« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم



 

اشکالات نظریه مرحوم خوئیاشکالات نظریه مرحوم خوئییاد آوری می کنیم که ایشان برای مبنای خود 4 دلیل، اقامه کرد:

1. ضعف بقیه مبانی2. شمول و فراگیری این مبنا

3. سازگاری این مبنا با مبنای «تعهّد» در وضع4. سازگاری این مبنا با ارتکاز عرفی

1 اشکال اول مرحوم فاضل و مرحوم روحانی1 اشکال اول مرحوم فاضل و مرحوم روحانیاشکالات مطرح شده، گاه بر ادله ایشان و گاه بر لوازم این مبناست:

[1]

مرحوم روحانی می نویسد:

«أما الأول : فهو مضافا إلى وهنه في نفسه، إذ بطلان الوجوه الأخرى لا يعني صحة هذا الوجه و تعينه، ممنوع إذ قد عرفت تصحيح ما ذهب إليه المحقق الأصفهاني و النائيني و توجيه كلامهما بنحو لا يرد عليه أي إيراد مما ذكره السيد الخوئي أو غيره»[2]

توضیح :

اولا : بر فرض بقیه اقوالی که ایشان دیده است، باطل باشد. چرا مبنای ایشان درست باشد؟ زیرا ممکن است مبنای دیگری باشد و آن صحیح باشد.

ثانیا : مبنای مرحوم نائینی و اصفهانی قابل تصحیح بود.

ما می گوییم :

2 اشکال دوم مرحوم روحانی2 اشکال دوم مرحوم روحانیچنانکه گذشت مبنای مرحوم نائینی را نپذیرفتیم ولی مبنای مرحوم اصفهانی قابل قبول بود.

 

«فقد عرفت ان اختياره لا يصحح استعمال الحرف في جميع الموارد، و ان الإشكال الّذي وجهه على المحقق العراقي و الأصفهاني من عدم صحة استعمال الحرف في صفات الباري يتوجه على مختاره أيضا.»[3]

توضیح :

این مبنا در مورد «صفات باری تعالی» جاری نمی شود.

ما می گوییم :

این اشکال از مقام علمی ایشان، پایین تر است؛ چراکه مبنای مرحوم خوئی به راحتی درباره صفات با ذات الهی کارآمد است؛ چراکه ایشان دائره تضییق را در حوزه مفاهیم مطرح می کرد و آنچه قابل تضییق نیست، «وجود» باری تعالی است و نه «مفهوم» آن.

3 اشکال سوم مرحوم روحانی3 اشکال سوم مرحوم روحانی

«اما الثالث: فصدوره منه عجيب .. فالوضع للتضييق على تقدير تماميته يصلح على جميع تقادير معنى الوضع»[4]

توضیح :

اگر گفتیم، «تضییق» موضوع له حروف است، این با همه مبانی سازگار است (پس مرحوم خوئی نباید بگوید: چون مبنای من تعهد است، می گویم «تضییق»؛ چراکه دیگران هم که مبنای دیگر دارند، می توانند بگویند «تضییق»!)

ما می گوییم :

اشکال مرحوم روحانی بیان کاملی ندارد؛ چراکه:

مرحوم خوئی می گوید: «من می گویم تعهّد و آنچه با تعهّد سازگار است، تضییق است»

در جواب مرحوم خوئی باید گفت: «آنچه با تعهّد سازگار است هم تضییق است و هم غیر تضییق»

و نباید گفت : «بقیه هم که تعهّد را قبول ندارند، می توانند به تضییق، قائل شوند»

4 اشکالی دیگر بر مرحوم خوئی4 اشکالی دیگر بر مرحوم خوئیپس بهتر است در اشکال بر سومین دلیل مرحوم خوئی بگوییم:

 

می توان به مبنای «تعهد» پای بند بود و در عین حال حروف را برای معنایی غیر از «تضییق» قرار داد. (مثلاً بگوییم ما متعهد نیستیم که «معنای مضیق اسمی» را با لفظ مناسب القاء کنیم و این لفظ مناسب عبارت است از «اسم + ربط + اسم».

إن قلت : پس بالاخره اسم اول را «مضیّق» کرده اید!

قلت : این «تضییق» در همه مبنای ای که درباره معنای حرفی خوانده ایم، جاری است.

