« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

1401/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم



روایت چهارم)

«ما رواه في الفقيه في باب الشقاق. في الصحيح عن ابن ابي عمير عن هشام بن الحكم: «انه تناظر هو و بعض المخالفين في الحكمين بصفين: عمرو ابن العاص و أبي موسى الأشعري، فقال المخالف: ان الحكمين لقبولهما الحكم كانا مريدين للإصلاح بين الطائفتين. فقال هشام: بل كانا غير مريدين للإصلاح بين الطائفتين. فقال المخالف: من اين قلت هذا؟ قال هشام: من قول الله تعالى في الحكمين: « إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا» فلما اختلفا و لم يكن بينهما اتفاق على أمر واحد و لم يوفق الله بينهما. علمنا انهما لم يريدا الإصلاح»[1]

توضیح:

    1. درباره بحث حکمیت که در جنگ صفین واقع شده است، یکی از مخالفین می گوید که هم عمرو بن عاص و هم ابوموسی اشعری، قصد اصلاح داشته اند. اما هشام بن حکم می گوید: اصلاً قصد اصلاح نداشته اند چرا که:

    2. قرآن می گوید: «اگر دو حکم اراده اصلاح داشته باشند خدا آنها را موفق می کند و به توافق می رساند»

    3. و چون آنها موفق نشدند، می‌فهمیم که قصد اصلاح نداشته اند.

ما می‌گوییم:

    1. اگر چه این جمله از امام معصوم نیست، ولی می‌توان به فهم عرفی هشام در اینکه جمله شرطیه را دارای مفهوم دانسته است، تمسک کرد.

    2. اما ظاهراً این روایت و همچنین استدلال هشام (بر فرض که جدلی نباشد و فهم هشام هم از عرف عرب درست باشد) هیچ ربطی به مفهوم در جمله شرطیه ندارد. چرا که استدلال هشام از باب عکس نقیض است؛

آیه شریفه: «اگر اراده‌ی اصلاح باشد، موفق می شوند»

عکس نقیض: «اگر موفق نشوند، اراده اصلاح نداشته‌اند»

مفهوم: «اگر اراده اصلاح نباشد، موفق نمی شوند»

روشن است که استدلال هشام، به عکس نقیض است. که به صورت قیاس استثنایی از «عدم توفیق»، «عدم اراده اصلاح» استفاده کرده است.

 

روایت های دیگر)

    1. مرحوم سید عبدالله شبر در کتاب الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه، روایات دیگری را هم مورد اشاره قرار داده است که درباره «کُر»، «تغیّر حاصل از نجاست»، «غسل» مطرح شده است.

برخی از این روایات چنین است:

    1. « سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن الشاة تذبح فلا تتحرك و يهراق منها دم كثير عبيط فقال: لا تأكل إن عليا (عليه السلام) كان يقول: إذا ركضت الرجل أو طرفت العين فكل»[2]

[رکض: پا به زمین زدن، عبیط: خون تازه، طرف: چشم بر هم زدن]

توضیح:

اگر گوسفند در هنگام ذبح، پا می جنباند و چشم می‌چرخاند، می توان خورد. ولی اگر هنگام ذبح، بی‌حرکت است (گویی قبل از آن مُرده بوده است) نمی توان.

    2. « عن أبي عبد الله (عليه السلام) و سئل عن الماء تبول فيه الدواب و تلغ فيه الكلاب و يغتسل فيه الجنب قال: إذا كان الماء قدر كر لم ينجسه شيء.»[3]

    3. « عن أحدهما (عليهما السلام) قال: سألته متى يجب الغسل على الرجل و المرأة فقال إذا أدخله فقد وجب الغسل و المهر و الرجم.»[4]

    2. نحوه استدلال به این روایات (که در مجموع 7 روایت است) هم به این صورت است که در تمام آنها امام (ع) در پاسخ به سوال، یک جمله شرطیه را گفته‌اند که مفهوم آن پاسخ سوال راوی را در بر دارد. پس معلوم می‌شود که حضرت از جمله مفهوم گیری کرده‌اند.

    3. پاسخ به استدلال به این روایات هم همان است که پیش از این آوردیم و گفتیم که در این موارد، وجود اطلاق مقامی، باعث ایجاد مفهوم شده است.

جمع بندی ادله قائلین به مفهوم شرط:

    1. با توجه به همه ادله‌ای که مطرح کردیم، می‌توانیم بگوییم:

الف) اگر توانستیم در یک مورد خاص اطلاق مقامی را احراز کنیم (که متکلم در مقام بیان تمام چیزهایی است که در حصول جزا مدخلیت دارند)، می توانیم از جمله شرطیه، مفهوم گیری کنیم. (ولی روشن است که احراز چنین مقام بیانی، در همه استعمالات جمله شرطیه ممکن نیست) [در این باره، در ذیل بحث دلیل دوازدهم سخن گفتیم]

ب) اگر در جایی هیچ فائده‌ای در «تعلیق جزا بر شرط» نباشد، به صورت «فی الجمله» می توان به مفهوم قائل شد (به سبب استدلال قدما که «صون عن اللغویه» را مطرح کرده بودند)

(ولی روشن است که احراز اینکه «فائده ای دیگر غیر از تعلیق» موجود نیست، در همه موارد استعمال جمله شرطیه ممکن نیست)

    2. به همین سبب می‌توان گفت که دلیلی برای اینکه بتوانیم به صورت مطلق، برای جمله شرطیه، قائل به مفهوم شویم، وجود ندارد. (و لذا اطلاق های لفظی مطرح شده، همچنین تبادر، انصراف و سایر ادله برای اثبات مفهوم شرط ناکارامد است.)


[1] . حدائق الناضره، ج3، ص59.
[2] . الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه، ص40.
[3] . همان.
[4] . همان، ص41.
logo