90/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
تا کنون مبنای مرحوم نائینی، ادله ایشان و مناقشاتی که در ادله ایشان شده بود، را بررسی کردیم، در این میان اشکال مرحوم بجنوردی علاوه بر اینکه نفی دلیل سوم مرحوم نائینی بود، اصل مدعا را نیز ردّ می کرد.
بررسی اشکالات مطرح شده بر «اصل مدعای» مرحوم نائینیبررسی اشکالات مطرح شده بر «اصل مدعای» مرحوم نائینیحال:
1 اشکال مرحوم خوئی (1)1 اشکال مرحوم خوئی (1)
مرحوم خوئی می نویسد:
«و أما ما ذكره - قده - من أن معاني الأسماء إخطارية و معاني الحروف إيجادية، ففيه أن المعاني الاسمية و إن كانت إخطارية تخطر في الأذهان عند التكلم بألفاظها سواء كانت في ضمن تركيب كلامي أم لم تكن، إلا أن المعاني الحرفية و المفاهيم الأدوية ليست بإيجادية. و ذلك لأن المعاني الحرفية و إن كانت غير مستقلة في أنفسها و متعلقة بالمفاهيم الاسمية بحد ذاتها و عالم مفهوميتها بحيث لم تكن لها أي استقلال في أي وعاء فرض وجودها من ذهن أو خارج، إلا أن هذا كله لا يلازم كونها إيجادية بالمعنى الّذي ذكره - قده - لأن ربط الحروف بين المفاهيم الاسمية في التراكيب الكلامية غير المربوطة بعضها ببعض، إنما هو من جهة دلالتها على معانيها التي وضعت بإزائها لا من جهة إيجادها المعاني الربطية في مرحلة الاستعمال و التركيب الكلامي.»[1]
توضیح :
1. معانی اسماء، «اخطاری» هستند ولی معنای حرفی «ایجادی» نیستند.
2. چراکه: معانی حرفی اگرچه مستقل نیستند و به مفاهیم اسمی تعلق دارند، ولی این مطلب سر از «ایجادیت حروف» در نمی آورد.
3. چراکه : در ذهن دو مفهوم مستقل داریم (مفهوم زید و مفهوم دار) که به وسیله مفهوم غیر مستقل ذهنی به هم پیوند داده شده اند و صد البته آن رابط ذهنی مستقل نیست. حال حرف «فی» حکایت می کند از آن «مفهوم غیر مستقل ذهنی».
سپس ایشان بر مطلب خویش «مثال» می آورد:
«مثلا كلمة (في) في قولهم: (زيد في الدار) باعتبار دلالتها على معناها الموضوع له [معنای حرف که موضوع له حرف هم هست] رابطة بين جزئيّ هذا الكلام غير المربوط أحدهما بالآخر ذاتاً، لا أنها توجد الربط في نفس ذلك التركيب، و لا واقع له في غير التركيب الكلامي فكما أن الأسماء تحكى عن مفاهيمها الاستقلالية في حد أنفسها في عالم مفهوميتها، كذلك الحروف تحكى عن المفاهيم غير المستقلة كذلك.»[2]
توضیح :
1. حرف یعنی «فی»، مفهوم غیر مستقل ذهنی را «ایجاد» نمی کند. بلکه «حکایت» می کند از معنایی (مفهوم غیر مستقلی) که آن معنی، موضوع له «فی» است. و به اعتبار آن معنا می توان گفت، حرف «رابط» است بین مفاهیم اسمی (که با هم غیر مرتبط هستند)
2. پس : چنین نیست که حرف، ربط را ایجاد کند و چنین نیست که واقعیتی برای حرف در غیر ترکیب های کلامی نباشد.
3. پس : اسماء حکایت می کنند از «معانی اسمیه» و مفاهیم اسمیه ذهنیه؛ و حروف حکایت می کنند از «مفاهیم غیر مستقل ذهنی».
