90/02/26
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث : اثر وضع
مرحوم لنگرودی در تقریر فرمایش امام خمینی سؤالی را مطرح می کند:
«هل الواضع بوضعه اللّفظَ للمعنى يوجِد صفة حقيقيّة للّفظ، أو أمراً قائماً بنفس اعتبار الواضع، أو شيئاً ثالثاً متوسّطاً بينهما؟ وجوه»[1]
توضیح :
آیا وضع باعث می شود لفظ دارای صفت حقیقه ای شود؟ یا باعث می شود امری در نفس واضع شکل گیرد؟ و یا امری ثالث ـ بین این دو امر ـ حاصل می شود؟
حضرت امام در پاسخ به این سؤال می گویند:
«قد عرفت في الجهة السابقة: أنّ الوضع عبارة عن جعل لفظٍ علامةً للمعنى،و من الواضح أنّه لا يحصل للّفظ بوضع الواضع صفة حقيقيّة خارجيّة له، نظير عروض اللون للجسم، كما تقدّم، كما أنّه لا يكون أمراً متقوّماً باعتبار المُعتبر وجوداً و عدماً؛ أي لا يكون الوضع أمراً ذهنيّاً قائماً باعتبار المُعتبر فقط؛ بداهة أنّه يلزم على هذا أن تنعدم صفه اللّفظ في صورة غفلة الواضع عن الاعتبار، و في صورة موته، و الوجدان بخلافه، بل العقلاء يرون في صورة غفلة الواضع أو موته أنّ اللّفظ لفظ المعنى، و المعنى معنى اللّفظ، فكأنّهم يرون أنّه صفة خارجيّة له، و لكن لا كعروض اللون على الجسم، بل بنحو آخر؛ لأنّ بالوضع تحصل حالة اعتباريّة للّفظ، و الأمر الاعتباري أمر متوسّط بين اللحاظ الذهنيّ الصِّرف و الصفة الخارجيّة»[2]
توضیح :
1. وضع عبارت است از جعل اللفظ علامة للمعنی
2. این جعل، در وعاء اعتبار عقلائی است.
3. موجودات وعاء اعتبار عقلائی، باعث پیدایش موجوداتی در عالم تکوین نمی شوند.
4. موجودات عالم اعتبار عقلائی، هم چنین مربوط به یک اعتبار کننده خاص نیستند و لذا با از بین رفتن اعتبار کننده بالوجدان آنها معدوم نمی شوند. (چراکه در این صورت با غفلت اعتبار کنند، اعتبار ـ وضع ـ از بین می رفت)
5. پس وضع باعث پیدایش صفتی خارج از ذهن اعتبار کننده، می شود. اما این خارجیت همانند موجودات تکوینی نیست.
حضرت امام سپس توضیح می دهند:
«فظهر ممّا ذكرناه: أنّ لدينا اموراً ثلاثة:
أحدها: ما يكون له تحقّق و وجود في الخارج حقيقة و واقعاً، كالأعيان الموجودة في الخارج.
ثانيها: ما لا تحقّق له في الخارج أصلًا، و إنّما هو قائم بنفس اعتبار المعتبر، كتخيّل الأنياب للغُول، و نتائج الأقيسة المبتنية على الفرض، أو كون مقدّماتها كاذبة.
ثالثها: ما لا يكون له تحقّق في الخارج، إلّا أنّه صفة اعتبارية عند العقلاء، فإذاً الأمر الاعتباري أمر متوسّط و برزخ بين القسمين، و وضع اللّفظ للمعنى من هذا القبيل، فمن كان له نحو اختصاص بالموضوع له إمّا لكونه مُخترعاً له أو مُصنِّفاً و مُؤلّفاً لكتاب، أو مُؤسِّساً لأساس، أو له نفوذ و تأثير في المجتمع و نحو ذلك، فله أن يضع لفظاً لمعنىً، فبوضعه أوجد حقيقة اعتباريّة عقلائيّة في الخارج [یعنی : وعاء اعتبار عقلائی] ، فيتّبعونه في التسمية، فكلّما يريدون إحضار ذلك المعنى في ذهن أحد يعبّرون عنه بتلك اللّفظة.
فظهر: أنّ الأمر الاعتباري ليس اعتباراً صِرفاً قائماً بنفس المُعتبر؛ حتىّ ينعدم بموته، و لا أمراً واقعيّاً خارجيّاً، نظير لون الجسم، بل أمراً برزخاً بينهما، و هو أمر حقيقيّ اعتباريّ يعتبره العقلاء.» [3]
توضیح :
1. در عالم سه نوع موجود، وجود دارد.
