1402/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
نکته 1:
توجه شود که این در صورتی است (در مخصص منفصل)، که گوینده از ابتدا بداند که مراد جدیاش از عام، معنای موضوع له نیست. ولی اگر در موقعی که به عام تکلم میکند مراد جدیاش همان مراد استعمالی (موضوع له) باشد و بعد نظرش را تغییر دهد، در این صورت خاص ناسخ حکمی است که به صورت عام جعل شده بود.
نکته ۲:
مطابق با آنچه گفتیم: در متخصص منفصل، مراد استعمالی از عام، عموم است و مراد جدی از عام، عدم عموم است.
حال دو سوال مطرح است که:
یک) فرق اینجا با «دروغ گفتن» چیست؟ (چرا که در دروغ گفتن هم گوینده، اراده استعمالی دارد ولی مراد جدیاش نیز از مراد استعمالی اش است)
جواب: در دروغ گفتن هیچ قرینهای (که عُقلا برای آن قرینیت قائل باشند) وجود ندارد که مانع از جریان اصالة التطابق شود. ولی در بحث عام و خاص، «وجود خاص» قرینه میشود که مخاطب بفهمد که بین مراد جدی و مراد استعمالی فرق است.
اضف الی ذالک آنکه در دروغ گفتن، متکلم بنای آن را دارد که به مخاطب بفهماند که مراد جدی او همان مراد استعمالی است. در حالیکه در ما نحن فیه چنین نیست.
و بر این جواب یک اثر مهم مترتب است؛ اگر عرف «وجود خاص» را قرینهای نداند که میتوان به وسیله آن مانع جریان اصالة التطابق شد، در این صورت گوینده را به دروغگویی و یا تغییر نظر (نسخ) متهم میکند. و لذا جریان تخصیص منفصل از نوعی که در شرع انور جاری است، در کلام عرفی، پذیرفته نیست و در مورد کلام شرع، تنها از این جهت، این نوع تخصیص قابل پذیرش است که مقام تشریع و تقنین و وحدت شارع چنین اقتضایی دارد.
دو) فرق اینجا (تفاوت مراد جدی و مراد استعمالی در استعمالات عام و خاص منفصل) با مبنای مختار در بحث حقیقت و مجاز چیست؟ (با توجه به اینکه در بحث حقیقت و مجاز هم ما تبعاً للامام گفته بودیم، لفظ «اسد» در معنای موضوع له استعمال میشود ولی مراد جدی از آن، رجل شجاع است)
به عبارت دیگر: اینکه ما استعمال عام و اراده خاص (باقی) را استعمال در غیر ما وضع له نمیدانیم آیا همانند آن است که کلاً هیچ مجازی را استعمال در غیر ما وضع له نمیدانیم؟ و لذا آیا اینکه ما نحن فیه مجاز نیست، به آن معناست که مطابق با تعریف مشهور (که مجاز را، استعمال در غیر ما وضع له میداند)، ما نحن فیه مجاز نیست؟ (در حالیکه مطابق با تعریف ما مجاز است)
جواب: فارق بزرگ ما نحن فیه و مجاز، در آن است که:
در مجاز «ادعای مصداقیت رجل شجاع برای اسد» موجود است و این ادعا (که با قرینه به آن اشاره میشود) عامل اصلی برای آن است که اصالة التطابق جاری نشود.
ولی در ما نحن فیه «وجود خاص منفصل»، قرینهای است برای جلوگیری از جریان اصالة التطابق
کما اینکه در شوخی، مقام طنز و شوخی قرینه ای است برای جلوگیری از جریان اصالة التطابق
و در اوامر امتحانی، مقام امتحان قرینه است برای جلوگیری از جریان اصالة التطابق
و در دروغ گفتن، هیچ قرینهای موجود نیست و بلکه متکلم بنای بر آن دارد که مخاطب حتماً اصالة التطابق را جاری کند.
البته:
لازم است یادآوری کنیم که ما در بحث حقیقت و مجاز، ضمن اینکه پذیرفته بودیم که ممکن است مجاز مطابق با مبنای امام باشد، ولی ممکن است هم در مواردی مطابق با نظر مشهور، مجاز را استعمال کرده باشیم.
نکته ۳:
تمام آنچه درباره عام و خاص آوردیم، درباره مطلق و مقید هم قابل جریان است.
