1402/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
متصلمتصلما میگوییم:
1. منقطع (مستثنی از جنس مستثنی منه نیست)منقطع (مستثنی از جنس مستثنی منه نیست)مطابق با اصطلاح اصولیون:
منفصلمنفصل
تخصیص (استثناء)تخصیص (استثناء)متصلمتصل
غیرمنقطع (مستثنی از جنس مستثنی منه است)غیرمنقطع (مستثنی از جنس مستثنی منه است)
منفصلمنفصل
2. اما درباره تعریف تخصیص متصل و منفصل در علم اصول، یک نکته در کلمات اصولیون دارای ابهام است.
چنانکه در عبارت مرحوم مظفر خواندیم ایشان ملاک متصل بودن را در ابتدای عبارت «اقتران عام و خاص در کلام واحدی که متکلم القاء کرده است» برمیشمارد این در حالی است که هدایه المسترشدین ملاک متصل بودن را در «عدم استقلال بنفسه» برمیشمارد. و چنانکه خواهیم آورد، ملاک را «اقتران عام و خاص در کلام واحد» نمیداند.[1]
فرق این ملاکها در آن است که اگر متکلم گفت: «اکرم العلما ولا تکرم الفساق من العلما» و این دو جمله را همراه هم ذکر کرد، مطابق با تعریف مرحوم اصفهانی، باید تخصیص را منفصل به حساب آوریم (چرا که هر کدام از دو جمله، مستقل بنفسه هستند) ولی مطابق با ملاک مرحوم مظفر، این تخصیص هم متصل است.
ان قلت: مراد مرحوم اصفهانی از «استقلال بنفسه»، استقلال کلام در نزد عرف است و نه استقلال نحوی. به عبارت دیگر اگرچه ممکن است یک کلام، از حیث نحوی مستقل باشد ولی در نزد عرف تا وقتی که کلام واحد تلقی نشود، متکلم حق دارد که قرائن خود را به آن ضمیمه کند و لذا کلام مستقل به حساب نمیآید.
قلت: از آنجا که مرحوم اصفهانی مخصصهای عقلی را از زمره تخصیص منفصل برمیشمارد، نمیتوان چنین توجیهی را در کلام ایشان پذیرفت چرا که مخصصهای عقلی، همیشه همراه با کلام واحد عرفی هستند و آنچه از مخصص عقلی استقلال دارد، «واحد نحوی» است.
3. اما به نظر میرسد، با توجه به ثمرهای که بر این تقسیم مترتب شده است، باید ملاک را همان ملاک مرحوم مظفر به حساب آورد.
ثمره این تقسیم مطابق با تقریر مرحوم مظفر چنین است:
«ففي المتصل لا ينعقد للكلام ظهور إلا في الخصوص و في المنفصل ينعقد ظهور العام في عمومه غير أن الخاص ظهوره أقوى فيقدم عليه من باب تقديم الأظهر على الظاهر أو النص على الظاهر. و السر في ذلك أن الكلام مطلقا العام و غيره لا يستقر له الظهور و لا ينعقد إلا بعد الانتهاء منه و الانقطاع عرفا على وجه لا يبقى بحسب العرف مجال لإلحاقه بضميمة تصلح لأن تكون قرينة تصرفه عن ظهوره الابتدائي الأولي و إلا فالكلام ما دام متصلا عرفا فإن ظهوره مراعى فإن انقطع من دون ورود قرينة على خلافه استقر ظهوره الأول و انعقد الكلام عليه و إن لحقته القرينة الصارفة تبدل ظهوره الأول إلى ظهور آخر حسب دلالة القرينة ... هذا من ناحية كلية في كل كلام و مقامنا من هذا الباب لأن المخصص كما قلنا من قبيل القرينة الصارفة فالعام له ظهور ابتدائي أو بدوي في العموم فيكون مراعى بانقطاع الكلام و انتهائه فإن لم يلحقه ما يخصصه استقر ظهوره الابتدائي و انعقد على العموم و إن لحقته قرينة التخصيص قبل الانقطاع تبدل ظهوره الأول و انعقد له ظهور آخر حسب دلالة المخصص المتصل. إذن فالعام المخصص بالمتصل لا يستقر و لا ينعقد له ظهور في العموم بخلاف المخصص بالمنفصل لأن الكلام بحسب الفرض قد انقطع بدون ورود ما يصلح للقرينة على التخصيص فيستقر ظهوره الابتدائي في العموم غير أنه إذا ورد المخصص المنفصل يزاحم ظهور العام»[2]
