99/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
1. شهید ثانی در کشف الریبۀ، مرسلاً از پیامبر (ص) نقل می کند که:
«احبکم الی الله تعالی احسنکم اخلاقا الموطوون اکنافاً الذین یالفون و یؤلفون و ان ابغضکم الی الله تعالی المشائون بالنمیمه المفرقون بین الاخوان الملتمسون للبراء العثرات»[1]
[موطّأ الاکناف: کریم، مهمان نواز/ یألفون: انس می گیرند/ یُؤلفون: انس می پذیرند/ بِراء: بی گناه/ عثرات: لغزش ها]
ما می گوییم:
روایات 23 تا 27، را ظاهراً شهید از احیاء العلوم نقل کرده است.[2]
2. روایت ابوذر از پیامبر (ص):
شهید ثانی همچنین از ابوذر نقل می کند که:
«من أشاع على مسلم كلمة ليشينه بها بغير حق شانه اللّه بها في النّار يوم القيامة»[3]
[شأن: زشت گردانید او را]
3. روایت ابو الدرداء از پیامبر (ص):
شهید ثانی از ابوالدرداء نقل می کند که:
«أيّما رجل أشاع على رجل كلمة و هو منها بريء ليشينه بها في الدّنيا كان حقّا على اللّه أن يدنیه بها يوم القيامة في النّار»[4]
[یدنیه بها: تحقیر کند او را به سبب آن سخن .... ]
4. روایت دیگر ابوالدرداء از پیامبر (ص):
شهید ثانی روایت دیگری را از ابوالدرداء نقل می کند که او از پیامبر (ص) چنین روایت کرده است:
«إنّ اللّه لمّا خلق الجنّة قال لها تكلّمى قالت سعد من دخلنى فقال الجبّار جلّ جلاله و عزّتى و جلالي لا يسكن فيك ثمانية نفر من النّاس لا يسكن فیك مدمن خمر و لا مصرّ على الزّنا و لا قتّات و هو النمام و لا ديّوث و لا شرطيّ و لا مخنّث و لا قاطع رحم و لا الّذي يقول علىّ عهد اللّه إن لم أفعل كذا و كذا ثمّ لم يف به»[5]
5. شهید ثانی در کشف الریبۀ همچنین با عنوان «روایت شده است» داستانی را از حضرت موسی بیان میکند:
«و روى أن موسی استسقی لبني إسرائيل حین أصابهم قحط فأوحى اللّه تعالى إليه، لا أستجيب لك و لمن معك و فيكم نمام،قد أصر على النميمة.فقال موسى، من هو حتى نخرجه من بيننا. فقال الله يا موسى،أنهاكم عن النميمة و أكون نماما!فتابوا جميعا،فسقوا.»[6]
جمع بندی:
در بحث نمامی، 3 نکته قابل تمییز است:
الف) نمامی کردن
ب) استماع نمامی
ج) ترتیب اثر دادن به نمامی
البته باید توجه داشت که دلیل عقل (اگر آن را بپذیریم)، و همهی آیات شریفه (بر فرض اینکه دلالت آن ها کامل باشد) و همچنین اجماع، فقط بر حرمت اصل نمامی (نمامی کردن) دلالت دارند و دو فرض دیگر مشمول دلالت آن ها نمی شود.
اما استماع نمّامی، حرام است اگر غیبت باشد. و یا شنیدن تصدیق نمّام و تشویق او تلقی شود. و به همین جهت و به سبب ادله نهی از منکر، نهی نمّام از سخن گفتن و منع از او که از مسیر «استماع نکردن» حاصل است، واجب خواهد بود.
اما در میان روایات:
تقریباً همه روایات ( بجز روایت 6) نیز ظاهراً (یا در برخی نصّاً) روایات ناظر به نمامی کردن است و تنها روایت 6 (که سند و دلالت تمامی دارد)، ترتیب اثر دادن به نمامی را تحریم کرده است. البته روشن است که این درباره آن دسته از «ترتیب اثرهایی» است که در مقام رفتار خارجی است و اثری سوء بر آن بار نیست، ولی کدورت قلبی حاصل از نمامی، البته امری غیر اختیاری است که مشمول حکم نمی شود (هر چند بهتر است مومن سعی کند آن را نیز با تلاش از جان خود بزداید تا گرفتار کینه نشود)
البته توجه شود که ترتیب اثر دادن، را نمی توان به طور مطلق حرام دانست چرا که چه بسا اطلاع از نکته ای «موضوع حکمی» را ایجاد کند.
خاتمه: وظیفه ما در قبال سخن چین ها
شهید ثانی در کشف الریبۀ، وظیفه یک مسلمان را در هنگامی که کسی پیش او نمامی می کند چنین برمیشمارد:
«وكل من حملت إليه النميمة وقيل له إن فلانا قال فيك كذا وكذا أو فعل فيك كذا وكذا وهو يدبر في إفساد أمرك أو في ممالأة عدوك أو تقبيح حالك أو ما يجري مجراه فعليه ستة أمور الأول أن لا يصدقه لأن النمام فاسق وهو مردود الشهادة قال الله تعالى إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا الآية الثاني أن ينهاه عن ذلك وينصحه ويقبح له فعله قال الله تعالى وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانهَ عَنِ الْمُنْكَرِ الثالث أن يبغضه في الله تعالى فإنه يبغض عند الله ويجب بغض من يبغضه الله تعالى الرابع أن لا تظن بأخيك السوء بمجرد قوله لقوله تعالى اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ بل يثبت حتى يتحقق الحال الخامس أن لا يحملك ما حكي لك على التجسس والبحث ليتحقق لقوله تعالى وَلا تَجَسَّسُوا السادس أن لا ترضى لنفسك ما نهيت النمام عنه فلا تحكي نميمته فتقول فلان قد حكى لي بكذا فتكون به نماما ومغتابا وقد تكون أتيت بما نهيت»[7]
ما می گوییم:
این 6 وظیفه عیناً در المحجۀ البیضاء توسط مرحوم فیض[8] و در احیاء العلوم توسط غزالی[9] هم مورد اشاره واقع شده است.