1400/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه پنجم:
مرحوم آخوند درباره «محل نزاع» مینویسند:
«ظاهر لفظ النهي وأن كان هو النهي التحريمي ، إلّا أن ملاك البحث يعم التنزيهي ، ومعه لا وجه لتخصيص العنوان، واختصاص عموم ملاكه بالعبادات لا يوجب التخصيص به ، كما لا يخفى.
كما لا وجه لتخصيصه بالنفسي ، فيعم الغيري إذا كان أصليا ، وأما إذا كان تبعيا ، فهو وأن كان خارجاً عن محلّ البحث ، لما عرفت إنّه في دلالة النهي، والتبعي منه من مقولة المعنى ، إلّا إنّه داخل فيما هو ملاكه ، فإن دلالته على الفساد على القول به فيما لم يكن للإِرشاد إليه ، إنّما يكون لدلالته على الحرمة ، من غير دخل لاستحقاق العقوبة على مخالفته في ذلك ، كما توهمه القمي قدسسره ويؤيّد ذلك إنّه جعل ثمرة النزاع في أن الأمر بالشيء يقتضي النهي عن ضدّه، فساده إذا كان عبادة ، فتدبرّ جيداً.»[1]
توضیح:
1. ظاهر از لفظ نهی (که در عنوان مسئله مطرح است)، نهی تحریمی است
2. ولی ملاک بحث در نهی تنزیهی (کراهتی) هم جاری است (که آیا نهی کراهتی دال بر فساد است؟) و لذا نباید مثل شیخ انصاری بحث را فقط به «نهی تحریمی» اختصاص دهیم.
3. إن قلت: ملاک در این بحث آن است که آیا «مرجوح بودن یک عمل» (که از نهی فهمیده میشود) با صحّت آن تنافی ندارد؟ و روشن است که این ملاک در عبادات، هم در حرمت قابل طرح است و هم در کراهت (چرا که عبادت کراهتی هم مرجوح است و «امکان قصد قربت مرجوح» قابل سوال است). ولی این ملاک در معاملات فقط در فرض حرمت قابل طرح است و شامل معاملات مکروهه جاری نمی شود.
پس اگر این ملاک را مورد توجه قرار دهیم، این ملاک در معاملات مکروهه نمیشود، و همین «عدم شمول» را میتوانیم قرینه بگیریم بر اینکه مراد از «نهی» در عنوان بحث، نحوه تحریمی است.
4. قلت: اگرچه این ملاک در «نهی کراهتی در معاملات» جاری نیست ولی این «عدم جریان»، قرینه نمیشود برای اینکه مراد از نهی، نهی تحریمی باشد. (وقتی بحث، قابلیت جریان در عبادات مکروهه را دارد)
5. همین طور بحث فقط اختصاص به نهی نفسی ندارد و شامل نهی غیری اصلی (که عنوان، مورد نهی مستقیم قرار گرفته باشد) هم می شود [مثل نهی از پوشیدن لباس غیرمأکول اللحم در صلوة]
6. ولی اگر نهی غیری، تبعی است [یعنی امورات غیری که از باب مقدمیت یا سایر اقتضائات عقلی -بدون وجود نهی لفظی- استفاده شده است]، طبعاً از محل بحث خارج است چرا که:
7. بحث درباره دلالت الفاظی است که نهی را معلوم می کنند (و حال آنکه نهی تبعی، دارای لفظ نیست) [مثال نهی تبعی غیری: نهی از صلاة اگر ترک صلاة، مقدمه ازاله است.]
8. ولی ملاک در آنجا هم جاری است.
9. پس اگر نهی تبعی غیری، دلالت بر فساد داشت، این دلالت ناشی از دلالت نهی مذکور بر حرمت (بدون استحقاق عقوبت) و ملازمه حرمت با فساد است. (البته اگر نگوییم که نهی مذکور مستقیماً ارشادی است و به فساد ارشاد میکند)
10. مؤید اینکه تبعی هم داخل بحث است، اینکه: «ثمره بحث از «امر به شیء مقتضی نهی از فساد ضد است»، فساد ضدی که عبادت است، دانسته شده است»
11. (چرا که نهی از ضد، نهی تبعی است و باعث فساد عبادت منهی عنها شده است)
حضرت امام در این باره مینویسند:
«الظاهر أنّ محطّ البحث أعمّ من النهي التحريميّ و التنزيهيّ و النفسيّ و الغيريّ و الأصليّ و التبعيّ، و لا وجه لاختصاصه بأحدها، لأنّ كلّها محلّ النزاع و لو عند من ادّعى أنّ عدم الأمر يكفي في الفساد، و ينكر الأمر الترتّبي، و مجرّد كون قوله خلاف التحقيق عند آخر لا يوجب خروجه عن محطّ البحث.
و دعوى تعلّق النهي التنزيهيّ في الشريعة بالخصوصيّات اللاحقة بالعبادات لا بنفسها، أجنبيّة عمّا نحن بصدده على فرض صحّتها، لأنّ الكلام في فرض تعلّقه بها، كما أنّ تأويل الكراهة بأقلّيّة الثواب لا يوجب الخروج عن محطّ البحث، فدعوى خروج النهي الغيريّ و التنزيهيّ عنه ضعيفة.
نعم النهي الإرشاديّ المسوق لبيان المانعيّة خارج، لأنّه بعد إحرازه لا يبقى مجال للنزاع، لكن كون النواهي المتعلّقة بالعبادات و المعاملات إرشاديّة محلّ النزاع.»[2]
توضیح:
1. حتی کسی که به مبنای ترتّب قائل نیست و می گوید که نهی تبعی (ناشی از ترتّب) نداریم (و لذا فساد را -در مثال صلاة و ازاله- ناشی از «عدم امر به صلاة» میداند و نه ناشی از «نهی از صلاة»)
2. نزد او هم محطّ بحث شامل نهی تبعی میشود چرا که:
3. این که کسی -مطابق با مبنای خود- بحثی را غلط می داند، باعث نمی شود که بگوید بحث شامل آن مورد نمیشود، چرا که عنوان بحث مطابق با عقیده یک نفر تعیین نمیشود.
4. [إن قلت[3] :] نهی های کراهتی به ذات عبادت تعلق نگرفته است، بلکه به عنوان های دیگری که ملحق به عبادت شدهاند، تعلق گرفته است [پس بحث، از نهی در عبادت خارج میشود]
5. [قلت:] اگر هم این سخن درست باشد، ربطی به بحث ما ندارد، چرا که ما «علی فرض تعلّق نهی به ذات عبادت» بحث را مطرح میکنیم.
6. [إن قلت:] کراهت یعنی کمتر شدن ثواب، و لذا به معنای مرجوحیّت نیست تا ملاک بحث در آن مطرح شود.
7. [قلت: اولاً ملاک فقط مرجوحیت نیست، بلکه می تواند ملاک های دیگری هم مطرح شود. و ثانیاً اینکه مطابق با یک مبنا، یک بحث از شمول یک ملاک خارج شود، دلیل نمی شود که عنوان بحث را مقیّد کنیم چرا که عنوان بحث را باید با توجه به همهی مبانی تنظیم کرد.]
8. البته اگر جایی نهی، اصلاً برای ارشاد به مانعیّت بود، طبعاً معنای اصلی آن فساد است [اگر گفته شده بود که «لا تصل فی وبر ما لایؤکل لحمه»، این یعنی این نماز باطل است] و محل نزاع نخواهد بود.
9. اما اینکه نهی از عبادات و معاملات، ارشادی باشند، محل مناقشه است.