« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

99/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم



آیه دوم) آیه 224 تا آخر سوره شعرا:

«وَ الشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿224﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿225﴾ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿226﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴿227﴾»[1]

ترجمه:

«پيامبر اسلام شاعر نيست؛ شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مى‌كنند. (224) آيا نديدى آنها در هر وادى سرگردانند؟ (225) و سخنانى مى‌گويند كه به آنها عمل نمى‌كنند؟! (226) مگر كسانى از آنها كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند و خدا را بسيار ياد كردند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع شدند به دفاع از خويشتن و مؤمنان بر مى‌خاستند؛ و از اشعارشان در اين راه كمك گرفتند و كسانى كه ستم كردند بزودى خواهند دانست كه به كدامين جايگاه باز مى‌گردند! (227)»

ما می گوییم:

    1. مرحوم شعرانی تاکید دارد که انتصار به معنای انتقام گرفتن است و اصلاً معنی یاری طلبیدن نمی دهد. و یاری طلبیدن، استنصار است و اشاره می کند به آیه شریفه:

« ... فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ ...»[2]

ترجمه:

«... ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مى‌زند و از او كمك مى‌خواهد؛ ...»

مرحوم شعرانی همچنین می نویسد که حضرت نوح وقتی می فرماید «فدعا ربه انی مغلوب فانتصر»[3] مرادش آن نیست که خدا یاری بطلبد بلکه مراد آن است که خدا انتقام بگیرد.[4]

    2. فخر رازی می نویسد که آیه مذکور در ادامه آیاتی است که خدای سبحان در آن ها شعراء را نکوهش کرده است:

 

وی می نویسد:

«ثُمَّ إِنَّ اللَّه تَعَالَى لَمَّا وَصَفَ الشُّعَرَاءَ بِهَذِهِ الْأَوْصَافِ الذَّمِيمَةِ بَيَانًا لِهَذَا الْفَرْقِ اسْتَثْنَى عَنْهُمُ الْمَوْصُوفِينَ بِأُمُورٍ أَرْبَعَةٍ: أَحَدُهَا: الْإِيمَانُ وَهُوَ قَوْلُهُ: إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا، وَثَانِيهَا: الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَهُوَ قَوْلُهُ: وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ، وَثَالِثُهَا: أَنْ يَكُونَ شِعْرُهُمْ فِي التَّوْحِيدِ وَالنُّبُوَّةِ وَدَعْوَةِ الْخَلْقِ إِلَى الْحَقِّ، وَهُوَ قَوْلُهُ: وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً، وَرَابِعُهَا: أَنْ لَا يَذْكُرُوا هَجْوَ أَحَدٍ إِلَّا عَلَى سَبِيلِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ يَهْجُوهُمْ، وَهُوَ قَوْلُهُ: وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا قَالَ اللَّه تَعَالَى: لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ [النِّسَاءِ: 148] ثُمَّ إِنَّ الشَّرْطَ فِيهِ تَرْكُ الِاعْتِدَاءِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ [الْبَقَرَةِ: 194] وَقِيلَ الْمُرَادُ بِهَذَا الِاسْتِثْنَاءِ عَبْدُ اللَّه بْنُ رَوَاحَةَ وَحَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ وَكَعْبُ بْنُ مَالِكٍ وَكَعْبُ بْنُ زُهَيْرٍ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَهْجُونَ قُرَيْشًا،
وَعَنْ كَعْبِ بْنِ مالك: «أن رسول صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَهُ: اهْجُهُمْ، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَهُوَ أَشُدُّ عَلَيْهِمْ مِنْ رَشْقِ النَّبْلِ» وَكَانَ يَقُولُ لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ «قُلْ وَرُوحُ الْقُدُسِ مَعَكَ»[5]

[نَبل: تیراندازی، رَشق: تیراندازی/کمان]

    3. اما ممکن است بتوان گفت که آیه اصلاً ناظر به آن نیست که شعرا در مقام انتقام، به دشنام گویی روی آورند. بلکه آیه – حتی اگر روایات هجو که در ذیل آن آورده است را بپذیریم- می گوید که شعرا به دفاع از دین برخیزند و این گونه با ترویج اندیشه دینی، از کفار انتقام بگیرند.[6] و حتی مرحوم طبرسی می نویسد که شاعران مسلمان هجو نمی کردند (دشنام نمی دادند) و اگر به کار آن ها هجو گفته شده است، از باب تغلیب است چنانکه می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم» و صراحتاً از مفسرین نقل می کند که باید انتصار به آن چیزی باشد که «ما یحبون الانتصار به فی الشریعه»[7]

    4. اضف الی ذلک یمکن ان یقال آنکه لسان روایات کثیره ای که خواندیم، آبی از تخصیص است و نمی توان گفت سبّ را در فرض مقاصه تجویز کرده است. مثلاً کلام امام سجاد (روایت 16) چنین است که حضرت سجاد هر نوع سبّ را از القائات شیطان برمی شمارد. و ایضاً ممکن است بر این مطلب به روایت قنبر (روایت 15) استشهاد کرد که حضرت درباره قنبر که در مقام پاسخگویی به دشنام دهنده بوده است، او را از این کار باز داشته اند و لذا باید آیات تقاص را به اموری غیر از سبّ (که قبح اخلاقی دارد) اختصاص داد و کلماتی که مشعر به این معنی است (در روایات) به معنای مجازی حمل کرد. فافهم

آیه سوم) آیه 148 سوره نساء:

« لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا»[8]

ترجمه:

«خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها ى ديگران را اظهار كند؛ مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.»

ما می گوییم:

    1. استدلال به آیه برای جواز مقاصه و انتقام در سبّ، به این صورت است که خدای سبحان «قول سوء» را از کسی که مورد ظلم واقع شده است، جایز می داند و آن را «غیر محبوب» بر نمی شمارد.

مرحوم ایروانی توجه می دهند که قول سوء به معنای قولی است که به وسیله آن سوء انشاء می شود ( ولذا سبّ است) و نه خبر دادن از سوء.[9]

    2. مرحوم ایروانی می نویسند برای استدلال لازم است به «عدم قول فصل» بین «عدم حُب» و «حرمت» توجه کنیم چرا که ممکن است چیزی محبوب نباشد و حرام هم نباشد.[10]

 


[4] . نثر طوبی، ج2، ص470.
[5] . مفاتیح الغیب، ج24، ص539.
[6] . ن ک: التبیان، ج8، ص71.
[7] . مجمع البیان، ج7، ص326.
[9] . حاشیه کتاب المکاسب، ج1، ص192.
[10] . همان.
logo