91/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
اما مرحوم شهید صدر بر سکّاکی اشکال کرده است:
«و التحقيق: أن الادّعاء المفترض لتفسير الاستعمال المجازي من قبل السكاكي إما أن يكون مرجعه إلى ادّعاء ان المفهوم الّذي لم يوضع له اللفظ «المعنى المجازي» هو نفس المفهوم الّذي وضع له اللفظ بالحمل الأولي فيعتبر و يدعي ان مفهوم «الرّجل الشجاع» هو نفس مفهوم «الحيوان المفترس» و يستعمل اللفظ فيه على أساس هذه العينية المدعاة، أو يرجع إلى ادّعاء أن غير ما وضع له اللفظ - سواء كان مفهوما كليا أو فردا خارجيا كهذا الرّجل الشجاع - مصداق لما وضع له اللفظ على نحو يحمل عليه المعنى الموضوع له بالحمل الشائع، فيستعمل اللفظ في المعنى الموضوع له و لكنه يطبق على فرد عنائي ادّعائي.»[1]
توضیح :
1. ادّعایی که از طرف سکّاکی برای تفسیر استعمال مجازی مطرح شده است، از دو حال خارج نیست.
2. یا مرجع این ادّعا آن است که بگوییم مفهومی [رجل شجاع] که لفظ اسد برای آن وضع نشده است، به حمل اولی همان مفهومی است که لفظ اسد برای آن وضع شده است [حیوان مفترس]
3. یا مرجع این ادّعا آن است که بگوییم: آنچه غیر موضوع له است [زید] مصداقی است برای مفهومی که لفظ اسد برای آن وضع شده است [حیوان مفترس]
«أما الأول، فلا يحقق مقصود السكاكي - و هو كون التجوز تصرفا في أمر عقلي بحث لا في اللفظ - بل هو يعني استعمال اللفظ في غير ما وضع له بادّعاء انه نفس الموضوع له، فالعناية مأخوذة إذن في مرحلة الاستعمال و يرد عليه: ان هذه العناية لا دخل لها في تصحيح الاستعمال و تكوين الدلالة على المعنى المجازي، لأن المعنى المدعى بالعناية انه الموضوع له إن كانت له علاقة و مشابهة مع المعنى الحقيقي كفى ذلك في تصحيح الاستعمال و تكوين الدلالة بدون حاجة إلى العناية المذكورة - على ما يأتي - و إن لم تكن بين المعنيين علاقة فلا تحصل الدلالة و لا يصح الاستعمال بمجرد الادّعاء المذكور.» [2]
توضیح :
1. اگر فرض اول مدّ نظر است:
اولا : مدعای سکّاکی (که می گوید مجاز، تصرّف در امر عقلی محض است و تصرّف در لفظ نیست) ثابت نمی شود؛ چراکه بالاخره لفظ اسد در رجل شجاع (غیر موضوع له) به کار رفته و بعد ادّعا شده است که مفهوم رجل شجاع همان مفهوم اسد است.
[ما می گوییم : این اشکال وارد نیست چراکه سکّاکی نمی گوید اسد در رجل شجاع استعمال شده و بعد ادّعا شده این دو مفهوم یکی هستند بلکه می گوید اسد در حیوان مفترس استعمال شده و بعد ادّعا شده این دو مفهوم یکی هستند.]
2. ثانیا : (یرد علیه) [یادآوری می کنیم که مرحوم شهید صدر قائل بود که نوعی ارتباط و اقتران بین لفظ و معنی، قبل از وضع موجود است. [3] ]
ادّعا و عنایت مورد بحث هیچ دخالتی در استعمال و ایجاد دلالت لفظ بر معنای مجازی ندارد؛ چراکه معنای مجازی (که مورد ادّعا واقع شده است) اگر شبیه با معنای حقیقی است، همین شباهت برای اینکه لفظ بر آن مفهوم هم دلالت کند، کفایت می کند و احتیاجی به ادّعای مورد بحث نیست و اگر بین دو مفهوم ارتباط و اقترانی نیست، ادّعای مذکور باعث پیدایش دلالت نمی شود.
[ما می گوییم : اولا : مبنای ایشان در وضع مردود است.
ثانیاً : صرف شباهت، مصحّح استعمال نیست؛ بلکه قطعاً محتاج قرینه است.
