« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم



2. مبنای محقق اصفهانی2. مبنای محقق اصفهانیایشان می نویسد:

«(1) إلاّ ان الحق المصرح به في كلمات أهل التحقيق انهما متفاوتان في ذاتهما

(2) و ان الفرق بينهما كالفرق بين الوجود في نفسه و الوجود لا في نفسه أعني الوجود الرابط في قبال الوجود المحمولي، فكما ان الوجود الرابط ثبوت شي‌ء لشي‌ء، و هو الثبوت المتوسط و ليس ثبوت شي‌ء بحيث يضاف إليه و يحمل عليه، كذلك نسبة الشي‌ء ليست شيئاً من الأشياء و إلاّ لم تكن نسبة، فعدم قبولها إلاّ اللحاظ الآلي لنقصان ذاتها عن قبول اللحاظ الاستقلالي

(3) و حيث ان حقيقة النسبة في ذاتها متقوّمة بالمنتسبين ذهناً و عيناً، فلا تقرر لها مع قطع النّظر عن الوجودين، بخلاف الماهيات، فانها متقررة في ذواتها

(4) و مفهوم النسبة بالنسبة إلى حقيقة النسبة ليس كالطبيعي بالإضافة إلى فرده بل كالعنوان إلى المعنون نظير مفهوم الوجود و حقيقة الوجود

(5) و حيث ان حقيقة النسبة متقوّمة في ذاتها بالمنتسبين فلا جامع ذاتي بين حقائق النسب، فان إلغاء الطرفين إعدام لذاتها، فهي مع قطع النّظر عنهما لا شي‌ء أصلاً حتى تقرراً، فلا يعقل أن يكون الموضوع له فيها عامّا

(6) بل كلمة (في) مثلاً - بمرآتية عنوان نسبة الظرف إلى المظروف - موضوعة لحقيقة نسبة الظرف إلى المظروف، لا للظرفيّة المضايفة للمظروفية، ..

(7) فليس للنسبة الحقيقية وجود نفسي محمولي لا عيناً و لا ذهناً، بل وجودها بعين وجود طرفيها ذهناً و عيناً

(8) فهي كالموجود بالقوّة بالإضافة إلى الموجود بالفعل، و كالموجود بالعرض بالإضافة إلى الموجود بالذات. و حيث ان فعليتها بالعرض بتبع فعلية الطرفين بالذات، فلذا تكون كالآلة لوقوع طرفيها موقع الظرفية و المظروفية»[1]

توضیح :

    1. اسم و حرف با یکدیگر ذاتاً متفاوت هستند.

    2. فرق بین اسم و حرف همانند فرق «وجود فی نفسه» (وجود محمولی) و «وجود لا فی نفسه» (وجود رابط) است.

پس: همانطور که وجود رابط، «ثبوت شئ لشئ» است (ثبوت متوسط بین دو شئ دیگر) و وجود محمولی «ثبوت شئ» است (که می تواند مضافٌ الیه و موضوع واقع شود) همانطور هم: «نسبت» چیزی مثل باقی اشیاء نیست و اصلاً لحاظ استقلالی را قبول نمی کند و ذاتاً نمی تواند بیش از لحاظ آلی داشته باشد.

    3. حقیقتِ (مصداق) نسبت، جز با دو طرفِ نسبت، تحقق پیدا نمی یابد. و لذا : بدون توجّه به وجود خارجی و بدون وجود ذهنی، مصداق برای نسبت موجود نیست؛ به خلاف «ماهیات» (مستقله) که بدون توجه به وجود خارجی و ذهنی، هم تقرّر دارند.

    4. رابطه «مصداق و حقیقت» نسبت با «مفهوم نسبت»، رابطه کلی و فرد نیست بلکه رابطه عنوان و معنون (مثل مفهوم وجود و مصداق وجود) است.

    5. چون مصداق نسبت (حقیقت نسبت) به طرفین نسبت قائم است، لذا جامعی بین آنها نیست تا آن جامع موضوع له باشد و لذا نمی توان گفت موضوع له در حروف، «عام» است.

    6. پس: کلمه «فی» وضع شده است برای «مصادیق» (حقایق) نسبت های خارجی (نسبت ظرف به مظروف) و نه برای معنای اسمی «ظرفیت» در مقابل معنای اسمی [البته برای تصور این مصادیق خارجی ـ حین الوضع ـ از عنوان «ظرف» به صورت مرآة استفاده می کنیم]

    7. پس: آنچه حقیقت و موضوع له «فی» است (نسبت حقیقیه) دارای وجود مستقل محمولی نیست ـ نه در ذهن و نه در
عین ـ بلکه وجودش عین وجود طرفین است.

    8. پس: حرف مثل «موجود بالقوه» در قیاس با «موجود بالفعل» است و مثل «موجود بالعرض» در قیاس با «موجود بالذات»؛ و چون فعلیت موجود بالعرض تابعی از فعلیت موجود بالذات است، لذا موجود بالعرض همانند آلتی است برای اینکه طرفین آن (طرفین در زیدٌ فی الدار) در جایگاه ظرف و مظروف واقع شوند.

ما می گوییم : چنانکه پیش از این آوردیم در ذهن دو مفهوم مستقل «زید» و «دار» وجود دارند و نفس بین آنها نسبتی را ایجاد می کند. پس نسبتی بین آنها موجود است و مطابق با برخی از مبانی این وجود نسبت، دارای «ماهیت» است.

حال اگر گفتیم: «فی» این ربط را ایجاد می کند، «تقریر اول» از مبنای مرحوم نائینی است.

و اگر گفتیم: حکایت از «فعل نفس» میکند، «تقریر دوم» از مبنای مرحوم نائینی است.

اما مراد مرحوم اصفهانی: آیا ایشان می فرماید «فی» :

     حاکی از «وجود ربط ذهنی» بین «زید» و «دار» است (تقریر مرحوم روحانی از کلام محقق اصفهانی)

     و یا حاکی از «ماهیتی» است که از آن وجود رابط در ذهن داریم (تقریر آیت الله وحید خراسانی و شهید صدر از کلام محقق اصفهانی)

     و یا حاکی از «وجود رابط خارجی» است (بدون توجه به وجود رابط ذهنی) (تقریر مرحوم خوئی و مرحوم فاضل از کلام محقق اصفهانی)؟

 


[1] . بحوث فی الاصول ؛ ج1 ص25.
logo