99/11/07
بسم الله الرحمن الرحیم
3) روایت شهاب الاخبار:
«مَنْ أَهَانَ صَاحِبَ بِدْعَةٍ آمَنَهُ اللّهُ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ»[1]
ما می گوییم:
1. این نهایۀً دال بر تجویز اهانت است و چنانکه گفتیم سبّ اخص از اهانت می باشد
2. اهانت می تواند به معنای سست کردن پایه های بدعت باشد
3. روایت سند ندارد
4) روایت سرائر:
«من تمام العبادۀ، الوقیعه فی اهل الریب»[2]
ما می گوییم:
اولاً: روایت سند ندارد
ثانیاً: ربطی به بحث سبّ ندارد
و ثالثاً: وقیعه به معنای به ستیز رفتن است.
سه) سیره و رفتار معصومین:
الف) رسول الله:
1. روایت وزغ بن وزغ
در دو روایت از رسول الله نقل شده است که ایشان به مروان گفته اند «وزغ بن وزغ» این دو روایت را کلینی در کافی نقل کرده است:
«الحسين بن محمد الأشعري، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن أبان بن عثمان، عن عبد الرحمن بن أبي عبد الله قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: خرج رسول الله (صلى الله عليه وآله) من حجرته ومروان وأبوه يستمعان إلى حديثه فقال له: الوزغ ابن الوزغ، قال أبو عبد الله (عليه السلام) فمن يومئذ يرون أن الوزغ يسمع الحديث»[3]
توضیح:
1. مروان و پدرش استراق سمع می کرده اند و پیامبر به ایشان گفتند وزغ بن وزغ [وزغ: بزمجّه، سوسمار کوچک]
2. امام صادق می گویند که از آن روز مردم چنین پنداشته اند که وزغ، استراق سمع می کند.
«الحسين بن محمد الأشعري، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن أبان بن عثمان، عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول: لما ولد مروان عرضوا به لرسول الله (صلى الله عليه وآله) أن يدعو له، فأرسلوا به إلى عائشة ليدعو له، فلما قربته منه قال: أخرجوا عني الوزغ ابن الزوغ، قال زرارة: ولا أعلم إلا أنه قال: ولعنه.»[4]
توضیح:
1. وقتی مروان به دنیا آمد، به پیامبر عرضه شد تا برای او دعا کنند.
2. پس او را نزد عایشه فرستادند تا پیامبر دعا کند
3. وقتی عایشه او را نزدیک پیامبر برد، حضرت فرمودند
4. زراره می گوید احتمال می دهم که امام صادق بعد از آن فرمودند که پیامبر او را لعن کرد
ما می گوییم:
1. مجلسی می گوید این مطلب را اهل سنت نقل کرده اند و حاکم نیشابوری سند آن را صحیح می داند[5]
2. درباره این مطلب چندین احتمال مطرح است:
یک) چنانکه مرآت العقول گفته است، این گفته پیامبر به سبب آن بوده است که خبر داده اند از اینکه بنی امیه، در قیامت به صورت وزغ محشور می شوند
«انما سماهما وزغاً لما مرّ ان بنی امیه یمسخون بعد الموت وزغا»[6]
مطابق این مطلب، این گفته خبری است و اصلاً سبّ به حساب نمی آید توجه شود که دائرۀ المعارف اعلمی می نویسد که پیامبر می فرمود: «لیس یموت من بنی امیه میت الا مسخ وزغاً»[7]
این دائرۀ المعارف همچنین از امام صادق نقل می کند که ایشان می فرماید با پدرم بودم که وزغی زبانش را حرکت می داد، پدرم فرمود که وزغ می گوید اگر به عثمان دشنام دهی به علی دشنام میدهم.[8]
دو) ممکن است مراد از وزغ، همان است که ما در فارسی می گوییم «دیوار موش دارد». و لذا حضرت اشاره دارند که این در حال جاسوسی است. و این تمثیل به جهت عرف عرب بوده است.
سه) کلام رسول الله به این صورت بوده است که او را نفرین کرده اند که «خدایا او را وزغ قرار ده»
لسان العرب همین مطلب را مطرح کرده است:
«وَ فِي الْحَدِيثِ عَنْ هِنْدِ بْنِ خديجةَ زَوْجِ النَّبِيِّ، صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ، قَالَ: مَرّ النَّبِيُّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، بالحكَمِ أَبي مَرْوان قَالَ: فَجَعَلَ الحكَمُ يَغْمِزُ بِالنَّبِيِّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، بإِصْبَعهِ فالتَفَتَ النبيُّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ اجْعَلْ بِهِ وَزَغاً، قَالَ: فرَجَفَ مكانَه وارْتَعَشَ.
وَجَاءَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ:
أَن الحكَم بْنِ أَبي الْعَاصِ حاكَى رسولَ اللَّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، مِنْ خَلْفِه فَعَلِمَ بِذَلِكَ وَقَالَ: كَذَا فَلْتَكن، فأَصابه وَزْغٌ لَمْ يُفارِقْه أَي رِعْشةٌ»[9]
توضیح:
1. هند بن ابی هاله فرزند خدیجه (همسر رسول الله ص) می گوید:
2. روزی پیامبر بر حکم (پدر مروان) می گذشت
3. حکم با انگشت به پیامبر کنایه زد
4. پیامبر متوجه شدند و فرمودند خدایا او را وزغ قرار بده
5. هند می گوید: حکم در جای خود لرزید و مرتعش شد
6. و در حدیث دیگری آمده که حکم بن ابی العاص، پشت سر رسول الله ادای ایشان را درآورد
7. و پیامبر مطلع شد و همان را فرمود
8. و حکم را « وَزْغْ» (رعشه) در برگرفت و از او جدا نشد
چهار) برخی از کتاب های لغت[10] می نویسد که وزغ یعنی مرد ترسو. و لذا این اصلاً دشنام نیست.
دهخدا هم به نقل از ناظم الاطباء معانی «وزغ»، «مرد فاسد» و «مرد ضعیف» نقل می کند.[11]
پنج) زمخشری از معانی «وزغ»، قرمز را نقل می کند. یعنی هم رنگ وزغ و ادامه می دهد که اصطلاحی در عربی هست که می گویند «ما هو الا وزغٌ من الوزغ» و معنا می کند که این به معنای فرومایه و پست است. و لذا می تواند به معنای خبر از آینده و یا حال این قوم است و لذا چون انشائی نیست (و قصد سبّ ندارد)، سبّ نیست.[12]
توجه کنید که احاطه علمی پیامبر می تواند «خبری بودن کلام» را بهتر توجیه کند.