ما می گوییم :
طبق آنچه مرحوم خوئی می فرماید: لفظ «زید» حاکی از «مفهوم زید» است. لفظ «دار» حاکی از «مفهوم دار» است و لفظ «فی» حکایت از «مفهوم غیر مستقل» که رابط است.
در حالیکه: ما در عالم ذهن، «مفهوم زید» داریم که به وسیله ذهن انسانی به مفهوم دار پیوند خورده است.
پس: لفظ «فی» حاکی از آن کاری است که «ذهن» انجام می دهد (که مفهوم ندارد) و نه آنکه حاکی از مفهوم غیر مستقل ذهنی باشد.
و لعلّ: مراد مرحوم نائینی از «ایجادیت»، همین باشد.
نکته: در اینجا باید به مطلب مهمی اشاره کنیم:
توجه کنیم ذهن ما حکم می کند (تصدیق می کند) که «مفهوم زید» با «مفهوم قائم» متحد است. در اینجا ذهن، ربط را بین این دو مفهوم ایجاد می کند. در این جا «هیأت»، حکایت گر از این فعل نفس است (توجه شود که در اینجا نفس و ذهن آدمی، بین آنها «ربط» را ایجاد می کند و در نتیجه آن، «وجود رابط» در محیط ذهن پدیدار می شود.)
همین طور است در «زیدٌ فی الدار» که ذهن بین «مفهوم زید» و «مفهوم دار» یک نحوه ارتباطی ایجاد می کند و «فی» از آن «وجود رابط» که در محیط ذهن پدید آمده است، حکایت می کند.
و این تبیین با آنچه از مرحوم بجنوردی خواندیم نیز متفاوت است، چراکه ایشان می گوید: ذهن از ابتداء مفهوم بسیط «زیدٌ القائم» را پدید می آورد و اشاره به «حکم نفس» و ایجاد این «ارتباط» نمی کنند. و این مطلب ـ اگر همان مطلب باشد که ایشان می فرماید ـ به معنای آن است که آنچه ما در ذهن داریم، «تصور» است؛ پس تصدیق در اذهان ما نیست.
2 اشکال مرحوم خوئی (2)2 اشکال مرحوم خوئی (2)
مرحوم خوئی بر مرحوم نائینی، اشکال دومی را مطرح می کند:
«و أما ما ذكره - قده - رابعاً: من أن المعاني الحرفية مغفول عنها في حال الاستعمال، دون المعاني الاسمية، فلا أصل له أيضا، و ذلك لأنهما من واد واحد من تلك الجهة، فكما أن اللحاظ الاستقلالي يتعلق بإفادة المعاني الاسمية عند الحاجة إلى إبرازها و التعبير عنها، فكذلك يتعلق بالمفاهيم الحرفية من دون فرق بينهما في ذلك، بل كثيراً ما يتعلق اللحاظ الاستقلالي بالمعاني الحرفية، و انما يؤتى بغيرها في الكلام مقدمة لإفادة تلك الخصوصية و التضييق، فيقال في جواب السائل عن كيفية مجيء زيد مع العلم بأصله: إنه جاء في يوم كذا و معه كيف يمكن القول بأن المعاني الحرفية ملحوظة آلة في حال الاستعمال، و مغفول عنها في تلك الحال؟ فقد تحصل مما بيناه: أن الفرق بين المعنى الحرفي و الاسمي في نقطة واحدة، هي استقلال المعنى بالذات في الاسم و عدم استقلاله في الحرف، و أما من بقية الجهات فلا فرق بينهما أصلا.» [3]
توضیح :
1. اینکه مرحوم نائینی در رکن رابع از کلامشان، می فرماید: معانی اسمیه در حال استعمال، مغفول عنها نیستند و معانی حرفیه، مغفول عنها هستند، حرف درستی نیست!
2. چراکه گاه معانی حرفیه، مورد لحاظ استقلالی قرار می گیرند؛ بلکه چه بسا اکثراً همین معانی حرفیه، مورد لحاظ استقلالی هستند.