« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث : پیرامون موضوع له اسماء اجناس

از جمله مباحثی که می توان آن را مترتب بر بحث از موضوع له اسماء اجناس قرار داد، بحثی است که در علم تفسیر بسیار کارآمد و اثر گذار است. این بحث ناشی از این سؤال است که موضوع له اسماء اجناس چیست؟ آیا طبیعت بما هی هی، موضوع له اسماء اجناس است؟

در این باره گفتنی است که بسیاری بر این عقیده اند که اگر موضوع له، اسماء اجناس را «طبیعت» دانستیم، با مشکله ای در علم فقه و اصول مواجه نمی شویم ولی این مبنا در علم تفسیر راه گشا نیست.

حضرت امام در کتاب شریف «مصباح الهدایة» می نویسند:

«هل بلغك من تضاعيف إشارات الأولياء، عليهم السلام، و كلمات العرفاء، رضي اللّه عنهم، أنّ الألفاظ وضعت لأرواح المعاني و حقائقها؟ و هل تدبّرت في ذلك؟ و لعمري، أنّ التدبّر فيه من مصاديق قوله (ع): تفكّر ساعة خير من عبادة ستّين سنة. فإنّه مفتاح مفاتيح المعرفة و أصل أصول فهم الأسرار القرآنيّة. و من ثمرات ذلك التدبّر كشف حقيقة الإنباء و التعليم في النشآت و العوالم. فإنّ التعاليم و الإنباءات في عالم الروحانيّات و عالم الأسماء و الصفات غير ما هو شاهد [مشاهد] عندنا، أصحاب السجون و القيود و جهنام الطبيعة و أهل الحجاب عن أسرار الوجود.

فاخرج نفسك أيّها الكاتب الغير المجاهد و المطرود و الملعون المعاند عن هذا السجن المظلم؛ و ابعثها عن ذاك القبر الموحش؛ و قل: اللّهمّ، يا باعث من في القبور، و يا ناشر يوم النشور، ابعث قلوبنا عن هذه القبور الداثرة، و أرحل راحلتنا عن تلك القرية الظالمة، لنشاهد من أنوار معرفتك، و تسمع قلوبنا أنباء نبيّك في النشأة القلبيّة، لئلّا يكون حظّنا من نبوّته (ص) فقط حفظ دمائنا و أموالنا بإجراء الكلمة على اللسان، و لا [یکون حظّنا] من أحكامه الإجزاء الفقهي و الوفاق الصوري، و لا [یکون حظّنا] من كتابه جودة القراءة و تعلّم تجويده، فنكون ممّن قال تعالى فيهم: «وَ عَلى‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‌ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ. [1] » و قال تعالى: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»[2] و قال تعالى: «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ ...» [3] الآية.»[4]

توضیح :

این بحث پیرامون «نبی» و «أبناء» است. و امام می فرمایند: اسامی اجناس برای «روح معانی» وضع شده اند و نه برای ظواهر معانی؛ و بر این امر مبنای خویش را استوار می کنند.

صدر المتألهین در رساله متشبهات القرآن[5] می نویسد:

« ان الناس اختلفت مذاهبهم في باب المتشابه من الآيات الالهية، كقوله تعالى: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ » و قوله: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» و قوله:

«ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» ، «وَ جاءَ رَبُّكَ» و نحو ذلك مما ورد في الكتاب و السنة، من الوجه و الضحك، و الحياء و البكاء و الكلام و الإتيان في ظلل من الغمام و ما يجري مجراه من الالفاظ المشتبهة الكثيرة، بحيث لا يعد و لا يحصى على اربعة مسالك:

احدها مسلك اهل اللغة و اكثر الفقهاء و اصحاب الحديث و الحنابلة.

و هو ابقاء الالفاظ على مدلولها الاول و مفهومها الظاهر من غير عدول عن‌ذلك و إن كان منافيا للقواعد العقلية ...

