99/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
1. فقهای معاصر هم درباره این روایت معمولاً «باهتوهم» را به معنای مبهوت کردن گرفته اند:
الف) شهید مطهری:
« باری ، در زمینه اهل بدعت ، حدیثی داریم که در ضمن آن آمده است که هرگاه اهل بدعت را دیدید « فباهتوهم » . " باهتوهم " از ماده بهت است و این ماده در دو مورد به کار برده میشود ، یکی در مورد مبهوت کردن ، محکوم کردن و متحیر ساختن که در خود قرآن آمده است که حضرت ابراهیم با آن جبار زمان خودش که مباحثه کرد ، در نهایت امر « فبهت الذی کفر» او در مقابل منطق ابراهیم درماند ، مبهوت شد ، محکوم شد ، مفتضح شد ، و دیگر در مورد بهتان یعنی دروغ جعل کردن که میدانیم در آیه « سبحانک هذا بهتان عظیم »، بهتان عظیم یعنی دروغ بزرگ . شیخ انصاری تصریح میکند که معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبرو شدید باهتوهم یعنی با منطقی قوی با آنها روبرو بشوید ، مبهوتشان بکنید آنچنانکه ابراهیم با جبار زمان خودش نمرود مباحثه کرد و مبهوتش نمود « فبهت الذی کفر » بر اهل بدعت با منطق وارد بشوید تا مردم بفهمند اینها اهل بدعت هستند و دروغ میگویند . با آنها مباحثه کنید و محکومشان نمائید . عدهای آمدهاند از این حدیث این جور استفاده کردهاند که اگر اهل بدعت را دیدید ، دیگر دروغ گفتن جایز است ، هر نسبتی میخواهید به اینها بدهید ، هر دروغی میخواهید ببندید ، یعنی برای کوباندن اهل بدعت که یک هدف مقدس است از این وسیله نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بکنید ، که این امر دایرهاش وسیعتر هم میشود. آدمهای حسابی هرگز چنین حرفی را نمیزنند . آدمهای ناحسابی گاهی دنبال بهانهاند.»
ب) آقای صافی:
« حدیث شریف صحیح است و مفهوم آن هم واضح است که باید از بدعت گزاران در دین اظهار برائت نمود و مفاهیم بلند دیگری هم دارد که تفصیل آن در کتب معتبره روائی مذکور است و الله العالم.»
ج) آقای شیرازی:
«سند روایت خالی از ابهام و اشکال نیست و مفهومش این است که در جایی که هیچ راهی برای دفع شرّ دشمنی نباشد، می توان از بهتان نیز استفاده کرد»
ایشان همچنین می نویسد:
«و أمّا الاولى فالبهت و البهتان- كما يظهر من متون اللغة- في الأصل بمعنى الحيرة و التحيّر، و لذا يقال بالأخذ بغتة بالعذاب البهت، قال اللّه تعالى بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ و إطلاقه على نسبة ما ليس في إنسان إليه من هذا الباب لأنّه يحيّره كما صرّح به أهل اللغة، فكأنّ المراد: احملوا على أهل البدع من كلّ جانب و اجعلوهم متحيّرين حتّى لا يطمعوا في الفساد في الإسلام، فتأمّل.
و بالجملة، التوصّل بالبهتان بمعنى نسبة ما ليس فيهم إليهم لا سيّما في النسب و الأعراض في هذه المقامات مشكل جدّا، و لذا فسّره شيخنا الأعظم قدّس سرّه في بعض كلماته بأنّه يجوز سوء الظنّ في حقّهم بما لا يجوز في حقّ المؤمن.
مضافا إلى أنّ فتح هذا الباب يوجب فسادا عظيما لأهل الأهواء ينسبون من خالفهم إلى كلّ شيء، و يحرّفون الكلم عن مواضعه، و يهتكون الأسرار، و يضيّعون الأعراض، و يشوّهون وجه الإسلام كما رأينا في زماننا من بعض من لا حظّ له من تقوى اللّه، أعاذنا اللّه منهم و من شرّهم.»
