99/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
1. سوره همزه:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿1﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿2﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿3﴾ كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿4﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿5﴾ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿6﴾ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿7﴾ إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ﴿8﴾ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ﴿9﴾»
ترجمه:
«بهنام خداوند بخشنده مهربان (0) واى بر هر عيبجوى مسخره كنندهاى!(1) همان كس كه مال فراوانى جمعآورى و آماده ساخته بىآنكه حلال و حرام آن را حساب كند)! (2) او مىپندارد اموالش او را جاودانه مىسازد.(3) چنين نيست كه مىپندارد)؛ بزودى در «حطمه» [آتشى خردكننده] پرتاب مىشود. (4) و تو چه مىدانى «حطمه» چيست؟! (5) آتش برافروخته الهى است، (6) كه از دلها سر مىزند. (7) اين آتش بر آنها فرو بسته شده، (8) در ستونهاى كشيده و طولانى. (9)»
ما می گوییم:
1. غزالی و فیض کاشانی به آیات نخستین این سوره برای تحریم نمامی تمسک کرده اند. فیض می نویسد:
«قیل: الهمزه: النمام و اللمزه: المغتاب»[1]
2. ظاهراً این قول، مربوط به ابن عباس است. مطابق روایتی، ابن عباس می گوید:
«هم المشائون بالنمیمه، المفرّقون بین الاحبۀ الناعتون للناس بالعیب»[2]
3. برخی از مفسرین نوشته اند که این دو واژه مفهوم وسیعی دارند که هرگونه عیب جویی و غیبت و طعن و استهزاء و سخن چینی و بدگویی را شامل می شوند.[3]
4. چنانکه قبلاً گفته ایم[4] ، دلالت «ویل» بر حرمت تمام نیست و این لغت دال بر تقبیح عمل است و علیرغم اینکه بزرگان مثل مرحوم اردبیلی و مرحوم خویی و مرحوم بروجردی این لغت را ظاهر در حرمت دانستهاند[5] و برخی فراتر رفته و آن را نص در تحریم برشمرده اند[6] ، ولی امام خمینی این لفظ را اعم از کراهت و حرمت، معنی کرده اند.[7]
2. آیه 42 سوره شوری:
«إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ»
ترجمه:
«ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مىكنند و در زمين به ناحق ظلم روا مىدارند؛ براى آنان عذاب دردناكى است!»
ما می گوییم:
1. غزالی و فیض کاشانی نمام را از زمره کسانی برمی شمارند که «در زمین به ناحق ظلم روا می دارد»[8]
2. استدلال به آیه متوقف بر آن است که مراد از «غیرحق» در آیه شریفه چیزی است که عرفاً غیر حق شمرده می شود و نه آنچه شرعاً «غیر حق» باشد (و الا قبل از استدلال به آیه باید غیر حق بودن نمام از منظر شرعی ثابت شود و در این صورت نیازی به استدلال بر حرمت نیست.
3. ان قلت: مشکل در استدلال آن است که «یبغون» به معنای ظلم کردن است و اینکه نمامی ظلم باشد، اول مدعا می باشد.
قلت: «بغی» به معنای کوشش و تلاش شدید[9] و در اینجا با قید «به غیر حق»، به معنای «تلاش بدون داشتن حق» است و لذا اگر حق را به معنای چیزی که عرفاً پسندیده است معنی کردیم، نمامی را میتوان «کوشش بدون داشتن حق عرفی» دانست.
ان قلت: اولاً «بغی» چنین معنا می شود که طلب شدید و اراده اکید است.[10] و چنین معنایی، محتاج متعلق است و لذا این لفظ بر آن نوع از نمامی صدق می کند که با قصد افساد همراه باشد (طلب شدید برای افساد) ولی چون گفتیم که در نمامی، قصد مدخلیت ندارد، لذا نمامی را نمی توان در همه مواردش، «بغی بغیر حق» دانست.
به عبارت دیگر «بغی به غیر حق»، اگر حرام است به این جهت است که تلاش برای وصول به غیر حق است یعنی «به غیر حق بودن»، یعنی «مطلوب» غیر حق است و نه اینکه «عمل فی حد نفسه به غیر حق» باشد (پس اگر برای قتل زید حرکت می کنیم یعنی به غیر حق است، ولی اگر برای اینکه روز خوبی داشته باشیم خمر می نوشیم به این «بغی به غیر حق» نمی گویند)
ثانیاً: همه نمامی ها، تلاش شدید نیست بلکه چه بسا بدون اهتمام شدید بوده باشد.
قلت: در این صورت دلیل اخص از مدعا می شود، یعنی آیه یک دسته ای از نمامی های خاص را تحریم می کند (نمامی هایی که با قصد تفتین و با تلاش شدید باشد)
ان قلت: از «سبیل» نمی تواند استفاده تحریم کرد.