[توجه شود که درباره اینکه چرا خاص بر عام مقدم میشود، در عداد قول مرحوم مظفر مبنی بر تقدیم نص و اظهر بر ظاهر، اقوال دیگری هم مطرح است که در جای خود مطرح میکنیم]
4. مرحوم اصفهانی در هدایه المسترشدین مینویسد که تخصیص متصل به ۵ امر حاصل میشود:
یک) استثناء [جائنی القوم الا زیداً]
دو) شرط: [کل رجل محترم ان کان مسلماً]
سه) صفت: [اکرم العلما العدول»
چهار) غایت: [اکرم العلما کل حین حتی یدخل فی الفسق]
پنج) بدل بعض از کل: [و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً]
5. البته از سید مرتضی نقل شده است که ایشان در اینکه شرط از «اسالیب تخصیص» باشد مناقشه کرده است و تنها استثناء و صفت را پذیرفته است و آمدی هم «بدل جزء از کل» را ذکر نکرده است.[3]
6. هدایه المسترشدین همچنین مینویسد که سایر قیودی که به کلام اضافه میشود (مثل جار و مجرور یا ظرف یا حال یا تمییز) هم در ضمن وصف مورد اشاره قرار گرفتهاند.[4]
7. هدایه المسترشدین در ادامه به «موصول و صله» توجه میدهد و مینویسد:
«و الصلة و إن كانت في معنى الصفة إلّا أنّها ليست مخصّصة للموصول، و ذلك لعدم تماميّة الموصول إلّا بها، فعمومه إنّما هو على حسب صلته بخلاف الموصوف، و أمّا القيود المتعلّقة بالصلة فهل يعدّ تخصيصا؟ وجهان: من تماميّة الموصول بنفس الصلة فيكون ذلك مخصّصا له ببعض الأفراد، و من كونه بمنزلة جزء الصلة فيكون عموم الموصول على حسبه.»[5]
توضیح:
1. در «اکرم الذین آمنوا»، «الذین» عام است «آمنوا» در حکم صفت، آن را محدود کرده است ولی نمیتوان «آمنوا» را مخصص به حساب آورد.
2. چرا که «الذین» بدون «آمنوا»، کلام کامل و معنی داری نیست
3. در حالیکه در سایر موصوفها، حتی اگر وصف نباشد، موصوف دارای معنی کامل است.
4. اما درباره سایر قیودی که به صله متصل است (مثلاً» در «اکرم الذین آمنوا فی قم»، آیا لفظ «فی قم» مخصص است) دو قول مطرح است. برخی گفته اند بدون «فی قم»، کلام کامل است پس «فی قم» مخصص است و برخی گفتهاند «فی قم»، «جزء صله» است.
ما میگوییم:
«الذین» معنای عام دارد و لذا سخن درباره اینکه آیا «آمنوا» مخصص است یا مخصص نیست، قابل فرض است. ولی «فی قم»، قید کلام است و اگر نباشد، کلام عام نمیشود بلکه مطلق است و لذا نمیتوان «فی قم» را در هیچ صورت مخصص به حساب آورد.
8. هدایه المسترشدین همچنین مخصص منفصل را به عقلی، نقلی لفظی و نقلی اجماعی ترسیم میکند:
«و المخصّص المتّصل امور خمسة: الاستثناء، و الشرط، و الصفة، و الغاية، و بدل البعض من الكلّ، و يندرج في الصفة سائر القيود المنضمّة إلى اللفظ ممّا يوجب تقييد الحكم به. و المراد بالمتّصل ما لا يستقلّ بنفسه، و بالمنفصل ما يكون مستقلّا في إفادة الحكم و إن اتّصل بالعامّ لفظا، و التخصيص المنفصل قد يكون عقليّا و قد يكون نقليّا نصّا أو إجماعا.»[6]
ما میگوییم:
1. چنانکه گفته بودیم، ملاک اتصال و انفصال تخصیص از دیدگاه مرحوم اصفهانی، «استقلال کلام» است و لذاست که مخصص عقلی را از زمره مخصصهای منفصل برمیشمارد (چرا که کلام بدون قرینه عقلی، هم کامل و مستقل است)
2. اما همانطور که سابقاً گفتیم، ما ملاک را «وجود قرینه مطویه در کلام مبنی بر اینکه مراد از عام، خاص است» دانستیم و بر همین اساس، قرینه عقلی را از زمره مخصصهای متصل میدانیم.