د) مرحوم اردبیلی:
«روایت اشکال سندی ندارد، ولی مشتمل است بر «امر به کثرت سّب اهل بدع» با این که در قرآن کریم و روایات و فتاوا از «سّب» به نحو مطلق منع شده و نسبت به جمله: «باهتوهم» بسیاری از علما عبارت را این گونه معنا می کنند، که «با استدلال اهل بدعت را متحیّر و مبهوت کنید، نه با تهمت و افترا، در قرآن کریم نیز عبارت «فَهُبِتَ الَّذِی کَفَرَ-بقره 258» در جایی آمده که نمرود با استدلال حضرت ابراهیم (ع)، مبهوت و متحیر شده است و همین معنا به نظر اینجانب ترجیح دارد»
ه) آقای سبحانی:
« روایت صحیح است و مقصود از اهل الریب کسانی هستند که در عقاید مردم ایجاد شک و تردید می کنند و پیوسته شبهات به رخ آنها می کشند. امام می فرماید از آنها دوری بجویید و آنان را با کلماتی سبک معرفی کنید سپس یاد می شود در مقابل مجادله با دلایل قطعی با آنها روبه رو شوید تا آنها حالت بهت و حیرت پیدا کنند بنابراین مراد از (باهتوهم) همان ایجاد تحیر در آنها است نه اینکه درباره آنان بهتان بگویید. نظیر آیه فبهت الذی کفر. علاوه بر این روایتی است از امام صادق علیه السلام: انّه نهی عن قذف من کان علی غیرالاسلام. والله العالم»
و) مرحوم صانعی:
«روایتی که مرحوم کلینی در اصول کافی آورده است از نظر سند معتبر می باشد و معنای کلمه «باهتوهم» همانگونه که مرحوم علامه مجلسی و مرحوم فیض کاشانی و مرحوم شهید مطهری معنا نموده اند از ماده «بهت» به معنای مبهوت ساختن است یعنی باید با کسانی که بدعت گذار هستند به قدری باقوت و استدلال محکم و قاطع با آنها بحث نمود که متحیّر و مبهوت شوند و از پاسخ دادن ناتوان گردند»
2. برخی دیگر از فقهای عرب زبان نیز این روایت را به گونه ای متفاوت معنی کرده اند:
«یجب علی المومن العالم بالحق القادر علی بیانه و التعریف به بین الناس ان یظهر العلم و یجهر بالحق و یبینه للناس اذا ظهرت البدع و الضلالات المخالفه للحق و کان العالم آمنا من المخاوف و المحاذیر، و قد ورد فی الحدیث النبی (ص): اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل فعلیه لعنۀ الله و فی الحدیث آخر عن الصادقین (ع): اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه فان لم یفعل سلب نور الایمان.
و عن الرسول (ص): إذا رأيتم أهل الريب و البدع من بعدي، فأظهروا البراءة منهم، و أكثروا من سبّهم، و القول فيهم، و الوقيعة، و باهتوهم؛ كيلا يطمعوا في الفساد في الإسلام، و يحذّرهم الناس و لا يتعلّمون من بدعهم، يكتب اللّه لكم بذلك الحسنات، و يرفع لكم به الدرجات في الآخرة.
و المراد ان یعرف العلماء الناس ببدع المبتدعین و اهل الریب، و یبینوا لهم اعلام الحق و یوضحوا لهم منارۀ، و یظهروا لهم بهتان المبتدعین و کذبهم و ان ما یقولونه بهتان و بدعۀ سبیلها الی النار، و هذا کله مع الامن من المحاذیر.»[1]
3. البته برخی از فقهای معاصر، به سبب همین روایت به «جواز سبّ اهل بدعت» فتوی داده اند:
الف) مرحوم شیرازی:
«هی صفۀ «المذمۀ» المقدرۀ (وباهتوهم) من البهت، بمعنی نسبتهم الی ما یسقط مکانتهم الاجتماعیه فیتجنبهم الناس و ان کان الی الشیء المنسوب الیهم لم یکن فیهم.