ثالثاً : اینکه در صحت استعمال، احتیاجی به ادّعا نیست باعث نمی شود که بگوییم پس ادّعا نیست؛ بلکه وقتی با ادّعا، بلاغت کلام بیشتر می شود، می توان آن را هم به کلام اضافه کرد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.]
«و لا يتوهم: ان الادّعاء المذكور يوجب توسعة العلقة الوضعيّة حكما، كما هو الحال في سائر ألسنة الادّعاء و التنزيل، فان الادّعاء المذكور إن رجع إلى وضع جديد فهو خلف لأن لازمه كون اللفظ مستعملا فيما وضع له و إلا فلا يمكن أن تسري أحكام العلقة الوضعيّة من الدلالة و صحة الاستعمال بمجرد الادّعاء و التنزيل لأنها آثار واقعية تكوينية للعلقة الوضعيّة، و بالادّعاء و التنزيل إنما تسري الآثار المجعولة من قبل ذلك المنزل لا ما كان أثرا تكوينيا.» [4]
توضیح :
1. اگر بگویید که ادّعا باعث می شود علقه وضعیه بین لفظ اسد و معنای حیوان مفترس از حیث حکم یعنی دلالت توسعه پیدا می کند [چنانکه هر ادّعاء چنین ثمره ای دارند]:
می گوییم:
2. اگر این ادّعا وضع جدیدی را پدید آورد، که دیگر مجاز نیست.
و اگر باعث وضع جدید نمی شود، نمی توان احکام علقه وضعیه (دلالت و صحت استعمال) را به صرف ادّعاء بر مفهوم مجازی حمل کرد؛ چراکه دلالت از آثار واقعی و تکوینی علقه وضعیه است و ادّعا صرفاً آثاری را می تواند پدید می آورد که در اختیار ادّعا کننده است.
[ما می گوییم : این ادّعا، وضع جدید پدید نمی آورد ولی آثار علقه وضعیه را توسعه می دهد چراکه:
اولا : صحت استعمال از لوازم تکوینی علقه وضعیه نیست و الا استعمال در غیر ما وضع له ممکن نبود. بلکه صحت استعمال وابسته به طبع جامعه عقلاء است که ملاک اصلی صحت مجاز است.
و ثانیا : بر فرض که دلالت لفظ بر معنای موضوع له از لوازم تکوینی علقه وضعیه باشد ولی دلیلی نداریم که دلالت لفظ بر هر معنای دیگر نیز از لوازم تکوینی علقه وضعیه باشد.]
قبل از بیان ادامه کلام مرحوم صدر، لازم است اشاره کنیم که مرحوم میرزای قمی در مبحث عام و خاص در قوانین الأصول، همین تقریر ـ ادعای وحدت به حمل اوّلی ـ را قبول کرده است. امّا آن را نقطه مقابل کلام سکاکی قرار می دهد. مرحوم میرزای قمی، فرض دوم (که در کلام مرحوم شهید صدر خواهیم آورد) را مبنای سکاکی بر می شمارد. ایشان می نویسد:
«و أنّ المجاز أیضاً هو استعمال للفظ الموضوع لمعنی فی معنی آخر بأن یفید أنّ هذا ذاک بعنوان الحمل الذاتی لا الحمل التعارفی، فإنّ «أسداً» فی قولنا: «رأیت أسداً یرمی» لم یستعمل إلا فی «الرجل الشجاع» و لم یستعمل فی «زید» مثلاً. نعم؛ استعمل فی «الرجل الشجاع» الذی أرید من هذا اللفظ فی «زید» علی نهج یتضمّن الحمل المتعارفی إذ النسبة إنّما وقع بین مفهوم الأسد و مفهوم الرجل الشجاع بمعنی أنّ زیداً شبه من جهة أنّه رجل شجاع بالحیوان المفترس لا من حیث الخصوصیة و استعیر لفظ الأسد الموضوع له لزید من حیث إنّه رجل شجاع لا من حیث الخصوصیة فلفظ أسد فی هذا الترکیب مجاز من حیث إنّه أرید منه الرجل الشجاع و حقیقة من حیث إطلاقه علی فرد منه فإطلاق أسد علی زید له جهتان»