به این بیان که:
در عام؛ لفظ عام (کل رجل) در معنای عموم استعمال شده است؛ ابتدءاً اصالة التطابق میگوید که مراد استعمالی همان مراد جدی است. اما وقتی خاص منفصل وارد میشود، میفهمیم که مراد جدی غیر از مراد استعمالی است (و به عبارتی، مخصّص منفصل مانع جریان اصالة التطابق میشود)
در مطلق؛ لفظ (رجل) در معنای طبیعت مهمله استعمال شده است. ابتداءاً مقدمات حکمت میگوید که مراد جدی معنای مطلق است (یعنی طبیعت مهمله بدون تقیید به قید). امّا وقتی مقید منفصل وارد میشود، میفهمیم که مراد جدی غیر از معنای مطلق است. (و به عبارتی مقیّد منفصل مانع از جریان مقدمات حکمت میشود)
پس:
بعد از اینکه کلام، عرفاً به پایان رسید، اصالة التطابق و مقدمات حکمت جاری میشوند. اما بعد از اینکه مخصص یا مقیّد وارد شد؛ اگر توانستیم احراز کنیم که متکلم از ابتدا قصدش معنای «خاص یا مقیّد» بوده است، میتوانیم بگوییم «مراد جدی غیر از مراد استعمالی» است ولی اگر نتوانستیم احراز کنیم؛ میگوییم مخصص منفصل و یا مقید منفصل، ناسخ عام یا مطلق است.
جریان مقدمات حکمت جریان مقدمات حکمت اطلاق:
پایان کلام واحدپایان کلام واحدطبیعت مهملهطبیعت مهملهمراد استعمالیمراد استعمالیرجلرجل
مراد جدی: معنای مطلقمراد جدی: معنای مطلق
معلوم می شود که مراد جدی غیر از معنای مطلق است و مراد جدی معنای مقید استمعلوم می شود که مراد جدی غیر از معنای مطلق است و مراد جدی معنای مقید استورود قید منفصلورود قید منفصل
یا: مراد جدی جدید (معنای مقید) ناسخ مراد جدی اولیه استیا: مراد جدی جدید (معنای مقید) ناسخ مراد جدی اولیه است
جریان اصالة التطابقجریان اصالة التطابقعموم:
پایان کلام واحدپایان کلام واحدعمومعموممراد استعمالیمراد استعمالیکل رجلکل رجلورود مخصص منفصلورود مخصص منفصل
مراد جدی: معنای عموممراد جدی: معنای عموم
معلوم می شود که مراد جدی غیر از معنای عموم است و مراد جدی، معنای خاص استمعلوم می شود که مراد جدی غیر از معنای عموم است و مراد جدی، معنای خاص است
یا: مراد جدی جدید (معنای خاص) ناسخ مراد جدی اولیه استیا: مراد جدی جدید (معنای خاص) ناسخ مراد جدی اولیه است
از آنچه گفتیم، میتوان فهمید که سخن مرحوم نائینی (در حقیقت بودن عام در تخصیص منفصل) هم باز در فرضی کامل است که به تمایز اراده جدی و اراده استعمالی قائل شویم. چرا که:
مرحوم نائینی میفرمود (در مخصص منفصل)؛ فهم معنای عموم از «العلما» ناشی از اطلاق است و وقتی مخصص منفصل صادر شد، وجود مخصص منفصل مانع از مقدمات حکمت (اطلاق) میشود.
در این باره میگوییم:
اگر متکلم لفظ «کل رجل» را استعمال کرد، لفظ «رجل» در معنای طبیعت مهمله استفاده شده است. وقتی کلام تمام شد، به سبب جریان مقدمات حکمت، عرف حکم میکند که مراد جدّی، معنای مطلق است. حال وقتی مقید منفصل صادر شد:
الف) یا متکلم شأنیت آن را دارد که بگوییم: «نباید سابقاً مقدمات حکمت را جاری کردیم» (چرا که او را دارای مقامی میدانیم - مثل مقام تقنین - که این حق را دارد که به کلام خود بعداً قیدی را ضمیمه کند):
در این صورت میگوییم معلوم میشود که مراد جدی او غیر از چیزی بوده است که مراد جدی میپنداشتیم.
ب) یا متکلم چنین شأنی را ندارد. در این صورت:
ب/1) یا متکلم اشتباه کرده و یا دروغ گفته است: اگر از ابتدا مراد جدیاش معنای مقید بوده است ولی مراد جدی خود را (به سبب جریان مقدمات حکمت و به سبب عدم نصب قرینه) معنای مطلق فهمانده است.
ب/2) یا متکلم کلام خود را نسخ کرده است: اگر از ابتدا مرادش معنای مطلق بوده است و بعد نظرش عوض شده است.