« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم



 

4 اشکال مرحوم عراقی (3)4 اشکال مرحوم عراقی (3)«و أمّا ثالثاً فلأنّه بناء علی کون المعنی الحرفی إیجادیاً یلزم أن یخرج مدلول الحرف عن حیّز المطلوب و صقعه و یکون فی حیّز الطلب و صقعه مثلاً لو قیل «سِر من البصرة» فبما أنّ الحرفَ معناه إیجادیٌ یکون معنی «مِن» فی المثال المزبور متحقّقاً حین تحقّق الطلب و لا ریبَ فی أنّ الطلب متأخرٌ بالطبع عن المطلوب و هو السیر من البصرة فیلزم أن یکون معنی من بملاحظة کونه فی رتبة الطلب متأخّراً عن المطلوب و بملاحظة کونه من قیود المطلوب متقدّماً علی الطلب هذا خلف.»[1]

توضیح :

    1. در «سِر من البصرة»، مطلوب «سیر از بصره» است که متعلق طلب واقع شده است؛ متعلق طلب، همان معنایی است که طالب، آن را خواسته است.

    2. اگر معنای حروف، «ایجادی» است، لا جرم در «سر من البصرة»، «من» در ناحیه مطلوب نیست، بلکه در ناحیه «طلب» (جمله امریه) خواهد بود.

    3. طلب از مطلوب، متأخر است (تأخر عارض از معروض)

    4. از طرفی «من» در ناحیه مطلوب است؛ چراکه دخالت در مطلوب دارد و از قیود مطلوب است.

ما می گوییم :

    1. اشکال مرحوم عراقی، کامل است.

    2. چراکه «مطلوب» (اینکه می خواهیم «زید از بصره سیر کند») باید ابتداء در ذهن متکلم باشد. بعد آن را به زبان آورد و طلب کند. حال وقتی «مِن» با «سِر من البصرة» پدید می آید، چگونه می تواند قبل از پدید آمدن، در ذهن متکلم «سِر من البصرة» را پدید آورد.

    3. اما اگر گفتیم «مِن» حاکی از فعل نفس است، در ذهن متکلم بین «سیر و بصره» رابطه ای ایجاد می شود و بعد آن را به وسیله کلام مورد اشاره قرار می دهیم.

    4. این اشکال، بازگشت به قضیه «معقوله» و قضیه «ملفوظه» دارد که در کلام مرحوم بجنوردی خواندیم.

نکته : توجه شود که برخی خواسته اند بگویند، مراد مرحوم نائینی آن است که «حروف، معنا را در ذهن سامع ایجاد می کند و نه در ذهن متکلم» (چنانکه عقیده این گروه را خواهیم آورد)؛ اما این اشکال مرحوم عراقی معلوم می کند که مراد مرحوم نائینی، «ایجادیت حروف» نسبت به ذهنِ «متکلم» است.

5 اشکال مرحوم عراقی (4)5 اشکال مرحوم عراقی (4)

چهارمین و آخرین اشکال مرحوم عراقی آن است که:

«و أمّا رابعاً فلأنّ کل لفظ ـ سواءٌ کان مدلوله معنی إفرادیاً کلفظ «زید» و «رجل» أم معنی ترکیبیاً کما هو مدلول کل کلام یدلّ علی معنی مرکّب سواء کان بحیث یصح السکوت علیه إنشاء کان أم خبراً أم لا یصح السکوت علیه مثل «غلام زید» ـ لابدّ أن یکون له «مدلول بالذات» و هو المفهوم الذی یحضر فی الذهن عند سماعه و «مدلول بالعرض» و هو ما یکون ذلک المفهوم فانیاً فیه ممّا هو خارج عن الذهن و هذه الدلالة و المدلول هما المقصودان بالوضع و الاستعمال و تألیف الکلام و المحاورة به دون الأوّل؛ و بناءً علی کون معانی الحروف إیجادیة، یلزم أن ینحصرَ مدلول الکلام بالعرض فی المعانی الإفرادیة التی لا یحصل بها شئٌ من الإفادة و الاستفادة و لا یتمُّ بها الخطابُ و إظهار الارادة.»[2]

توضیح :

    1. 1.مفرد1.مفرد1. انشائی1. انشائی مرکّب مرکّب1. ناقصه1. ناقصه2. مرکّب2. مرکّب

2. خبری2. خبری2. تامّه2. تامّهالفاظ:

 

    2. تمام اقسام مذکور، دو مدلول دارند: «مدلول بالذات» (همان مفهومی که در ذهن است) و «مدلول بالعرض» (که خارج از ذهن است و مفهوم آن را نشان می دهد و با آن متحّد است).

    3. آنچه مقصود از کلام (وضع و استعمال) است همان دلالت بالعرض است.

