99/09/25
بسم الله الرحمن الرحیم
1. مرحوم مازندرانی درباره عذرخواهی نکته ای را احتمال می دهد:
«و لا يبعد تخصيص تحمل البادى اثم الراد بما اذا لم يكن الرد كذبا أو الاول قذفا فانه اذا كان الرد كذبا مثل أن يقول البادى: يا سارق و هو سارق فيقول الراد: بل أنت سارق و هو كاذب أو يكون الاول قذفا مثل أن يقول يا زانى فيقول الراد بل أنت الزانى فالظاهر أن اثم الرد على الراد»[1]
2. مرحوم شیخ این روایت را به گونه ای دیگر ضبط کرده است و به همین جهت در معنای روایت و مرجع ضمائر تردید می کند و می نویسد:
«و في رواية ابن الحجاج، عن أبي الحسن (عليه السلام) في رجلين يتسابّان، قال: «البادي منهما أظلم، و وزره على صاحبه ما لم يعتذر إلى المظلوم».
و في مرجع الضمائر اغتشاش، و يمكن الخطأ من الراوي.
و المراد و اللّه أعلم أنّ مثل وزر صاحبه عليه لإيقاعه إيّاه في السبّ، من غير أن يخفف عن صاحبه شيء، فإذا اعتذر إلى المظلوم عن سبّه و إيقاعه إيّاه في السبّ برأ من الوزرين.»[2]
ما می گوییم:
1. در نقل شیخ به جای «وزره و وزر صاحبه علیه»، «وزره علی صاحبه» ضبط شده است که البته با اعتبار سازگار نیست.
2. شیخ روایت را مطابق نقل خود چنین معنی می کند: «آغاز کننده» ظالم تر است و گناهی همانند گناه طرف مقابل، برای آغاز کننده هم هست، اگر چه گناه طرف مقابل هم برای خودش هست (پس آغاز کننده هم گناه خود را دارد و هم گناهی به اندازه گناه طرف مقابل ولی طرف مقابل فقط گناه خود را دارد)
ولی اگر آغاز کننده از مظلوم (طرف مقابل) معذرت خواهی کند و از اینکه او را درگیر سبّ کرده است، عذر بخواهد، هر دو گناه از آغاز کننده پاک می شود.
3. اما مطابق متن وسائل الشیعه، گناه سبّ آغاز کننده و همچنین گناه سب طرف مقابل بر عهده آغاز کننده است (و ظاهراً طرف مقابل گناه ندارد) و اگر هم آغاز کننده عذر خواهی کند، گناه ها بخشیده می شود.
4. مرحوم خویی روایت را (مطابق نقل وسائل) به گونه ای معنی می کند که طرف مقابل هم دارای گناه هست ولی آغاز کننده 2 گناه دارد (یکی گناه خودش و دیگری «مثل» گناه طرف مقابل) و طرف مقابل (راد)، گناه خاص خود را دارد. در بیان ایشان، لاجرم لفظ «مثل» از متن روایت حذف شده است. (یعنی باید متن روایت چنین باشد: «وزره و مثل وزر صاحبه علیه»)
«و يمكن أن يكون لفظ الرواية: مثل وزره على صاحبه، فتكون دالة على أن البادي يستحق وزرين: أحدهما للمباشرة، والثاني للتسبيب، من غير أن يخفف عن الراد شئ، ولكن الراوي أخطا فحذف كلمة مثل. وعليه فشأن الرواية شأن ما عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: أيما عبد من عباد الله سن سنة هدى كان له مثل اجر من عمل بذلك من غير أن ينقص من اجورهم شئ، وأيما عبد من عباد الله سن سنة ضلال كان عليه مثل وزر من فعل ذلك من غير أن ينقص من أوزارهم شئ، وغير ذلك من الروايات المستفيضة الواردة بهذا المضمون.»[3]
5. عبارت «ما لم یعتذر الی المظلوم» که در روایت مورد اشاره واقع شده است، در جای دیگر از کافی «ما لم یتعدّ المظلوم»[4] و در تحف العقول، «ما لم یعتد المظلوم»[5] ضبط شده است. (که در این صورت، مظلوم فاعل است) این عبارت به این معنی می باشد که مظلوم (طرف مقابل که آغاز کننده نبوده است) در صورتی که تعدّی نکرده باشد (یعنی از حدّ تجاوز نکرده باشد و بیش از حد متعارف که در «فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» جایز دانسته شده است، مرتکب سخن قبیح نشده باشد.)، گناه ندارد و گناه او به آغاز کننده منتقل می شود.
