« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث : حقیقت اشاره چیست؟

نکته 1 : اشاره عملی با دیگر علائم عملی ـ از قبیل حرکات و سکنات سر و دست ـ تفاوت دارد. چراکه علائم عملی محتاج وضع هستند مثلاً در میان ما حرکت سر به سمت «بالا»، علامت نفی است در حالیکه در میان غربی ها، حرکات سر به «راست و چپ» این معنی را می دهد. در حالیکه اشاره، حتی در میان حیوانات و طفل های صغیر هم جاری است. پس دلالت اشاره، «طبعی» است و وضعی نیست در حالیکه دلالت در علائم عملی دیگر، «وضعی» است.

نکته 2 : اشاره عملی چیزی جز بالا آوردن دست ـ یا امثال آن ـ به سمت مشارٌ الیه نیست و لذا از مقوله فعل است و همه هویت آن عبارت است از خط موهومی که بین آلت اشاره و مشارٌ الیه برقرار می شود. غایت از اشاره نیز آن است که مخاطب را متوجه مشارٌ الیه کنیم. پس هدف و غایت از اشاره عملی، آن است که مخاطب متوجه مشار الیه شود.

ناگفته پیداست که بالا آوردن دست و آن را به سمت مشارٌ الیه گرفتن، باعث می شود که بتوانیم در ذهن خود بین آلتِ اشاره و مشار الیه یک خط موهوم را تصور کنیم. پس اشاره مفهومی است انتزاعی که از فعل خارجی و نسبت آلت اشاره با مشارٌ الیه، در ذهن پدید می آید.

نکته 3 : در هر اشاره، یک «مشیر» داریم (اشاره کننده) و یک آلت «اشاره» (وسیله ای که با آن اشاره می کنیم) و یک
«مشارٌ الیه» (چیزی که به آن اشاره می کنیم). این سه نفس الامری هستند و از نسبت بین آلت اشاره و مشارٌ الیه، مفهوم اشاره انتزاع می شود.

نکته 4 : مشارٌ الیه هیچ گونه دخالتی در موضوع له ندارد.

حال : اسماء اشاره وضع شده اند تا به جای آلت اشاره قرار بگیرند. پس وضع اسماء اشاره عبارت است از «اعتبار الاسماء آلة للإشارة» یعنی خطی موهوم و نسبتی بین «هذا» و مشارٌ الیه اعتبار می کنیم (و می توانیم از این نسبت، مفهوم «اشاره» را انتزاع کنیم).

به این بیان می توانیم بگوییم موضوع له اسماء اشاره، «آلت اشاره» است (یعنی برای این وضع شده اند) کما اینکه به یک بیان می توانیم بگوییم آنها وضع شده اند تا به وسیله آنها اشاره را ایجاد کنیم. توجه شود که این ایجاد در وعاء اعتبار انشایی است و لذا وجود این اشاره هم اعتباری است.

توجه شود با این بیان، اسماء اشاره دارای معنی نیستند ولی موضوع له دارند و لذا لازم است با این تقریر در تعریف وضع، اضافه ای وارد کنیم : «الوضع جعل اللفظ علامة للمعنی او جعله آلة لإیجاد الاعتبار»

چراکه با این بیان معلوم شد که اسماء اشاره دارای معنی نمی باشند. (همین نکته درباره انشاء هم جاری است یعنی وقتی گفتیم انشاء عبارت است از ایجاد المعنی باللفظ فی وعاء الاعتبار العقلایی، لاجرم صیغه انشایی دارای معنی نیست بلکه موجِد معنی است؛ پس آلت ایجاد معنی است؛ و به عبارت کلی تر «علامت» در جایی می آید که الفاظ حکایی باشند و اگر الفاظ «ایجادی» شدند دیگر الفاظ علامت نیستند بلکه آلت ایجاد هستند)

ان قلت : اگر «هذا» وسیله اشاره است، پس چرا همیشه با شنیدن «هذا» به مشاره الیه منتقل نمی شویم و بعضاً محتاج اشاره حسیه هم هستیم.

قلت : بعضاً اشاره با دست هم ما را متوجه مشارٌ الیه نمی کند. پس رسیدن به مشار الیه الزاماً از هر اشاره ای حاصل نمی شود؛ و چه بسا لازم است لفظ و عوامل تکوینی با هم همراه شوند.

 

logo