و ذلک لان المصلحۀ القاء اهل البدع عن اعین الناس اقوی من مفسدۀ الکذب المنسوب الیهم، فیرجح الاهم علی المهم»[2]
ب) مرحوم تبریزی:
«فإنّ هذا [روایت] بالإضافة إلى دليل حرمة الكذب من الخاصّ أو المقيّد بالإضافة إلى العامّ أو المطلق، فيرفع اليد عنهما بالقرينة على التقييد أو التخصيص، أضف إلى ذلك أنّ جواز هذا الكذب مستفاد من فحوى ما دلّ على جواز الحلف كاذباً لدفع ضرر مفسدة الكذب. وفي رواية أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام، قال: «قلت له: إنّ بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم، فقال: الكفّ عنهم أجمل. ثمّ قال لي: واللَّه يا أبا حمزة إنّ النّاس كلّهم أولاد بغايا ما خلا شيعتنا. ثمّ قال: نحن أصحاب الخمس، وقد حرّمناه على جميع النّاس ما خلا شيعتنا». وفي صدرها دلالة على جواز الافتراء وهو القذف على كراهة، ثم أشار عليه السلام إلى أولوية قصد الصّدق بإرادة الزّنا من حيث استحلال حقوق الأئمة عليهم السلام.
المَسأَلَةُ الثامنة والعشرون: الهجر- بالضمّ- وهو الفحش من القول، وما استقبح التّصريح به منه.
ففي صحيحة أبي عبيدة: «البذاء من الجفاء، والجفاء في النّار». وفي النبوي صلى الله عليه و آله: «إنّ اللَّه حرّم الجنّة على كلّ فحّاش بذيء قليل الحياء لا يبالي بما قال، ولا ما قيل فيه».
وفي رواية سماعة «إيّاك أن تكون فحّاشاً». وفي النبوي صلى الله عليه و آله: «إنّ من اشرّ عباد اللَّه من يكره مجالسته لفحشه».
وفي رواية: «من علامات شرك الشيطان الذي لا شكّ [يشك] فيه: أن يكون فحّاشاً لا يبالي بما قال ولا ما قيل فيه». إلى غير ذلك من الأخبار.
هذا آخر ما تيسّر تحريره من المكاسب المحرّمة.
المعتدي عن مال أخيه المؤمن، حيث إنّ ضرر المعتدي على دينه أولى بالدفع منه.»[3]
ج) مرحوم قمی:
«و مقتضی الإطلاق جوازه حتی لو کان علی نحو الأخبار ان قلت: النسبة بین الکذب و البهتان عموم من وجه و یجتمعان فی البهتان اذا کان علی نحو الأخبار فیقع التعارض بین دلیلی حرمة الکذب و جواز البهتان المذکور قلت: لا یبعد أن لا یری العرف تعارضا بین الدلیلین فان بهتان المبدع عنوان ثانوی و العناوین الثانویة تقدم علی العناوین الأولیة عرفا فلاحظ.»[4]
د) آقای روحانی:
«و مقتضي اطلاق قوله عليه السلام واكثروا من سبهم والقول فيهم لو لم يكن صريحه، وصريح قوله عليه السلام وباهتوهم جواز السب بغير ما تظاهر فيه من البدعة، وبما ليس فيه.»[5]
ما می گوییم:
1. درباره روایت داوود بن سرحان چندین نکته قابل ارائه است:
الف)
1. مراد از باهتوهم، مبهوت کردن و قطع کلام با دلیل و استدلال است و اینکه ایشان را متحیر کنیم چنانکه در روایات دیگر می فرماید «اذا ظهرت البدع فلیظهر العالم علمه»
2. مراد از کثرت سبّ (به قرینه مطلب بالا)، چنانکه مجلسی فرموده بود، آن است که طرف مقابل را خفیف کند [الاتیان بالکلام یوجب الاستخفاف بهم]
3. مراد از وقیعه هم به جنگ آن ها رفتن است
4. مراد از «قول درباره آن ها» هم سخن گفتن درباره مبانی و کلام و رفتار آن ها می باشد.
5. اظهار برائت کردن هم به طریقه جائز شرعی است
ب)
1- مراد از روایت همان نکاتی است که ظاهر اولیه است یعنی سبّ کردن، غیبت کردن (وقیعه)، بد گفتن و تهمت زدن. ولی این مطلب در مقام تزاحم است، یعنی اگر مصلحت حفظ دین در تزاحم با مفسده این امور قرار گرفت و مصلحت اقوی بود، در مورد تزاحم، این احکام از فعلیت ساقط میشود.