« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

99/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم



    1. نبوی سوم:

«أَبِي (رحمه الله) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا تَسُبُّوا الرِّيَاحَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ وَ لَا تَسُبُّوا الْجِبَالَ وَ لَا السَّاعَاتِ وَ لَا الْأَيَّامَ وَ لَا اللَّيَالِيَ فَتَأْثَمُوا وَ تَرْجِعَ عَلَيْكُمْ»[1]

(تأثموا: گناهکار می شوید/ ترجع علیکم: به خودتان برمی گردد)

ما می گوییم:

    1. در کنز العمال «سب الریاح» به جهت اینکه «فانها من روح الله» است، مورد نهی قرار گرفته است. و سب دهر به این جهت که خدا می فرماید: «انا الدهر» مورد نهی واقع شده است[2] ضمن اینکه در تفسیر نور الثقلین، هم از پیامبر نقل شده است که «لاتسبّوا الدهر فان الله هو الدهر»[3]

    2. در برخی روایت حتی از سبّ شیطان هم نهی شده است:

«لا تسبوا الشیطان و تَعَوَّذُوا بالله من شرّه»[4]

    3. ممکن است بتوان گفت، سیاق روایات دال بر حرمت نیست، چنانکه مرحوم مصطفوی در معنای «اثم» می نویسد که لغۀً این واژه به معنای آن است که از «خیر عقب می مانید» این معنی (اگر چه معنای دیگری برای اثم هم موجود است که همان گناه کردن و ارتکاب حرام است) با آنچه در ادامه روایت آمده و آن اشاره به آثار وضعی دشنام است (به خودتان بر می گردد)، سازگار است. و در جای خود مطرح شده است که اگر نهی همراه با بیان اثری وضعی برای امر منهی عنه باشد، ظهور اولیه کلام در آن است که نهی ارشادی است تا مکلف دچار آن امر وضعی نشود.

    2. نبوی چهارم:

«إن من أكبر الكبائر أن يسب الرجل والديه، قيل: وكيف يسب والديه؟ قال: يسب الرجل فيسب أباه وأمه»[5]

ما می گوییم:

روایت می گوید کسیکه علت سبّ دیگران نسبت به پدر و مادر خود می شود، مثل کسی است که به پدرش دشنام می دهد و این کار حرام است.

    3. روایت ابی بصیر:

«و بالإسناد عن ابن محبوب ، عن هشام بن سالم ، عن أبي بصير ، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال : إن رجلا من تميم أتى النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال : اوصني ، فكان فيما أوصاه أن قال : لا تسبوا الناس فتكسبوا العداوة لهم»[6]

ما می گوییم:

    1. این روایت ظهور در امر ارشادی دارد. و می توان آن را حمل بر این کرد که حضرت در مقام بیان اثر وضعی این عمل هستند. (مرحوم تبریزی و مرحوم شهیدی هم به ارشادی بودن این نهی اشاره دارند)[7]

«و المناسب للعاقبۀ کون النهی ارشادیاً»

    2. عنوان روایت مربوط به «سبّ مردم» است و ممکن است آن را حمل بر «سبّ مخالفین» کرد چرا که در روایات به ایشان «ناس» اطلاق می شود.

    4. روایت عبدالرحمن بن حجاج:

«محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن الحسن بن محبوب ، عن عبد الرحمن بن الحجاج ، عن أبي الحسن موسى عليه‌السلام في رجلين يتسابان ، قال : البادي منهما أظلم ، ووزره ووزر صاحبه عليه ما لم يعتذر إلى المظلوم.»[8]

ما می گوییم:

    1. «تسابّ» یعنی به یکدیگر دشنام دادن

    2. «اظلم بودن» آغاز کننده، در روایات دیگر هم مورد اشاره است:

«وقال على (عليه السلام): الخير بالخير والبادي أكرم، والشر بالشر و البادى اظلم»[9]

    3. هم چنین در برخی منابع از رسول الله روایت شده است که:

«عياض بن حماد: قلت: يا رسول الله! صلى الله عليك، الرجل من قومي يسبني وهو دوني فهل علي بأس أن أنتصر منه ؟ فقال: المتسابان شيطانان يتعاويان ويتهاتران»[10]

کسی که از قوم من مرا دشنام می دهد در حالیکه از من پایین تر است، آیا اشکال دارد که من کیفر دهم او را (دشنام دهم)، پیامبر فرمودند: دو نفر که به هم دشنام می دهند دو شیطان هستند که به هم کمک می کنند. (تعاوی: جمع آمدن) و به جان هم می افتند (تهاتر: نزاع کردن)

    4. اظلم بودن دلیل بر آن نیست که طرف مقابل هم ظالم است ولی ظلم او کمتر است. چنانکه ابن ابی الحدید به این مطلب اشاره دارد.[11]

پس اظلم ممکن است به معنای ظالم باشد (بدون اینکه کسی «ظالم کمتر» باشد) و ممکن است بگوییم «اظلم» در قیاس با کسی است که صرفاً سبّ می کند و دیگری را به سبّ نمی کشاند). مرحوم تبریزی به این مطلب اشاره دارد:

«و التعبیر- فی الروایة عن البادی بالأظلم- لا یدل علی أن الآخر أیضا ظالم، فإنه یمکن کونه أظلم بالإضافة إلی الساب الذی لا یوجب سبه إیقاع الغیر فی الجواب»[12]

    5. مرحوم خویی درباره اینکه چرا به کار طرف مقابل «وزر» گفته شده است در حالیکه هیچ گناهی برای او ثابت نیست توضیحی دارند. ایشان با اشاره به مثال «اگر کسی زوجه اش را در ماه رمضان اکراه کند بر مواقعه، گناه و کفاره زن بر عهده شوهر است در حالیکه زن گناهی را مرتکب نشده، چون مورد اکراه بوده است»، می نویسد: در ما نحن فیه هم سبّ نفر دوم از حیث صدور گناه ندارد ولی چون عمل قبیحی حاصل شده است، لذا بر آغاز کننده که علت این امر قبیح است، حکم تکلیفی حرمت، ثابت است.[13] پس این عمل (یعنی کار طرف مقابل) هم قبیح است و هم حرام ولی حرمت برای «سبب» یعنی آغاز کننده ثابت است.

 


[1] . علل الشرائع، ج2، ص577.
[2] . کنز العمال، 8141-8109.
[3] . تفسیر نور الثقلین، ج5، ص4.
[4] . کنز العمال، 2120.
[5] . بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، ج71، ص46.
[6] . وسائل الشيعة ط-آل البیت، ج12، ص297.
[7] . هدایه الطالب، ج1، ص241؛ ارشاد الطالب، ج1، ص160.
[8] . همان.
[9] . عوالي اللئالي، ج4، ص57.
[10] . تنبیه الخواطر، ج1، ص111؛ ن ک: میزان الحکمه، ج5، ص2354.
[11] . ن ک: شرح نهج البلاغه، ج18، ص369.
[12] . ارشاد الطالب، ج1، ص161.
[13] . محاضرات فی الفقه الجعفری، ج1، ص286.
logo