إجمالاً باختراع بعض العبادات في هذه الشريعة لم يثمر فيما نحن بصدده، و أمّا المعاملات فالعلم بالاختراع [فيها] و لو إجمالاً غير حاصل حتّى في مثل الخُلع و المباراة، نعم لا يبعد كون المتعة مخترعة، لكنّها - أيضا - نحو من النكاح، و ليست ماهيّة برأسها.»[9]

توضیح :

    1. اگر بخواهیم ثابت کنیم که حقیقت شرعیه به وسیله وضع تعیینی حاصل از استعمال پدید آمده است لازم است که:

    2. ثابت کنیم عبادات به تنهایی و یا عبادات و معاملات، در اسلام اختراع شده اند. و در میان اعرابی که در آن روزگار دین دار بوده اند، این الفاظ در این معانی (ولو اینکه خصوصیات آنچه در اسلام است با خصوصیات شرایع سابقه متفاوت باشد) استعمال نمی شده اند، و این در حالی است که نمی توانیم این را ثابت کنیم.

[ما می گوییم :

ظاهراً قید «المتشرعه فی تلک الأزمنة»، زائد است چراکه اگر مراد، «متشرعه به اسلام» است که با «مع اختلاف فی الخصوصیات» سازگار نیست، ضمن اینکه شیوع استعمال در میان مسلمانان راهگشای این بحث نیست و اگر مراد، «متشرعه به دین های قبل از اسلام» است، هیچ خصوصیتی از این جهت بین اعراب دین دار و اعراب بی دین نیست. چراکه: برای اینکه محتاج حقیقت شرعیه نباشیم، باید 2 امر موجود باشد: نخست اینکه این معنی و این لفظ در شرایع سابقه مطرح باشد؛ دوّم اینکه مصطلح شرایع سابقه، در میان اعراب هم شایع بوده باشد. لذا: شیوع در میان «متشرعه قبل از اسلام» هیچ خصوصیتی ندارد.]

    3. حال اگر بگویند که اجمالاً می دانیم بعضی از عبادات در اسلام اختراع شده است، نمی توانیم بپذیریم همه الفاظ عبادات، حقایق شرعیه هستند.

    4. و در مورد معاملات: حتی علم اجمالی هم به اینکه برخی از معاملات، اختراع اسلام باشند نداریم و حتی در خلع و مبارات هم قبل از اسلام این نوع طلاق مطرح بوده است.

    5. امّا در مورد «متعه» بعید نیست که بگوییم از اختراعات اسلام است ولی در همین مورد هم باید گفت این یک نوع از نکاح است و ماهیت مستقل شرعی نیست.

[ما می گوییم :

«ماهیت مستقل بودن» شرط در پیدایش حقیقت شرعیه نیست، بلکه اگر گفتیم این «نوع از نکاح» از مخترعات شرعیه است، بحث حقیقت شرعیه در آن جاری می شود.]

ما می گوییم :

    1. ایشان می فرمایند قطعاً از الفاظ مورد بحث، از همان آغاز اسلام معانی شرعیه فهمیده می شده است ولی این فهم، ناشی از وضع تعیینی جدید که حقیقت شرعیه را پدید آورده نیست، (و ناشی از وضع تعیّنی هم نمی تواند باشد چراکه وضع تعیّنی پس از مدتی بعد از استعمال های متعدد مجازی حاصل می شود، در حالیکه فرض آن است که از ابتدای اسلام، این معانی فهمیده می شده است.) پس حقیقت شرعیه، وجود ندارد مطلقاً. الا در برخی از موارد قلیل.

    2. اما در این باره گفتنی است: اینکه ما مطمئن باشیم این الفاظ از ابتدای اسلام بدون قرینه، در این معنی شرعی بوده باشد معلوم نیست بلکه می دانیم در آیات بسیاری صلوة در معنی نماز به کار نرفته است مثلاً در سوره نور آیه 41: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ» در این آیه «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ» یعنی خداوند می داند دعای موجودات را و تسبیح موجودات را در حالیکه برخی دیگر می گویند صلوة در مورد انسان ها جاری است و بس و لذا آیه می فرماید خدا نماز مردمان و تسبیح موجودات را می داند. پس معنا مورد اتفاق نیست. همینطور است در «وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» که معنای صلوة مورد تردید است.

مثال دیگر: سوره توبه آیه 103 : «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُ» مفسرین صلوة را در این آیه به معنای دعا گرفته اند. و همچنین است در مورد زکات. (مثلاً «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» که الفاظ زکات به معنای «عطاء» استعمال شده است و حتی پیامبر از آیه عطا فهمیده است)

در این باره در بحث از ثمره بیشتر سخن خواهیم گفت.

 


[1] . المزمل، 20.
[2] . المدثر، 43.
[3] . القیامة، 31.
[4] . الأعلی، 15.
[5] . العلق، 9و10.
[6] . مناهج‌الوصول، ج1 ص137.
[7] . این کلام امام با آنچه در بحث های قبل تحت عنوان أصالة الاستعمال مطرح کردیم، سازگار است چراکه حضرت امام می گویند این الفاظ در این معانی بدون قرینه لفظیه به کار رفته، پس معنای حقیقی این الفاظ، این معانی است.
[8] . مناهج الوصول، ج1 ص136.
[9] . همان.
logo