« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم



1 مرحوم عراقی 1 مرحوم عراقیدسته اول : کسانی که می گویند، اعتبارات عقلایی در عالم خارج وجود دارد:

2 مرحوم نائینی 2 مرحوم نائینی بیش از این، قول مرحوم عراقی و پاسخ امام به ایشان را خواندیم (رجوع کنید به تقسیمات اعتبار)

مرحوم نائینی می فرماید:

«و هذا بخلاف الأمور الاعتباريّة، فانّ لها في نفس الأمر نحو تقرّر و ثبات و يكون لها وجود في الخارج غايته أن تقرّرها النّفس الأمري يتحقّق بعين اعتبارها.» [1]

توضیح :

    1. امور اعتباریه دارای یک نوع «تقرر و ثبات» هستند و دارای وجود خارجی می باشند.

    2. تقرر و وجود نفس الامری که «اعتباریات» دارند، عین اعتبار است.

ایشان سپس مطلب خویش را در ضمن مثالی چنین توضیح می دهد که «حقیقة الملکیة هی الواجدیة و السلطنة و الاحاطة علی الشئ و هی ذات مراتب» و بعد این مراتب را چنین بر می شمارند:

الف) بالاترین مرتبه: احاطه و واجدیت خدا بر بندگان

ب) مرتبه دوم : احاطه و واجدیت اولیاء امر بر بندگان

ج) مرتبه سوم : احاطه انسان بر اموال خودش (مثل کتاب و قلم)

د) مرتبه چهارم : مقوله جده (مثل احاطه ای که تر تقمّص و تعمّم وجود دارد)

ما می گوییم :

بر کلام ایشان نکاتی را می توان وارد کرد:

الف :

    1. احاطه خدا بر بندگان از سنخ احاطه «علت بر معلول» است و از نوع اضافه «اشراقیه» است (مثل احاطه انسان بر صور ذهنیه اش)

    2. احاطه اولیاء الله بر برندگان نیز یا ـ چنانکه ایشان می خواهند تصویر کنند ـ از همان سنخ است و احاطه واسطه در فیض (به بیانی علل ثانیه) بر معلولات است. و یا اصلا احاطه نیست. بلکه به نوعی مقام «تشریع» است و اصلا احاطه تکوینی نیست.

    3. احاطه انسان بر اموالش، احاطه «اعتباری» است (که محل بحث است)

    4. و احاطه پیراهن بر بدن، از مقوله «جده» است که ما به إزای خارجی دارد. (و اصطلاحاً معقول اولی است)

پس : اطلاق عنوان احاطه بر همه این موارد، به یک معنی نیست؛ بلکه می توان گفت ملکیت خدا و اولیاء ـ طبق بیان مرحوم نائینی ـ از نوع احاطه وجودی است و احاطه پیراهن از نوع احاطه «ماهوی» است و احاطه انسان بر ما یملک، احاطه «اعتباری» است.

و لذا اینکه بگوئیم همانطور که احاطه وجودی و ماهوی، در خارج موجود است، پس احاطه «اعتباری» هم در خارج موجود است، حرف کاملی نیست.

ب) یکی از مسائلی که معمولا در کلمات بزرگان، به اشتباه مورد عنایت قرار گرفته است ـ و این کلام مرحوم نائینی هم از آن مستثنی نیست ـ آن است که : مقوله «جده» به عنوان مشبه به و «ملکیت اعتباری» به عنوان مشبّه، معرفی می شوند. در حالیکه مقوله جده در فلسفه عبارت است از مالکیت سر بر عمامه؛ پس محاط، مالکِ محیط است؛ یعنی آنچه احاطه دارد (عمامه) به صفت مالکیت متصف نمی شود؛ بلکه سر (آنچه نسبت به آن احاطه است) متصف به صفت «ملک» است.

و لذا تشبیه آن به احاطه خدا و یا اولیاء یا انسان بر اموالش، غلط است و تشبیه معکوس است.

چراکه در این جا محیط، مالک است و در آنجا (مقوله جده) محاط، مالک (دارنده جده) است. [توجه شود که مقوله جده عبارت است از «هیأت حاصله من إحاطة شئ لشئ و الموضوع هو المحاط»[2] ]


[1] . فوائد الاصول : ج4 ص382.
[2] . صدرالمتألهین در «شواهد الربوبیة»، جده را این گونه تعریف کرده است: «الجده، هی نسبة التملّک» [ص23]و در «اسفار» چنین آمده است: «و مما عد في المقولات الجدة و الملك و هو هيئة تحصل بسبب كون جسم في محيط بكله أو بعضه بحيث ينتقل المحيط بانتقال المحاط مثل التسلح و التقمص و التعمم و التختم و التنعل- و ينقسم إلى طبيعي كحال الحيوان بالنسبة إلى إهابه و غير طبيعي كالتسلح و التقمص- و قد يعبر عن الملك بمقولة له فمنه طبيعي ككون القوى للنفس و منه اعتبار خارجي ككون الفرس لزيد ففي الحقيقة الملك يخالف هذا الاصطلاح فإن هذا من مقولة المضاف لا غير» [ج4 ص223]بهمنیار نیز در کتاب «التحصیل» چنین می نویسد:« أمّا مقولة الجدة فقد امتنع من أن يعدّ فى جملة المقولات، و هذه المقولة كالتسلّح و التزيّن و التنعّل. فمنه ذاتى طبيعىّ كحال الهرّة عند إهابها، و منه عرضىّ كحال الانسان عند قميصه. و مقولة الجدة قد يعبّر عنها بأنّها «مقولة له» و «مقولة الملك»؛ و قد يكون ذاتيّا و عرضيّا.و مثال الذاتىّ و الطبيعىّ أيضا كما يقال: إنّ القوّة الباصرة هى خادمة للخيال و الوهم، و إنّ القوّة الوهميّة هى رئيسة القوى و سائر القوى الّتي تحتها مرءوس لها؛ و كذلك حال جميع القوى البدنيّة بالقياس الى النّفس بأنّها لها و متّصلة بها اتّصال هذه المقولة لا اتّصال جسم بجسم. و سيأتيك حقيقة ذلك فى علم النفس. و أمّا ما يكون بالعرض فكما يقال: هذه الدار لفلان [ص416].
logo