پس : در حقیقت می توان گفت این تضییق به چه وسیله حاصل می شود؟ آیا به «ایجاد ربط ذهنی» یا «مفهوم غیر مستقل»؟

پس : اشکال مهم دیگر بر مرحوم خوئی آن است که :

 

5 اشکالی دیگر بر مرحوم خوئی5 اشکالی دیگر بر مرحوم خوئی

اگر : مراد مرحوم خوئی از تضییق، «تضییق کردن» است (یعنی می خواهند بفرمایند حروف، معانی را مضیّق می کند) در این صورت این همان کلام مرحوم نائینی است یعنی «حروف تضییق را ایجاد می کند» (البته با این تفاوت که مرحوم نائینی
می فرمود «ربط» را ایجاد می کنند و طبعاً به سبب «ایجاد شدن ربط»، تضییق ایجاد می شود. ولی مرحوم خوئی به نتیجه که «ایجاد شدن تضییق» است، اشاره دارند) و همان اشکالاتی که بر مرحوم نائینی وارد بود بر همین مبنا هم وارد می شود)[5]

و اگر : مراد ایشان از «تضییق» در موضوع له حروف، آن است که: موضوع له حروف «معانی و مفاهیم مضیّق شده در ذهن» است (یعنی همانطور که اسم آمده تا حکایت کند از «مفهوم مطلق»، حرف هم وضع شده تا وقتی که در کنار اسم قرار گرفت، حکایت کند از «مفهوم مضیّق») در این صورت، می توان پرسید که فرق «مفهوم مطلق» و «مفهوم مضیّق» به چیست؟ فارق بین این دو مفهوم چیست، که حروف می خواهند از آن حکایت کنند؟ مرحوم خوئی هیچ تلاشی نکرده اند که بگویند این فارق چیست که موضوع له حروف است.

به عبارت دیگر : «تضییق یک مفهوم مستقل در ذهن» چگونه و به چه حاصل می شود؟ که مرحوم خویی آن را موضوع له حروف می داند.

این مطلب در کلام مرحوم قدیری مورد اشاره قرار گرفته است:

«ما أفاده یشبه الفرار عن تحقیق مفاد المعنی الحرفی؛ فإنّ احداً من الأعاظم المحققین حول هذا المعنی لم ینکر أنّ معنی الحرف تعلّقی بالغیر، و لم ینکر أنّه بالحرف یوجد تقیید و تحصیص فی الأسماء، بل الکلام فی سنخ معنی الحرف و مفاده، و لم یبیّن ذلک، و هکذا کل احد یعلم أنه متی أراد المتکلم التنبیه علی شئ یستعمل کلمة التنبیه؛ و متی أراد تحقیق مفاد الجملة و تثبیتها یستعمل کلمة التحقیق، إنّما الکلام فی سنخ معنی هذا الحرف و مفاده، و لم یتعرّض الاستاد له فی کلامه»[6]

توضیح :

    1. همه می گویند معنای حرف «تعلقی بالغیر» (متعلق به غیر) است و همه می گویند حرف، «تقیید و تخصیص» ایجاد می کند.

    2. پس بحث در این است که «معنای حرف» چیست؟ مرحوم خویی این را روشن نکرده است.

این مطلب در کلام مرحوم روحانی نیز به نوعی دیگر مورد اشاره قرار گرفته است:

«ان التضييق من الأفعال التسبيبية التوليدية التي تتحقق بأسبابها بلا توسيط الإرادة و الاختيار في تحققها، بل الإرادة انما تتعلق بنفس السبب نظير نسبة الإحراق إلى الإلقاء، و هو - أعني التضييق - مسبب عن الربط و النسبة بين المفهومين بلا اختيار. فالتضييق على هذا مسبب، و الخصوصية و الربط سبب، و لا يمكن حصول التضييق بدون حصول الربط و النسبة بين المفهوم و مفهوم آخر، فما لم تحصل النسبة بين زيد و الدار لا يتضيق مفهوم زيد.»[7]

توضیح :

آنچه در اختیار ماست، «ایجاد ربط» و یا «ضمیمه کردن مفهوم غیر مستقل ربط» است و این امر باعث پیدایش «تضییق» می شود. (چراکه تضییق از افعال تولیدی است یعنی علتش در اختیار ماست)

 


[1] . سیری کامل در اصول فقه شیعه ؛ ج1 ص415.
[2] . منتقی الاصول ؛ ج1 ص119.
[3] . همان ؛ ج1 ص119.
[4] . همان.
[5] . رک : سیری کامل در اصول فقه شیعه ؛ آیت الله فاضل لنکرانی : ج1 ص418.
[6] . المباحث فی علم الاصول ؛ ج1 ص28.
[7] . منتقی الاصول ؛ ج1 ص114.
logo