این مطلب در روایت دیگری از پیامبر (ص) مورد تصریح است: «المتسّابّان ما قالا فعلی البادی حتی یَعتَدی المظلوم»[6]
مرحوم خویی در این فرض می نویسد:
«فتدل على جواز الاعتداء بالمثل وكون وزر الاعتداء على البادي من دون أن يكون للمظلوم شئ من الوزر ما لم يتجاوز، وإذا تجاوز كان هو البادي في القدر الزائد، وقد ذهب الى ذلك جمع من الاكابر. قال العلامة المجلسي: ان اثم سباب المتسابين على البادي، أما اثم ابتدائه فلان السب حرام وفسق، لحديث: سباب المؤمن فسوق وقتاله كفر، وأما اثم سب الراد فلان البادي هو الحامل له على الرد - الى أن قال: - لكن الصادر عنه هو سب يترتب عليه الاثم الا أن الشرع اسقط عنه المؤاخذة وجعلها على البادي للعلة المتقدمة، وانما اسقطها عنه ما لم يتعد فان تعدي كان هو البادي في القدر الزائد.»[7]
6. اما «تعدی طرف مقابل» ممکن است به چند صورت واقع شود. یکی همان که مرحوم خویی مطرح کردهاند (قدر زائدی بر سبّ نفر اول افزوده باشد) و دیگری مطلبی است که مرحوم مازندرانی در شرح اصول کافی به آن اشاره می کند:
«التعدى فى الرد قد يكون بالتكرار مثل أن يقول البادى يا كلب فيرد عليه مرتين و قد يكون بالافحش كما لو قال له يا سنور فيقول فى الرد يا كلب، و انما كان هذا تعديا لان الرد بمنزلة القصاص و القصاص انما يكون بالمثل»[8]
7. مرحوم شهیدی در ذیل روایت نکته ای مهم را تذکر می دهند و می نویسند آنچه گناه سبّ را مرتفع می کند «صرف اعتذار» نیست بلکه «قبول طرف مقابل و رضایت» است ولی چون معمولاً عذر خواهی با رضایت قرین است، در روایت به ذکر لازم اکتفا شده است. به نظر این کلام کامل است.
«و المراد من الاعتذار فی الروایه هو لازمه الذی یترتب علیه غالباً و هو قبول العذر و التجاوز عن المعتذر لوضوح عدم کفایه صرف الاعتذار کما لا یخفی»[9]
8. اما نکته مهم در این روایت (با فرض آن که «ما لم یعتذر» ضبط شده باشد) آن است که حرمت سب در روایت متوقف بر ایذاء بالفعل شده است. چرا که عذاب با عذر خواهی (که ملازم با ایذاء است) مرتفع شده است. پس اگر چه صدق لغوی سبّ بر دشنام های دوستانه صادق است (و همچنین بر دشنام به حیوانات و جمادات و امثال ذلک) ولی حرمت (حکم) مربوط به دشنام هایی است که ایذاء بالفعل بر آن مترتب است.
ان قلت: اگر سبّ گناه است، ارتفاع آن، محتاج توبه است و با عذر خواهی مرتفع نمی شود.[10]
قلت: از این روایت بر می آید که سبّ از جمله «حق الناس» است و با بخشش صاحب حق، مرتفع میشود. (البته دلالت سایر روایات جای خود دارد)
ان قلت: ممکن است «ما لم یعتذر» فقط قید برای «گناه صاحب» باشد. چنانکه مرحوم مازندرانی مینویسد:
«ثم الراد أسقط حقه على البادى و يبقى على البادى حق اللّه تعالى لقدومه على ذلك»[11]
قلت: ظهور روایت –چنانکه مرحوم شیخ تصریح دارد- در آن است که عذر خواهی هر دو گناه را مرتفع می کند.