« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بررسی اقوال ببررسی اقوال ب

 

کلمات بزرگان در مورد اموری که وضع در آنها به نحو «وضع عام ؛ موضوع له عام» دانسته شده است، مختلف است و نمی توان حکمی واحد درباره آنها صادر کرد. در نتیجه باید هر یک از آنها را به تنهایی بررسی کنیم.

12345678910111213141234567891011121314مواردی که مورد بحث واقع شده اند عبارتند از: [1]

 

11در ادامه این موارد را ـ که هر یک دارای اقوال متعددی هستند ـ تک تک بررسی می کنیم.


نکته مهم :

باید توجه داشت که هر مسئله ـ اعم از اینکه از مسائل علم اصول باشد یا بقیه علوم ـ روش تحقیقی خاص خود را دارد. به عنوان مثال برای اینکه «صحت و فساد» قضیه «آسپرین برای سرماخوردگی مفید است» بررسی شود، روش تحقیق آن است که به تجربه رجوع کنیم و از آزمایش های خارجی کمک بگیریم. ولی برای شناخت صحت و فساد قضیه «وجود أصالت دارد و نه ماهیت» باید به تحلیل عقلی بپردازیم و آزمایش خارجی هیچ نقشی در این امر ندارد.

در علم اصول هم برای شناخت «حجیت استصحاب» باید به بررسی ادله شرعی ـ اعم از حکم عقل و حکم نقل ـ بپردازیم ولی برای شناخت «موضوع علم اصول» باید به تحلیل قضایای علم اصول بپردازیم و برای شناخت «معنای حقیقی کلمه» باید به بررسی تبادر و دیگر علائم حقیقت اقدام کنیم.

حال : برای شناخت معنای کلمات (اعم از معنای حرفی و غیر حرفی) لازم است به چنین روشی اقدام کنیم. البته طبیعی است که اگر جایی «برهان عقلی» اقامه شد که یک قضیه محال است و یا «قضیه مسلم شرعی»، حکم به بطلان قضیه ای نمود، آن را بر «رجوع به عرف و تبادر عرفی» مقدم می داریم. با این بیان مشخص شد که :

اولا : باید از امکان عقلی یک مبنا «مطمئن» شد.

ثانیا : صحت یا فساد آن را در «متفاهم عرفی» استفاده کرد؛ و دقیقا به همین جهت است که قول لغوی و ائمه علم لغت، به نوعی ما را در تبادر معنا، یاری می رساند.

حروف1 حروف1

 

درباره اینکه حروف دارای چه معنایی هستند، اقوال متعددی وجود دارد که همه آن ها را می توان زیر مجموعه سه قول دانست. طبیعی است که با شناخت معانی حروف، می توان کیفیّت وضع آنها را نیز به دست آورد.

الف) حروف دارای معنا نیستند.

ب) حرف و اسم معنای واحدی دارند.

ج) حرف و اسم در معنا با هم مختلف می باشند.

 


[1] . قضیه «مؤوله» قضیه ای است که «حروف و یا امثال حروف» در ناحیه محمول آن قرار دارد. مثل قضیه «زیدٌ فی الدار» و «عمرو علی السطح» و «الجسم له البیاض» : مناهج الوصول ج1 ص89.
logo