قلت: اولاً که سبیل وقتی با «علی» متعدی می شود، ظهور در مجازات دارد
ثانیاً: برای استفاده حرمت لازم نیست که به دلالت لفظ سبیل بپردازیم بلکه «عذاب الیم» در آخر آیه چنین دلالتی را اقتضا می کند.
4. اما نکته مهم درباره آیه آن است که این آیه فقط درباره نمامی نیست بلکه «همه آنچه عرفاً بغی به غیر حق است» را تحریم می کند. و لذا نمامی بما هی هی توسط آیه تحریم نمی شود.
3. آیه «حمالۀ الحطب»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿1﴾ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿2﴾ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿3﴾ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿4﴾ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿5﴾»
ترجمه:
«بهنام خداوند بخشنده مهربان بريده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او باد! (1) هرگز ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد. (2) و بزودى وارد آتشى شعلهور و پرلهيب مىشود؛ (3) و نيز همسرش، در حالى كه هيزمكش دوزخ است، (4) و در گردنش رشتهاى از ليف خرما. (5)»
ما می گوییم:
1. غزالی و فیض با اشاره به آیه آخر سوره مسد می نویسند: «قیل انها نمامۀ حمالۀ الحدیث»[11]
2. فخر رازی درباره این آیه می نویسد:
«وَذَكَرُوا فِي تَفْسِيرِ كَوْنِهَا حَمَّالَةَ الْحَطَبِ وُجُوهًا: أَحَدُهَا: أَنَّهَا كَانَتْ تَحْمِلُ حُزْمَةً مِنَ الشَّوْكِ وَالْحَسَكِ فَتَنْثُرُهَا بِاللَّيْلِ فِي طَرِيقِ رَسُولِ اللَّهِ، فَإِنْ قِيلَ: إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ بَيْتِ الْعِزِّ فَكَيْفَ يُقَالُ: إِنَّهَا حَمَّالَةُ الْحَطَبِ؟ قُلْنَا: لَعَلَّهَا كَانَتْ مَعَ كَثْرَةِ مَالِهَا خَسِيسَةً أَوْ كَانَتْ لِشِدَّةِ عَدَاوَتِهَا تَحْمِلُ بِنَفْسِهَا الشَّوْكَ وَالْحَطَبَ، لِأَجْلِ أَنْ تُلْقِيَهُ فِي طَرِيقِ رَسُولِ اللَّهِ وَثَانِيهَا: أَنَّهَا كَانَتْ تَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ يُقَالُ: لِلْمَشَّاءِ بِالنَّمَائِمِ الْمُفْسِدِ بَيْنَ النَّاسِ: يَحْمِلُ الْحَطَبَ بَيْنَهُمْ، أَيْ يُوقِدُ بَيْنَهُمُ النَّائِرَةَ، وَيُقَالُ لِلْمِكْثَارِ: هُوَ حَاطِبُا اللَيْلٍ وَثَالِثُهَا: قَوْلُ قَتَادَةَ: أَنَّهَا كَانَتْ تُعَيِّرُ رَسُولَ اللَّهِ بِالْفَقْرِ، فَعُيِّرَتْ بِأَنَّهَا كَانَتْ تَحْتَطِبُ وَالرَّابِعُ: قَوْلُ أَبِي مُسْلِمٍ وَسَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ: أَنَّ الْمُرَادَ مَا حَمَلَتْ مِنَ الْآثَامِ فِي عَدَاوَةِ الرَّسُولِ، لِأَنَّهُ كالحطب في تصيرها إِلَى النَّارِ، وَنَظِيرُهُ أَنَّهُ تَعَالَى شَبَّهَ فَاعِلَ الْإِثْمِ بِمَنْ يَمْشِي وَعَلَى ظَهْرِهِ حِمْلٌ، قَالَ تَعَالَى: فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَإِثْماً مُبِيناً [الْأَحْزَابِ: 58] وَقَالَ تَعَالَى: يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ [الْأَنْعَامِ: 31] وَقَالَ تَعَالَى: وَحَمَلَهَا الْإِنْسانُ [الْأَحْزَابِ: 72] .»[12]
[مکثار: هرزه گو، یاوه گو/ حاطب لیل: هیزم جمع کننده در شب، کسی که حرف های ضد و نقیض گوید)
3. تفسیر این واژه به «نمام»، از عکرمه، قتاده و مجاهد است.[13]
4. اما بر استدلال به آیه می توان خدشه کرد که حتی اگر هم معنای نمامی، از این واژه مراد باشد، لکن این تعبیر دال بر ذم است و نه اینکه دال بر حرمت باشد (چنانکه هیزم کش بودن ـ اگر معنای اصلی آن مراد باشد، مطابق با احتمال سوم، حرام نیست اگر چه تخطئه و تعییر است)