1401/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
1. [ما میگوییم: حضرت امام، نزاع را مطابق نظر قدما هم نزاع صغروی می دانند و می نویسند:
«أقول: النزاع عليه صغرويّ- أيضا- لأن القائل بالمفهوم يدّعي أنّ إتيان القيد الزائد يدلّ بما أنه فعل اختياريّ على كون القيد ليس إلاّ موضوع الحكم، و مع عدمه لا ينوب منابه شيء، و المنكر إنّما ينكر هذه الدلالة لا حجّيّتها بعد تسليم الدلالة، كما هو ظاهر استدلال النافين من نفي الدلالات، بل ظاهر كلام السيّد المرتضى أيضا، فإنّ قوله:- إنّ تأثير الشرط إنّما هو تعليق الحكم به، و ليس يمتنع أن يخلفه و ينوب منابه شرط آخر - ظاهرٌ في أنّ المستفاد من الشرط دخالته، لا عدم دخالة شرط آخر، حتّى يفيد المفهوم، فهو ينكر المفهوم لا حجّيّته بعد ثبوته، كما يظهر منه أنّ مدّعي المفهوم يدّعي دلالة الكلام على عدم نيابة قيد آخر مناب القيد المذكور، و هو عين مسلك المتأخّرين، فتدبر.»[1]
توضیح:
1. [قدما مفهوم را ناشی از دلالت لفظی نمیدانند، بلکه آن را نوعی دلالت عقلی به شمار میآورند. نحوه مفهومگیری در نگاه قدما چنین است که: وقتی متکلم به جای اینکه بگوید «زید را اکرام کن»، میگوید «اگر زید آمد، او را اکرام کن»، در حقیقت یک قید زائد آورده است (شرط). پس معلوم میشود که تنها این قید موضوع حکم است و لذا اگر این قید مرتفع شد، حکم هم مرتفع میشود.]
2. پس اگر چنین دلالت عقلی پذیرفته شد، مفهوم ثابت است و چنین نیست که کسی بگوید دلالت هست ولی حجّت نیست.
3. و همین مطلب از کلام سید مرتضی، قابل فهم است. چرا که او میگوید وجود قید (شرط) دال بر دخالت شرط است و نه اینکه چیز دیگری نمی تواند جایگزین آن شود. (و لذا سید مرتضی، مفهوم را نمی پذیرد)
4. پس سید اصل وجود مفهوم را منکر است و نه اینکه بپذیرد مفهوم هست ولی حجت نیست.]
ما میگوییم:
1. ماحصل فرمایش مرحوم بروجردی آن است که:
الف) دلالت در اصطلاح منطقی ها، دلالت مفردات کلام است ولی در اصطلاح اصولیون دلالت کلام (مجموع کلام) است.
ب) دلالت التزام و دلالت تضمن، دلالت هایی هستند که قطعاً از کلام قابل استفاده هستند و قطعاً قابل احتجاج هستند
ج) از منظر قدماء اصولیون دلالت کلام بر مفاهیم، غیر از دلالت التزام است.
د) از منظر متأخرین اصولیون، دلالت کلام بر مفهوم، از اقسام دلالت التزام است
ه) از منظر قدماء، کلام می تواند مفهوم داشته باشد ولی قابل احتجاج نباشد (نزاع کبروی)
و) از منظر متأخرین، اگر کلام مفهوم داشته باشد، چون از اقسام دلالت التزامی است، قطعاً قابل احتجاج است. (نزاع صغروی)
2. پس از منظر مرحوم بروجردی (که نظر قدماء را میپذیرد) «دلالت کلام بر مفاهیم، دلالت کلام بر لازم بیّن معنی نیست»
3. با توجه به آنچه از کلام مرحوم بروجردی خواندیم، می توانیم نظر خود را درباره تعریف مفهوم های اصولی و تفاوت آن با دلالت التزامی بیان کنیم:
نظر ما درباره مفاهیم
1. کلام در اثر وضع مفردات آن و وضع هیأت آن (یا در اثر قرائنی که موجود است) دارای معنایی است که آن را «مدلول مطابقی کلام» میدانیم.
توجه شود که دلالت کلام بر معنای مجازی، با این حساب دلالت مطابقی است.
2. معنای مطابقی، اگر لوازمی دارد (لوازم عقلی یا عرفی) که برای «معنا» لازم بیّن بالمعنی الاخص است (به این معنی که از تصور ملزوم (معنی)، لازم هم در ذهن تصور شود)، دلالت کلام بر آن لازم را، دلالت التزام می گویند
3. شرط دلالت التزام، ملازمه بیّن بالمعنی الاخص است که باید بین تصور ذهنی ملزوم و تصور ذهنی لازم حاصل باشد. (توجه شود که آنچه این دلالت را حاصل میکند، ملازمهی بِین دو معنی در ذهن شنونده است و اینکه آیا در خارج چنین ملازمهای هست و یا نیست، اصلاً مدخلیتی در پیدایش دلالت التزام ندارد.)
4. گاه لوازم بیّن، عقلی هستند (که طبیعتاً هرکس از عقل برخوردار باشد، ملازمهی بیّن را درمییابد: مثل زوجیّت و عدد دو) و گاه عرفی هستند. (مثل اینکه اگر کسی بگوید: «دوات را بیاور»، از مطالبه دوات (معنی) مطالبه قلم، (لازم بیّن عرفی) هم فهم می شود)
5. ملازمه بیّن عرفی، ممکن است در عرفی موجود باشد و در عرفی موجود نباشد. و ممکن است نزد شنونده (که دلالت در ذهن او حاصل می شود) موجود باشد ولی نزد گوینده چنین نباشد.
6. دلالت التزام، در لوازم بیّن عقلی قابل احتجاج است ولی در لوازم بیّن عرفی به شرطی قابل احتجاج است که گوینده و شنونده دارای عرف واحدی باشند.
توجه شود که دلالت در این بحث به معنای دلالت تصوریه است ولی احتجاج فرع ارادهی جدی و دلالت تصدیقیه است. اما با توجه به اینکه اصل تطابق دلالت تصوریه با دلالت تصدیقیه و مراد استعمالی با مراد جدی حاکم است، می توان در هر جایی که دلالت تصوریه حاصل است، حکم به دلالت تصدیقیه کرد و با پذیرش اراده استعمالی (که حاصل از پذیرش دلالت تصدیقیه است)، اراده جدی متکلم را هم کشف کرد و به آن احتجاج نمود.
7. پس دلالت التزام، دلالت معنای کلام بر لوازم معنای کلام است. (توجه به «معنای کلام» شود)