91/09/14
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال چهارم به صحت حمل:
حضرت امام مطابق آنچه در تقریرات آمده است، به اشکال دیگری اشاره می کنند (که ممکن است بازگشت آن به اشکال قبل باشد).
مرحوم اشتهاردی در تنقیح الاصول، این اشکال را صراحةً غیر از اشکال دور دانسته و می نویسد:
«لكن يرد عليه إشكال آخر: و هو أنّ التصديق بصحّة الحمل و عدمها يتوقّف على تصوّر كلّ واحد من اللّفظ و المعنى، ثمّ حمل اللّفظ على المعنى، و حينئذٍ يحصل العلم التفصيلي بأنّ ذلك اللّفظ حقيقة في ذلك المعنى و عدمه بالتبادر و تبادر الغير، و لا تصل النوبة إلى استعلام ذلك بصحّة الحمل و عدمها، فهذه العلامة مسبوقة دائماً بالتبادر»[1]
توضیح:
1. تصدیق به صحت حمل متوقف است بر:
الف) تصور لفظ و معنای مشکوک فیه
ب)سپس حمل لفظ بر معنی
[ما می گوییم: مرادشان تصور معنای ارتکازی لفظ و معنای مشکوک فیه و حمل این دو معنی بر هم است و نه حمل لفظ بما هی لفظ، بر معنی]
2. وقتی این امر حاصل شد، علم تفصیلی به حقیقت بودن معنی برای لفظ حاصل می شود.
3. علت پیدایش این علم تفصیلی (به اینکه این دومعنی، یکی هستند و این علم تفصیلی هم قبل از حمل حاصل شده است)، تبادر است کما اینکه علت پیدایش علم تفصیلی به عدم اتحاد دو معنی، تبادر الغیر است.
4. پس تبادر، قبل از صحت حمل، حاصل می شود و نوبت به اینکه شک داشته باشیم و بخواهیم آن را به وسیله صحت حمل برطرف کنیم، نمی رسد.
نکته پایانی:
آنچه تا کنون گفتیم در «صحت حمل» نزد شخص متکلم است امّا در جایی که اهل محاوره حملی را مرتکب می شوند، آیا می توان «صحت حمل نزد آنها» را علامت حقیقت دانست؟
حضرت امام بر چنین فرضی اشکال می کنند و می نویسند:
« لأنّ الاستشهاد إمّا أن یکون بصحته عنده أو عندد غیره فعلى الأوّل: ...
و على الثاني: فلا يمكن الكشف عن كونه حملاً أوّليّاً إلاّ مع تصريح الغير به، فيرجع إلى تنصيص أهل اللسان، لا صحّة الحمل أو العلم بوحدة المفهومين، فعاد المحذور السابق.»[2]
توضیح:
1. وقتی عرف، حکم به صحت حمل نزد خودشان می کنند، تنها در صورتی می توانیم بگوییم که این حکم، علامت حقیقت است که بتوانیم بگوییم این حمل، حمل اولی ذاتی است.
2. وقتی می توانیم بفهمیم این حمل، حمل اولی ذاتی است که: الف) عرف به ما خبر دهند که این حمل، حمل اولی است و یا: ب) خودمان علم داشته باشیم به اینکه این حمل، حمل اولی است.
3. در صورت «الف» گویی عرف خبر داده اند که این لفظ این معنی را دارد و در صورت «ب» ما خود از قبل علم داشته ایم.
4. پس صحت حمل علامت حقیقت نیست.
امّا در نقطه مقابل مرحوم اصفهانی، سخنی دارند که لازم است آن را بررسی کنیم:
«كما أنّ التحقيق يقضى بجعل الحمل و السلب علامة للحقيقة و المجاز فيما إذا كان صحة الحمل و عدمها عند العرف لأنّ العلم بأنّ اللفظ لما له من المعنى بحيث يصحّ أنْ يحمل لا بد له من سبب آخر من تنصيص أهل اللّسان، أو التبادر، أو الحمل المفيد، و المفروض كون هذه العلامة ابتدائيّة مستقلة بخلاف النّفس الحمل و السلب فإنّه بنفسه علامة الاتحاد و المغایرة من دون سبق آخر.»[3]
توضیح:
1. اگر صحت حمل و عدم صحت حمل را «عند العرف» به عنوان علامت حقیقت و مجاز دانستیم:
2. باید «حمل و سلب» را علامت حقیقت و مجاز بدانیم (و نه صحت و عدم صحت را)
3. [به این معنی که ما وقتی می بینیم عرف، حمل می کنند لفظ را بر معنی، بدون اینکه به صحت آن توجه کنیم، می فهمیم که این لفظ حقیقت در آن معنی است]
4. چرا که فرض آن است که «حمل و سلب» علامت مستقل هستند در حالیکه اگر «صحت حمل» را بخواهیم علامت حقیقت بدانیم، لاجرم باید بپذیریم که قبل از اینکه ما حکم به صحت حمل کنیم، لازم است که اهل لسان بگویند که این لفظ چه معنایی دارد یا خودمان به وسیله تبادر، معنی را دریابیم. [و الا از کجا می توانیم به صحت حمل عند العرف پی ببریم]
5. [یا اینکه خودشان این حمل را صحیح بدانند که در این صورت هم خبر آنها علامت حقیقت است و نه اصل حمل]
ما می گوییم :
1. تا وقتی که از هر راهی که ممکن است، علم به صحّت حمل (در حمل های عرف) پیدا نکنیم، نمی توانیم بگوئیم این لفظ این معنی را دارد.