و ثانيها نهج ارباب النظر الدقيق و اصحاب الفكر العميق و هو تأويل هذه الالفاظ و صرفها عن مفهومها الاول الى معان يوافق عقولهم يطابق قوانينهم النظريّة و مقدماتهم الفكرية، التزاما لتلك القوانين و تحفظا على تنزيه رب العالمين عن نقايص الامكان و سمات الحدثان و مثالب الاكوان و الجسمان.

و ثالثها الجمع بين القسمين و الخلط بين المذهبين، مذهب التشبيه و التنزيل في بعض الآيات و الاخبار و مذهب التنزيه و التأويل في البعض الآخر منها.

فكل ما ورد فى باب المبدأ، ذهبوا فيه الى مذهب التأويل، و كل ما ورد في باب المعاد، جروا فيه على قاعدة التشبيه من غير تأويل. و هذا مذهب اكثر المعتزلة و منهم «الزمخشري» و «القفال» و غيرهما من اهل الاعتزال و جمهور علماء الامامية- رحمهم اللّه تعالى-.

و رابعها منهج الراسخين في العلم الذين ينظرون ببصائر قلوبهم المنورة بنور اللّه و عيون عقولهم الصحيحة من غير عمى و لا عور و لا حول»[6]

توضیح :

    1. در مواجهه با آیات الهی، علمای اسلامی چهار روش را پیموده اند.

    2. صدرا نظر خود را ـ چنانچه خواهیم آورد ـ نظریه چهارم می داند.

    3. مسلک اول روش اصحاب حدیث است که در آن همه الفاظ بر «معنای ظاهری» ابقاء می شود. ایشان را اهل تشبیه خوانده اند. [7]

    4. مسلک دوم، روش «تاویل» است. این گروه از آنجا که می خواستند خداوند را از صفات مادّی منزّه سازند، با عنوان اهل تنزیه و اهل تأویل، شناخته شده اند.

    5. مسلک سوم، جمع بین دو روش قبلی است. به این معنی که: اگر اموری درباره خداوند (مبدأ) مطرح بوده، آن را تأویل می کرده اند ولی اگر اموری درباره معاد بوده است، در آن مطابق اهل حدیث مشی می کرده اند. این مسلک، روش اکثر معتزله و جمهور علمای امامیه است.

    6. [ما می گوییم :] تفاوت مسلک گروه دوم ـ که ظاهراً فلاسفه اند ـ و گروه سوم در آن است که گروه دوم درباره مسائل مربوط به معاد هم تأویل را جاری می دانسته اند. و لذا درباره «الرحمن علی العرش استوی»[8] که مربوط به صفات خداست و یا «یدُ الله فوق أیدیهم»[9] و یا «وجوهٌ یومئذٍ ناضرة * لربّها ناظرة»[10] ، گروه اول می گویند همین ظاهر باید برای خداوند ثابت شود، در حالیکه گروه های دیگر آن را تأویل می کرده اند. (ولی در مباحث معاد جسمانی علاوه بر گروه اول، گروه سوم نیز آیات را حمل بر ظاهر می کرده اند و معاد را به همین جسم مادی می دانسته اند، در حالیکه گروه دوم، در آن حوزه نیز به تأویل گرویده اند.

 


[1] . بقره. ؛ آیه 7
[2] . بقره. ؛ آیه 10
[3] . آل عمران. ؛ آیه 78
[4] . مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية. ؛ ص39
[5] . چاپ شده در کتاب «سه رسائل فلسفی» .؛ ص255
[6] . سه رسائل فلسفی. ؛ ص259 الی 260
[7] . همچنین اسم این گروه را «مشبّهه» می باشد. ن ک : فرهنگ جامع فرق اسلامی. ؛ ج2 ص1267
[8] . طه. ؛ آیه 5
[9] . فتح .؛ آیه 10
[10] . قیامة. ؛ آیه 22 و 23
logo