« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

دوم) علم لغت چه تعریفی دارد:

حاجی خلیفه در کشف الظنون می نویسد:

«هو علم باحث عن مدلولات جواهر المفردات و هیئاتها الجزئیة التی وضعت لتلک الجواهر معها لتلک المدلولات بالوضع الشخصی. و عمّا حصل من ترکیب کل جوهر و هیأتها من حیث الوضع و الدلالة علی المعانی الجزئیة و غایته الاحتراز عن الخطاء فی فهم المعانی الوضعیة والوقوف علی ما یفهم من کلمات العرب و منفعته الإحاطة بهذه المعلومات و طلاقه العبارة و جزالتها و التمکن من التفنن فی الکلام و ایضاح المعانی بالبینات الفصیحة والأقوال البلیغة.»[1]

همچنین محمد بن محمود آملی در نفائس الفنون می نویسد:

«علم لغت: و آن معرفت مدلولات کلمات است مطلقاً، در کیفیت اوضاع آن و اختلاف در لغات...»[2]

همچنین نصر هورینی مصحّح کتاب قاموس المحیط می نویسد:

«فی تعریف اللغة و بعض مبادی هذا العلم أما اللغة من حیث هی فهی أصوات یعبر بها کل قوم عن أغراضهم کما سیذکره المصنف فی باب المعتل و أمّا حدّ الفن فهو علم یبحث فیه عن مفردات الالفاظ الموضوعة من حیث دلالتها علی معانیها بالمطابقة و قد علم بذلک أن موضوع علم اللغة المفرد الحقیقی و لذلک حدّه بعض المحققین فقال علم اللغة هو علم الأوضاع الشخصیة للمفردات و غایته الاحتراز عن الخطا فی حقائق اللغویة و التمییز بینها و بین المجازات و المنقولات العرفیه»[3]

نکته حائز اهمیت آن است که در تتبعات ناقصه ما، این بحث که «کار لغوی آیا شناخت حقیقت است یا شناخت موارد استعمال» در کتاب های معتبر اهل لغت اصلاً مطرح نبوده است و نحوه مواجهه ایشان با لغات به گونه ای است که هر ناظری، مطمئن می شود که اهل لغت به دنبال یافتن و معلوم کردن معانی حقیقی بوده اند.

بر این مطلب مؤیداتی می توان آورد به عنوان مثال:

الف) شرتونی در مقدمه کتاب خویش، «اقرب الموارد»، حقیقت و مجاز را تعریف می کند و در مقام مثال لفظ عنّاب و فعل حاردت را ذکر می کند و می نویسد : معنای حقیقی عنّاب، همان میوه معروف است و معنای مجازی آن انگشت (در جمله ضرب التفاح بالعنّاب) است ولی این معنای مجازی را در ذیل ماده عنّاب ذکر نمی کند.

کما اینکه حاردت (معنای حقیقی: کم شدن شیر شتر، معنای مجازی: حاردت حالی: روزگارم تیره شد) را نیز می آورد ولی در ذیل آن ماده به لفظ حالی اشاره می کند و می نویسد: «حاردت حالی = ...»

ب) مرحوم دهخدا در لغت نامه، در ذیل هر عنوان، هرجا معنای مجازی مطرح می شود به صراحت به مجاز بودن آن اشاره می کند. حتی علامه قزوینی در تبیین این کتاب می نویسد : «... برای هر یک از معانی حقیقی و مجازی هر کلمه ..» و آن را می ستاید.

از مجموع تتبعات (اگرچه ناقص) می توان گفت لغوی ها در جایی که قرینه خاصی اگر باشد، معنای مجازی خاصی حاصل می شود، آن قرینه را هم می آورند [بالا آمدن خورشید= طلوع کردن، بالا آمدن جان = جان دادن]

ولی اگر قرینه های مختلف می تواند مجاز سازی کند، به چنین امری دست نمی یازند (مثلاً هیچ کجا جلوی اسد ننوشته اند: زید یا عمرو و ...) و یا اشاره به مجاز بودن آن می کنند [سهی بالا = به مجاز معشوق ، بالای سر به = مجاز بالین]

مثلاً المنجد در ذیل ماده قمر (که می دانیم در عرب بسیار و مجازاً به کار می رود) هرگز به معنای «روی زیبا» اشاره نمی کند ولی در عین حال می نویسد:

«اقمار العلم و شموسه: العلماء»

روشن است که در این عبارت می گوید که اگر «علم» به عنوان قرینه موجود بود اقمار در این معنا مجازاً به کار می رود.

