« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم



5 اشکال پنجم5 اشکال پنجم

 

5. مرحوم خوئی، سپس به دومین اشکال اشاره می کند:

«و ثانياً ان ما هو المشهور من ان المعنى الحرفي ملحوظ آلة لا أصل له، و ذلك لأنه لا فرق بين المعنى الاسمي و المعنى الحرفي في ذلك، إذ كما ان اللحاظ الاستقلالي و القصد الأولى يتعلقان بالمعنى الاسمي في مرحلة الاستعمال كذلك قد يتعلقان بالمعنى الحرفي فانه هو المقصود بالإفادة في كثير من الموارد، و ذلك كما إذا كان ذات الموضوع و المحمول معلومين عند شخص و لكنه كان جاهلا بخصوصيتهما فسأل عنها فأجيب على طبق سؤاله، فهو و المجيب انما ينظر ان إلى هذه الخصوصية نظرة استقلالية.

- مثلا - إذا كان مجي‌ء (زيد) معلوماً و لكن كانت كيفية مجيئه مجهولة عند أحد فلم يعلم انه جاء مع غيره أو جاء وحده فسأل عنها، فقيل انه جاء مع عمرو، فالمنظور بالاستقلال و الملحوظ كذلك في الإفادة و الاستفادة في مثل ذلك إنما هو هذه الخصوصية التي هي من المعاني الحرفية دون المفهوم الاسمي فانه معلوم.» [1]

توضیح :

    1. اینکه معنای حرفی، «لحاظ آلی» دارد، حرف غلطی است.

    2. چراکه کثیراً ما همین معنای حرفی است که مطلوب اولی و اصلی است.

مرحوم فاضل بر این مطلب اشکال کرده است: «مقصود بالذات بودن» با «معنای آلی داشتن»، منافاتی ندارد. آنچه مرحوم آخوند می گوید «مفهوم مستقل و غیر مستقل» است، که هر دو می توانند مقصود بالذات باشند و می توانند مقصود بالعرض باشند.

نکته : حضرت امام به این نکته اشاره دارند که حروف ـ علیرغم آنکه دارای معنای آلی هستند ـ اکثراً در کلام، مقصود «بالذات» هستند. ایشان می نویسند:

«ضرورة أنّ عمدة مقاصد المتخاطبين تفهيم المعاني الحرفيّة و تفهّمها، و قلّما يتعلّق الغرض بغير ذلك، فإنّ القضايا على أنواعها إمّا تفيد الهوهويّة، أو الكون الرابط، أو الإضافات و الانتسابات بين المعاني الاسميّة، فيكون غرض المتكلّم و المخاطب متعلّقاً بها، لا بالموضوع و المحمول، ففي قوله: «زيد موجود» ليس الغرض إفهام زيدٍ و لا مفهومِ الموجود، بل إفهام كون زيدٍ موجودا أي الهوهويّة المُفهَمة بالهيئة، و في قوله: «زيدٌ في الدار» و «عمرو على السطح» يكون الغرض إفهام الكون الرابط.»[2]

توضیح :

    1. عمده مقصود گوینده و شنونده، آن است که «معنای حرفی» را تفهیم و تفهم کنند؛ و ندرةً غرض به آن تعلق می گیرد.

    2. چراکه قضایا (چه مؤوّله و چه غیر مؤوّله) یا از «هویت» خبر می دهند (در زیدٌ انسان) و یا از «کون رابط» خبر می دهند (در زیدٌ فی الدار = مؤوّله که به حملیه تأویل می رود) ؛ [این کون رابط در جایی است که اضافات و نسبت های بین معانی اسمیّه مطرح است یعنی نسبت بین «دار» و «زید» را طرح می کند]

    3. و غرض متکلم و مخاطب دانستن این «معانی حرفیه» است که همین «رابط بین مبتدا و خبر» است.

    4. البته «قلّ ما» مراد افهام معانی اسمیه است مثل آنکه می دانیم کسی در منزل است ولی نمی دانیم چه کسی است؛ در این جا وقتی می گوییم «زیدٌ فی الدار» مرادمان افهام «معنای اسمی زید» است.

 


[1] . محاضرات فی الاصول ؛ ج1 : ص58.
[2] . مناهج الوصول ؛ ج1 : ص99 الی 100.
logo