« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

89/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

        1. نظریه نهایی : تمایز به محصِّل غرض

با توجه به آنچه سابقا آوردیم می توان بحث تمایز علوم را چنین جمع بندی نمود:

    1. علم «واحد اعتباری» است.

    2. ملاک صحت هر اعتبار، غرضی است که اعتبار کننده دارد.

    3. پس پیدایش علوم، تابع غرض های متفاوتی است که اعتبار کنندگان (تدوین کنندگان علوم) دارند.

پس: غرض ها عامل «پیدایش علوم مختلف» هستند و نه آنکه عامل «تمایز علوم مختلف» باشند.

    4. اینکه علوم می توانند ، غرض های اعتبار کنندگان را تأمین کنند، ناشی از خصوصیاتی است که در قضایای آن علوم وجود دارد. (سخن امام خمینی)

    5. با توجه به آنکه گفتیم علوم واحد اعتباری صناعی هستند[1] ، این خصوصیات گاه مختلف بوده و گاه خصوصیت واحدی است که در همه قضایا به طور یکسان وجود دارد. اما در هر دو صورت خصوصیت نمی تواند مربوط به امری خارج از اجزاء قضیه [ذات قضیه] باشد.

    6. در مواردی که خصوصیت واحد است، وحدت خصوصیت ممکن است ناشی از وحدت ذات موضوع یا وحدت ذات محمول یا وحدت حیثیت موضوع و یا وحدت شرط و یا وحدت اجزاء دیگر قضیه باشد.

    7. پس تمایز علوم با یکدیگر ناشی از تمایز در محصّل غرض است.

    8. تفاوت سخن ما با مرحوم آخوند، در آن است که ایشان تمایز علوم را به اختلاف اغراض می دانند در حالی که ما تمایز علوم را به اختلاف خصوصیاتی که محصّل غرض هستند، می دانیم.

    9. تفاوت سخن ما با مرحوم امام در آن است که ایشان غرض از علوم را واحد سنخی بر می شمارند و لذا سنخیت و خصوصیت موجود در قضایا را واحد سنخی می دانند (و لذا باید بفرمایند : با حصول هر قضیه، غرض به تمامه تأمین می شود) در حالیکه ما غرض از علوم را واحد شخصی می دانیم که قضایا با خصوصیات متعددة ذاتیه خود، آنها را تحصیل می کنند. لذاست که هر قضیه یک جزء از غرض را تأمین می کند.

    10. اینکه تمایز علوم، را به تمایز جامع موضوعات [مبنای مشهور] ندانستیم به این سبب بود که اولا علوم نیازی به موضوع ندارند [مبنای امام خمینی] و ثانیا این تمایز در همه علوم جاری نمی باشد.

    11. اینکه تمایز علوم را به تمایز جامع محمولات [مبنای مرحوم بروجردی] و وحدت حیثیت [مبنای مرحوم نائینی] ندانستیم به این سبب بود که این ملاک در همه علوم جاری نیست.

    12. در برخی از مواردی که به عنوان دو علم مختلف شناخته می شوند، تمام خصوصیات (موضوع، محمول، حیثیت و ..) و هم چنین غرض، واحد است و تمایز آنها تنها به روش های آنها می باشد ، در این صورت باید گفت این دو، حقیقةً یک علم می باشند (چرا که گفتیم روش از مبادی علم است ـ چراکه روش یعنی طریقه استدلال است و ادله از مبادی علوم می باشند ـ و تمایز علوم به مبادی و همچنین به نتایج آنها نخواهد بود) پس در حقیقت این دو، دو اجتهاد در درون یک علم خواهند بود. همانند مکتب مشائین و مکتب اشراقیون که دو علم نیستند بلکه دو مکتب در علم فلسفه می باشند.

    13. اما اگر وجداناً و در نظر عرف، آنها دو علم باشند، خواهیم گفت، یکی از ارکان این علوم اگرچه به حسب ظاهر واحد می باشند ولی با هم مختلف هستند ؛ به عنوان مثال دو علم فلسفه و عرفان اگرچه به ظاهر موضوع واحدی دارند (واقعیت) ولی در حقیقت به دنبال دو شئ مختلف هستند پس واقعیت در تعریف عارف یعنی آنچه شهود می شود و در تعریف فیلسوف یعنی آنچه ثابت می شود و یا ممکن است در همین مثال بگوییم تفاوت این دو علم به حیثیت موضوع می باشد یعنی یکی به دنبال «واقعیت من حیث انه مکشوف بالشهود» است و دیگری به دنبال «واقعیت من حیث انه معلوم بالدلیل» می باشد. پس تمایز در روش نیز اگر به تعدد علوم منجر شود، لاجرم به تمایزهای ذاتی در ارکان قضیه منتهی می شود.

    14. پس تمایز علوم به تمایز خصوصیاتی است که محصِّل غرض است (غرضی که باعث پیدایش علم می شود)

 


[1] . رجوع کنید صفحه 12 (همین جزوه).
logo