و یا این کتاب اصلاً «شمس» را به معنای زیبا روی ضبط نکرده است.

سوم) لغوی ها خود در موارد متعدد به مجاز بودن یک استعمال اشاره دارند. که معلوم می کند در موارد دیگر اعتقاد به مجاز بودن نداشته اند.

به عنوان مثال:

    1. الفروق اللغویة/ ابو هلال عسکری ص 250:

«الفرق بین الرجوع و العود: الرجوع: فعل الشیء ثانیة، و مصیره إلی حال کان علیها، و العود: یستعمل فی هذا المعنی علی الحقیقة، و یستعمل علی الابتداء مجازاً.»

    2. معجم مقاییس اللغة/ ابو الحسین احمد بن فارس زکریا ج2 ص 281:

«و یحمل علی الباب مجازاً أن یقال دعا فلاناً مکان کذا إذا قصد ذلک المکان کأن المکان دعاه

    3. الفروق اللغویة / ابو هلال عسکری ص66:

«الفرق بین الالتماس والطلب: أنّ الالتماس طلب باللمس ثم سمی کل طلب التماسا مجازاً

    4. الفروق اللغویة / ابو هلال عسکری ص 89:

«الفرق بین البأس و الخوف: أن البأس یجری علی العدة من السلاح و غیرها و نحوه قوله تعالی «و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید» و یستعمل فی موضع الخوف مجازاً فیقال لا بأس علیک و لا بأس فی هذا الفعل أی لا کراهة فیه.»

    5. الفروق اللغویة / ابو هلال عسکری ص 188:

«الفرق بین قولنا یحسن و بین قولنا یعلم: أن قولنا فلان یحسن کذا بمعنی یعمله مجازاً، و أصله فیما یأتی الفعل الحسن ألا تری أنّه لا یجیء له مصدر إذا کان بمعنی العلم البتة فقولنا فلان یحسن الکتابة معناه أنّه یأتی بها حسنة من غیر توقف و احتباس، ثم کثر ذلک حتی صار کأنّه العلم ولیس به.»

    6. الفروق اللغویة / ابو هلال عسکری ص 188:

«الفرق بین الاعتقاد و العلم: أنّ الاعتقاد هو اسم لجنس الفعل علی أی وجه وقع اعتقاده، و الأصل فیه أنّه مشبه بعقد الحبل و الخیط فالعالم بالشیء علی ما هو به کالعاقد المحکم لما عقده و مثل ذلک تسمیتهم العلم بالشیء حفظاً له و لا یوجب ذلک أن یکون کل عالم معتقداً لأنّ اسم الاعتقاد أجری علی العلم مجازاً و حقیقة العالم هو من یصح منه فعل ما علمه متیقناً إذا کان قادراً علیه.»

    7. المصباح المنیر:

««الأب»: لأمه محذوفة و هی واو لأنّه یثنّی (آباء) مثل سبب و أسباب و یطلق علی الجدّ مجازاً»

    8. المصباح المنیر:

««أمس»: اسم علم علی الیوم الذی قبل یومک و یستعمل فیما قبله مجازاً»

    9. المصباح المنیر:

««أمن»: زید الاسد (أمناً) و (أمن) منه مثل سَلِم منه وزناً و معناً و الاصل أن یستعمل فی سکون القلب یتعدّی بنفسه و بالحرف و یعدّی إلی ثان بالهمزه فیقال (آمننه) منه و (أمننه) علیه بالکسر و (أتمنته) علیه فهو (أمین) و (أمن) البلد اطمأنّ به أهله فهو (آمن) و (أمین) و هو (مأمون) الغائلة أی لیس له غور و لا مکر یخشی و (آمنت) الأسیر بالمد أعطیته الأمان فأمن هو بالکسر و (آمنت) بالله (إیمانا) أسلمت له و (أمن) بالکسر (أمانة) فهو (أمین) ثم استعمل المصدر فی الأعیان مجازاً فقیل الودیعة أمانة و نحوه

الأصل فی البیع مبادلة مال بمال لقولهم (بیع) رابح و (بیع) خاسر و ذلک حقیقة فی وصف الأعیان لکنّه أطلق علی العقد مجازاً لأنّه سبب التملیک و التملّک و قولهم صحّ البیع أو بطل و نحوه أی صیغة البیع لکن لمّا حذف المضاف و أقیم المضاف إلیه مقامه و هو مذکر أسند الفعل إلیه بلفظ التذکیر.»

 


[1] . کشف الظنون، ج2 ص1556.
[2] . نفائس الفنون/ چاپ تهران، ص13.
[3] . القاموس المحیط، ج1 ص32.
logo