« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

اشتراک

از زمره بحث هایی که اصولیون مطرح می کنند ـ تبعاً للآخوند خراسانی ـ بحث از امتناع یا امکان اشتراک لفظی است. مرحوم آخوند می نویسد:

«الحقّ وقوع الاشتراك للنقل و التبادر و عدم صحة السلب بالنسبة إلى معنيين أو أكثر للفظ واحد و إن أحاله بعض لإخلاله بالتفهم المقصود من الوضع لخفاء القرائن لمنع الإخلال أولا لإمكان الاتكال على القرائن الواضحة و منع كونه مخلا بالحكمة ثانيا لتعلق الغرض بالإجمال أحيانا كما أن استعمال المشترك في القرآن ليس بمحال كما توهم لأجل لزوم التطويل بلا طائل مع الاتكال على القرائن و الإجمال في المقال لو لا الاتكال عليها و كلاهما غير لائق بكلامه تعالى جل شأنه كما لا يخفى و ذلك لعدم لزوم التطويل فيما كان الاتكال على حال أو مقال أتي به لغرض آخر و منع كون الإجمال غير لائق بكلامه تعالى مع كونه مما يتعلق به الغرض و إلا لما وقع المشتبه في كلامه و قد أخبر في كتابه الكريم بوقوعه فيه قال الله تعالى فيه ءايات محكمات هن أم الكتاب و أخر متشابهات.

و ربما توهم وجوب وقوع الاشتراك في اللغات لأجل عدم تناهي المعاني و تناهي الألفاظ المركبات فلا بد من الاشتراك فيها و هو فاسد لوضوح امتناع الاشتراك في هذه المعاني لاستدعائه الأوضاع الغير المتناهية و لو سلم لم يكد يجدي إلا في مقدار متناه مضافا إلى تناهي المعاني الكلية و جزئياتها و إن كانت غير متناهية إلا أن وضع الألفاظ بإزاء كلياتها يغني عن وضع لفظ بإزائها كما لا يخفى مع أن المجاز باب واسع فافهم.»

توضیح:

    1. در این باره ادله مختلفی اقامه شده مبنی بر محال بودن اشتراک، در حالیکه مرحوم آخوند از آنها جواب داده اند: این ادله و جواب ها عبارتند از:

    2. اشتراک مخلّ به تفهیم و تفهم است در حالیکه تفهیم و تفهم، غرض اصلی از وضع است.

جواب: أوّلاً: با وجود قرینه معیّنه، مخلّ به تفهیم نیست. ثانیاً: گاه غرض، سخن گفتن به اجمال است.

    3. اشتراک در قرآن محال است، چراکه اشتراک محتاج قرینه است در حالیکه وجود قرینه، تطویل بلا طائل است و عدم قرینه باعث اجمال می شود.

جواب: أولاً: می شود قرینه را آورد در حالیکه علاوه بر قرینه بودن، نقش دیگری هم در کلام ایفا کند. ثانیاً: اجمال ـ که از آن جمله است متشابهات قرآنی ـ گاه مورد غرض است.

    4. برخی نیز خواسته اند بگویند اشتراک لازم و ضروری است. ایشان دلیل آورده اند: «معانی بی نهایت هستند و الفاظ متناهی می باشند پس باید برای چند معنا، چند لفظ وجود داشته باشد.»

    5. و از این جواب داده شده است:

أولاً: اگر معانی بی نهایت هستند، پس بی نهایت وضع لازم است، در حالیکه بی نهایت وضع ممکن نیست.

ثانیاً: معانی کلیه، بی نهایت نیستند و جزئیات اگرچه بی نهایت هستند ولی وضع در آنها نیست.

ثالثاً: اگر هم برای همه معانی بخواهیم لفظی قرار دهیم، می شود برای برخی وضع کرد و در بقیه مجازاً استعمال کرد.