    4. اگر حروف «ایجادیه» باشند، مدلول بالعرض تنها برای «اسماء» موجود خواهد بود و لذا تمام اجزای کلام دارای مدلول بالعرض نخواهد بود. (در حالیکه گفتیم آنچه هدف از وضع، استعمال و تألیف کلام و محاوره است، همین مدلول بالعرض است.)

    5. در حالیکه طبق مبنای دیگر:

اگر گفتیم زید در خارج وجود دارد، قائم هم وجود دارد، وجود رابط هم در خارج هست و در إزای وجود زید، مفهوم مستقل زید است و در إزای وجود قائم، مفهوم مستقل قائم است و در إزای وجود رابط هم، مفهوم غیر مستقل ربط هست. در إزای هر یک از آنها هم لفظ زید، لفظ قائم و هیئت قرار گرفته است. (طبق این نظر وجود رابط، دارای مفهوم است) و لذا هر کدام از این الفاظ یک مدلول بالذات (مفاهیم ذهنی) دارند و یک مدلول بالعرض.

اما طبق نظر مرحوم نائینی «فی»، «موجِد» ربط است و مفهوم ذهنی غیر مستقلی در إزای آن نیست. پس مدلول بالذات ندارد و بالطبع مدلول بالعرض ندارد.

نکته : در توضیح و تقریر فرمایش مرحوم عراقی لازم است اضافه کنیم: اگر حروف، «ایجادی» باشند، سامع از شنیدن لفظ «زیدٌ فی الدار» می فهمد که متکلم بین مفهوم «دار» و مفهوم «زید»، در ذهن خودش رابطه ای را ایجاد کرده است.

در حالیکه هدف اصلی از کلام آن است که ما به سامع بفهمانیم که بین «زید» و «دار»، در عالم خارج، ارتباط است. (چراکه مدلول بالعرض ـ که مطلوب اصلی است ـ زید و دار خارجی هستند) در اینجا لازم است اشاره کنیم که ظاهر عبارت مرحوم عراقی آن است که همه کلمات، مدلول بالعرض دارند و مدلول بالعرض هم در خارج است.

در حالیکـه ممکن است بگوییم کلماتی مثل «کلّی»، «نوع» (معقولات ثانی منطقی) مدلول بالعرض ندارند و یا اگر هم مدلول بالعرض دارند، این مدلول بالعرض، در عالم خارج نیست بلکه در «نفس الامر» است. (الا اینکه بگوییم مراد مرحوم عراقی از خارج، هر جایی أعم از ذهن است).

اما به هر حال این مطلب ضرری به استدلال مرحوم عراقی وارد نمی کند. چراکه طبق تقریر مرحوم نائینی، همان مواردی که مدلول بالعرض آنها در عالم خارج است، مشکل دارد و نمی توان آن را تبیین کرد.

ما می گوییم :

    1. از دیدگاه مرحوم نائینی آنگونه که اسماء مدلول بالذات و مدلول بالعرض دارند، حروف مدلول بالذات و مدلول بالعرض ندارند.

    2. اما این به آن معنی نیست که حروف راهی برای حکایت گری از عالم واقع و عین ندارند. چراکه :

    3. نحوه حکایت گری حروف از خارج به این است که : حروف می خواهند در ذهن بین مفهوم «دار» و مفهوم «زید»
رابطه ای ایجاد می کنند همانند رابطه وجود خارجی زید و وجود خارجی دار در عالم عین است. پس از ابتداء حروف مدعی ایجاد وجود بین مفاهیم هستند که مطابق با وجود رابط خارجی است.

به عبارت دیگر ـ چنانکه خود مرحوم نائینی می فرماید ـ پس از اینکه حروف ربط ذهنی را ایجاد کردند، گاه این ربط ذهنی مطابق با ربط خارجی است (صدق) و گاه نیست (کذب). و همین مقدار برای اینکه انطباق ذهن و خارج درست شود، کافی است. (پس به عبارتی می توان گفت، از دیدگاه ایشان حروف، ربط ذهنی را ایجاد می کنند و این ربط ذهنی مطابق با ربط خارجی است، پس مدلول بالذات همان ربط خارجی است)

    4. اما اگر گفتیم حروف حکایت گر از فعل نفس هستند باز همین مطلب که در دفاع از مرحوم نائینی مطرح شد، جاری می شود. به این بیان که حروف حاکی از فعل نفس هستند و لذا «فعل نفس» مدلول بالذات آن است ولی نحوه انطباق آن با عالم عین به همان نحوه ای است که در توجیه فرمایش نائینی مطرح شد.

 


[1] . بدایع الافکار ؛ ص44.
[2] . بدایع الافکار ؛ ص44 و 45.
logo