2. اشکال امام خمینی مبنی بر اینکه حمل عند العرف محتاج آن است که عرف خبر دهند که این حمل، حمل اولی است، به قوت خود باقی است.
جمع بندی:
صحّت حمل اولی موجبه ـ به سبب دو اشکالی که از امام خمینی مطرح شده و پذیرفته شد ـ نمی تواند علامت حقیقت باشد و عدم صحت حمل مذکور هم به همین جهت نمی تواند علامت مجاز باشد [چراکه باید از قبل معنای حقیقی و مجازی را بدانیم].
البته فراموش نکنیم که آنچه ما رد کرده ایم «علامیت» است و نه اینکه بگوییم «در این قضایا لفظ بر معنای حقیقی اش حمل نمی شود» چراکه ما پذیرفتیم که در قضایای حملیه اولیه، لفظ بر معنای حقیقی اش حمل می شود ولی چون معنی را لاجرم از قبل می شناسیم، علامیت بر حقیقت ندارند.
***
گفتیم قضایای حملیه چنین تقسیم بندی دارند. و گفتیم حکم به صحت شماره یک علامت حقیقت نیست. آیا حکم به عدم صحت شماره 5 علامت حقیقت است؟
بالعرض: (مصداق) انسان ضاحک است. (4)حملاولی ذاتی: (مفهوم) انسان حیوان ناطق است. (1)سالبهموجبهشایع صناعیعقد الوضع مفهوم است: (مفهوم) انسان کلی است. (2)عقد الوضع مصداق استبالذات: (مصداق) انسان حیوان است. (3)اولی ذاتی: (مفهوم) انسان شجر نیست (5)شایع صناعیعقد الوضع مفهوم است: (مفهوم) انسان جزئی نیست (6) عقد الوضع مصداق است: بالعرض: (مصداق) انسان حیوان نیست. (یعنی انسان مصداق بالعرض حیوان نیست) (8)بالذات: (مصداق) انسان ضاحک نیست (یعنی مصداق بالذات ضاحک نیست) (7)بالعرض: (مصداق) انسان ضاحک است. (4)حملاولی ذاتی: (مفهوم) انسان حیوان ناطق است. (1)سالبهموجبهشایع صناعیعقد الوضع مفهوم است: (مفهوم) انسان کلی است. (2)عقد الوضع مصداق استبالذات: (مصداق) انسان حیوان است. (3)اولی ذاتی: (مفهوم) انسان شجر نیست (5)شایع صناعیعقد الوضع مفهوم است: (مفهوم) انسان جزئی نیست (6) عقد الوضع مصداق است: بالعرض: (مصداق) انسان حیوان نیست. (یعنی انسان مصداق بالعرض حیوان نیست) (8)بالذات: (مصداق) انسان ضاحک نیست (یعنی مصداق بالذات ضاحک نیست) (7)
شماره 5) عدم صحت حمل اولی سالبه
مثال: اگر گفتیم قضیه حملیه سالبه: «الحیوان المفترس لیس بأسد» صحیح نیست در این صورت آیا می فهمیم معنای «اسد»، «حیوان مفترس» است؟
ما می گوییم :
ظاهراً 2 اشکال پذیرفته شده امام خمینی، در این قسمت هم جاری می شود و لذا «عدم صحّت سلب در قضایای حملیه اولیه» هم علامت حقیقت نیست چنانکه «صحت سلب» در این قضایا علامت مجاز نیست.
امام خمینی در این باره می نویسد:
«و ممّا ذكرنا يعرف حال صحّة السلب فإنّ العلم بصحّته يتوقّف على العلم باختلافهما، و معه لا شكّ حتّى يرفع، و الأمر كذلك في عدم صحّة السلب.»[4]
شماره های 2، 3 ، 4) صحت حمل در قضایای موجبه شایعه:
چنانکه گفتیم این قضایا 3 نوع هستند، اما با توجه به اینکه اصولیون بحث از حمل شایع را یک جا مطرح کرده اند، آنها را در بحث واحدی مطرح می کنیم.