حضرت امام در مناهج به اشکالی ـ که مرحوم عراقی به آن اشاره کرده ـ عنایت دارند و از آن جواب می دهند:

«الحقّ إمكان الاشتراك و وقوعه في الجملة. و ربّما قيل بامتناعه لأنّ الوضع جعل اللفظ مرآةً للمعنى و فانياً فيه، و لا يمكن أن يكون شي‌ء واحد مرآةً لشيئين و فانياً في اثنين. و فيه: منع كون الوضع إلاّ جعل اللفظ للمعنى و تسمية المعنى باسم، و أمّا فناء اللفظ في المعنى فأمر غير معقول، كما يأتي في المبحث الآتي.»[1]

توضیح:

    1. گفته شده اشتراک لفظی، محال است چراکه وضع، قرار دادن لفظ است به عنوان آینه معنی و فانی در معنی و یک شیء نمی تواند فانی در دو شیء شود و مرآت دو شیء باشد.

    2. جواب آن است که وضع، قرار دادن لفظ است به عنوان علامت معنی (بر معنی) و نامیدن معنی است به اسمی خاص، و اساساً إفناء لفظ در معنی محال است (که در بحث استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد خواهیم آورد)

حضرت امام همچنین به اشکال دیگری اشاره می کنند و از آن جواب می دهند:

«ربّما يقرّر الامتناع: بأنّ الوضع عبارة عن جعل الملازمة الذهنيّة بين اللفظ و المعنى أو عمّا يستلزمها، فحينئذٍ يلزم منه عند تصوّر اللفظ انتقالان مستقلاّن دفعة واحدة، و هو محال.

و فيه: أنّه إن كان المراد بالاستقلال عدم انتقال آخر معه فلا نسلّم أن يكون لازم الوضع هو الاستقلال، و إن كان المراد به هو الانتقال الاستقلاليّ في مقابل الانتقال إلى معنىً واحد منحلّ إلى اثنين، كمفهوم اثنين حيث يكون الانتقال إلى الواحد في ضمنه، فلا نسلّم امتناعه، بل يكون واقعاً كما سيتّضح لك.»[2]

توضیح:

    1. وضع یا ایجاد، ملازمه ذهنی بین لفظ و معنی است؛ و یا عبارت است از چیزی که مستلزم این ملازمه ذهنیه است.

    2. در حالیکه در فرض اشتراک، با شنیدن لفظ، باید دو انتقال مستقل در لحظه واحد حاصل شود که محال است.

    3. امّا این حرف غلط است چراکه: اگر مراد از «انتقال مستقل» آن است که از لفظ به معنی برسیم و در همان حال از لفظ انتقال بر معنی دیگر پیدا نکنیم، می گوییم این از لوازم وضع نیست.

    4. و اگر مراد این است که به یک مفهوم برسیم در حالیکه آن مفهوم به مفاهیم دیگر منحل نمی شود [مثل اینکه با شنیدن لفظ «دو»، مفهوم «یک» هم به ذهن شما خطور می کند] می توانیم انتقال غیر مستقل، محال نیست.

امام سپس می نویسد:

«فالحقّ عدم امتناعه و عدم وجوبه، بل إمكانه و وقوعه في الجملة، ضرورة أنّا نرى في لساننا ما يكون كذلك بحكم التبادر، لكن لا طريق لنا إلى كيفيّة تحقُّقه، فيُحتمل قريباً أن يكون من تداخُل اللغات كما احتُمل ذلك في‌ الترادف أيضاً، و يحتمل أن يكون لحدوث الأوضاع التعيّنيّة بالاستعمال فيما يناسب المعاني، إلى غير ذلك.»[3]

توضیح:

    1. اشتراک نه تنها محال نیست؛ بلکه ممکن است و واقع هم شده است.

    2. چراکه در زبان ما، به حکم تبادر، یک لفظ با دو معنی موجود است.

    3. امّا اینکه چگونه یک لفظ دارای دو معنی شده است، معلوم نیست.

    4. ممکن است از تداخل لغات [از یک زبان به زبان دیگر]، حاصل باشد. چنانکه در مترادف ها هم همین احتمال هست.

    5. ممکن است از وضع تعیّنی، حاصل شده باشد.

ما می گوییم :

    1. در بحث تبادر گفتیم، در اشتراک لفظی، تبادر موجود نمی باشد، ولی این ضرری به اصل بحث نمی زند چراکه ما اساساً تبادر را قبول نداریم بلکه بالضرورة ـ با رجوع به اهل لغت ـ می دانیم که اشتراک موجود است.

 


[1] . مناهج الوصول، ج1 ص177.
[2] . همان.
[3] . همان، ج1، صفحه 179.
logo