1. قسم اول : موجودات تکوینی
2. قسم دوم : موجودات ذهنی (مثل نتیجه قیاس هایی که فرضی هستند و یا قیاس هایی که نتایج آنها کاذب هستند)
3. قسم سوم : موجودات اعتباری
2. وضع، از قسم سوم است.
3. هر کس که به نوعی با موضوع له (معنی خارجی) ارتباط دارد، می تواند لفظی را برای معنایی وضع کند.
ما می گوییم :
اشتباه نکنیم مراد حضرت امام، آن نیست که قسم ثالث در عالمی غیر از عالم خارج و عالم ذهن موجود است چراکه وجودی غیر از موجودات خارجی و موجودات ذهنی نداریم. بلکه مراد ایشان آن است که موجودات عالم اعتبار عقلائی، موجوداتی هستند که در ذهن بیش از یک نفر موجود هستند. به عبارت دیگر اگر امری در ذهن گروهی از عقلاء موجود شد ـ در حالی که اولین نفر آن را اعتبار کرد و بقیه آن را پذیرفتند ـ آن شئ در عالم اعتبار عقلائی ـ موجود شده است. و اگر تنها یک نفر آن را اعتبار کرد و دیگران آن را نپذیرفتند، آن شئ صرفاً اعتبار شخصی و موجود ذهنی است.
بحث : پیرامون موضوع له اسماء اجناس
از جمله مباحثی که می توان آن را مترتب بر بحث از موضوع له اسماء اجناس قرار داد، بحثی است که در علم تفسیر بسیار کارآمد و اثر گذار است. این بحث ناشی از این سؤال است که موضوع له اسماء اجناس چیست؟ آیا طبیعت بما هی هی، موضوع له اسماء اجناس است؟
در این باره گفتنی است که بسیاری بر این عقیده اند که اگر موضوع له، اسماء اجناس را «طبیعت» دانستیم، با مشکله ای در علم فقه و اصول مواجه نمی شویم ولی این مبنا در علم تفسیر راه گشا نیست.
حضرت امام در کتاب شریف «مصباح الهدایة» می نویسند:
«هل بلغك من تضاعيف إشارات الأولياء، عليهم السلام، و كلمات العرفاء، رضي اللّه عنهم، أنّ الألفاظ وضعت لأرواح المعاني و حقائقها؟ و هل تدبّرت في ذلك؟ و لعمري، أنّ التدبّر فيه من مصاديق قوله (ع): تفكّر ساعة خير من عبادة ستّين سنة. فإنّه مفتاح مفاتيح المعرفة و أصل أصول فهم الأسرار القرآنيّة. و من ثمرات ذلك التدبّر كشف حقيقة الإنباء و التعليم في النشآت و العوالم. فإنّ التعاليم و الإنباءات في عالم الروحانيّات و عالم الأسماء و الصفات غير ما هو شاهد [مشاهد] عندنا، أصحاب السجون و القيود و جهنام الطبيعة و أهل الحجاب عن أسرار الوجود.
فاخرج نفسك أيّها الكاتب الغير المجاهد و المطرود و الملعون المعاند عن هذا السجن المظلم؛ و ابعثها عن ذاك القبر الموحش؛ و قل: اللّهمّ، يا باعث من في القبور، و يا ناشر يوم النشور، ابعث قلوبنا عن هذه القبور الداثرة، و أرحل راحلتنا عن تلك القرية الظالمة، لنشاهد من أنوار معرفتك، و تسمع قلوبنا أنباء نبيّك في النشأة القلبيّة، لئلّا يكون حظّنا من نبوّته (ص) فقط حفظ دمائنا و أموالنا بإجراء الكلمة على اللسان، و لا [یکون حظّنا] من أحكامه الإجزاء الفقهي و الوفاق الصوري، و لا [یکون حظّنا] من كتابه جودة القراءة و تعلّم تجويده، فنكون ممّن قال تعالى فيهم: «وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ. [4] » و قال تعالى: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»[5] و قال تعالى: «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ ...» [6] الآية.»[7]
توضیح :
این بحث پیرامون «نبی» و «أبناء» است. و امام می فرمایند: اسامی اجناس برای «روح معانی» وضع شده اند و نه برای ظواهر معانی؛ و بر این امر مبنای خویش را استوار می کنند.