« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

99/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم



    1. آیه شریفه «ویل لکل همزۀ لمزۀ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿1﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿2﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿3﴾ كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿4﴾ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿5﴾ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿6﴾ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿7﴾ إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ﴿8﴾ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ﴿9﴾»

ترجمه:

«به‌نام خداوند بخشنده مهربان (0)

واى بر هر عيبجوى مسخره كننده‌اى! (1) همان كس كه مال فراوانى جمع‌آورى و آماده ساخته بى‌آنكه حلال و حرام آن را حساب كند)! (2) او مى‌پندارد اموالش او را جاودانه مى‌سازد. (3) چنين نيست كه مى‌پندارد)؛ بزودى در «حطمه» [آتشى خردكننده‌] پرتاب مى‌شود. (4) و تو چه مى‌دانى «حطمه» چيست؟! (5) آتش برافروخته الهى است، (6) كه از دلها سر مى‌زند. (7) اين آتش بر آنها فرو بسته شده، (8) در ستونهاى كشيده و طولانى. (9)»

 

ما می گوییم:

    1. چنانکه در مباحث سال ششم[1] به طور مفصل مورد اشاره قرار دادیم:

الف) در فرق بین همزۀ و لمزۀ گفته شده است که:

    1. همزۀ در حضور است و لمزۀ در غیب

    2. همزۀ عیب جویی با صدای بلند و لمزۀ عیب جویی مخفی

    3. همزۀ با دست است و لمزۀ با سایر اجزاء

    4. همزۀ غیبت کننده است و لمزۀ عیب کننده.[2]

ب) سبّ از مصادیق طعنه زدن و عیب جویی است (و لمز به معنای طعنه زدن است) و لذا می توان آن را مصداق آیه شریفه دانست.

ج) اما دلالت «ویل» بر حرمت مسلم نیست چرا که برخی نوشته اند که ویل دلالت بر تقبیح می کند.[3] البته معانی دیگری همانند هلاکت، عذاب، حزن، تعجب، حسرت و وادی در جهنم نیز برای ویل برشمرده است.[4]

ان قلت: برخی از فقها این کلمه را نص در حرمت[5] و برخی ظاهر در حرمت دانسته اند[6]

قلت: در نقطه مقابل امام خمینی این لفظ را اعم از حرمت و کراهت دانسته اند.[7]

    2. آیه 108 سوره انعام

«وَ لاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»[8]

ترجمه:

«به معبود كسانى كه غير خدا را مى‌خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها نيز از روى ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند. اين گونه براى هر امّتى عملشان را زينت داديم. سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل مى‌كردند، آگاه مى‌سازد و پاداش و كيفر مى‌دهد»

ما می گوییم:

    1. آیه شریفه دال بر حرمت سبّ مشرکین است (که آنها بت ها را می پرستیدند) [چنانکه در ترجمه های آدینه وند، پاینده، رهنما و فولادوند چنین آمده است] [البته در کلام مترجمین و مفسرین نوعاً آیه را درباره سبّ بت ها دانسته اند[9] ]

    2. شأن نزول آیه را چنین برشمرده اند که کفار به پیامبر گفته اند اگر مسلمانان را از دشنام خدایان ما باز نداری، ما هم به خدای تو دشنام می دهیم و آیه شریفه بعد از این تهدید نازل شده است.[10]

    3. درباره اینکه مگر کافران به خدا ایمان نداشته اند، پس چگونه می شود به خدا دشنام دهند، فخر رازی می نویسد:

«وَاعْلَمْ أَنَّا قَدْ دَلَّلْنَا عَلَى أَنَّ الْقَوْمَ كَانُوا مُقِرِّينَ بِوُجُودِ الْإِلَهِ تَعَالَى فَاسْتَحَالَ إِقْدَامُهُمْ عَلَى شَتْمِ الْإِلَهِ بَلْ هَاهُنَا احْتِمَالَاتٌ: أَحَدُهَا: أَنَّهُ رُبَّمَا كَانَ بَعْضُهُمْ قَائِلًا بِالدَّهْرِ وَنَفْيِ الصَّانِعِ فيما كَانَ يُبَالِي بِهَذَا النَّوْعِ مِنَ السَّفَاهَةِ.
وَثَانِيهَا: أَنَّ الصَّحَابَةَ مَتَى شَتَمُوا الْأَصْنَامَ فَهُمْ كَانُوا يَشْتُمُونَ الرَّسُولَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ فَاللَّهُ تَعَالَى أَجْرَى شَتْمَ الرَّسُولِ مَجْرَى شَتْمِ اللَّهِ تَعَالَى كَمَا فِي قَوْلِهِ: إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ [الْفَتْحِ: 10] وَكَقَوْلِهِ: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ [الْأَحْزَابِ: 57]

وَثَالِثُهَا: أَنَّهُ رُبَّمَا كَانَ فِي جُهَّالِهِمْ مَنْ كَانَ يَعْتَقِدُ أَنَّ شَيْطَانًا يَحْمِلُهُ عَلَى ادِّعَاءِ النُّبُوَّةِ وَالرِّسَالَةِ، ثُمَّ إِنَّهُ لِجَهْلِهِ كَانَ يُسَمِّي ذَلِكَ الشَّيْطَانَ بِأَنَّهُ إِلَهُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ فَكَانَ يَشْتُمُ إِلَهَ مُحَمَّدٍ بِنَاءً عَلَى هَذَا التَّأْوِيلِ.»[11]

    4. اما ظاهراً نمی توان برای حرمت سبّ به صورت مطلق به آیه تمسک کرد چرا که آیه تحریم را به جهت آن می‌داند که منجر به سبّ خدای متعال می شود.

    5. پس در حقیقت آنچه حرام است، سبّ خدا و هر کاری است که به آن منجر شود و الا سبّ فی حد نفسه محکوم به حرمت دانسته نشده است.

«لِقَائِلٍ أَنْ يَقُولَ: إِنَّ شَتْمَ الْأَصْنَامِ مِنْ أُصُولِ الطَّاعَاتِ، فَكَيْفَ يَحْسُنُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى أَنْ يَنْهَى عَنْهَا.
وَالْجَوَابُ: أَنَّ هَذَا الشَّتْمَ، وَإِنْ كَانَ طَاعَةً. إِلَّا أَنَّهُ إِذَا وَقَعَ عَلَى وَجْهٍ يَسْتَلْزِمُ وُجُودَ مُنْكَرٍ عَظِيمٍ، وَجَبَ الِاحْتِرَازُ مِنْهُ، وَالْأَمْرُ هَاهُنَا كَذَلِكَ، لِأَنَّ هَذَا الشَّتْمَ كَانَ يَسْتَلْزِمُ إِقْدَامَهُمْ عَلَى شَتْمِ اللَّهِ وَشَتْمِ رَسُولِهِ، وَعَلَى فَتْحِ بَابِ السَّفَاهَةِ، وعلى تنفير هم عَنْ قَبُولِ الدِّينِ، وَإِدْخَالِ الْغَيْظِ وَالْغَضَبِ فِي قُلُوبِهِمْ، فَلِكَوْنِهِ مُسْتَلْزِمًا لِهَذِهِ الْمُنْكَرَاتِ، وَقَعَ النَّهْيُ عَنْهُ.»[12]

    6. و هم چنین می توان گفت این حکم در هر جایی که سبّ به حرمت شکنی منجر شود، جاری است.

این مطلب در روایاتی نیز مورد تصریح است. چنانکه امام صادق(ع)، در جایی که دشنام به «سبّ اولیاء الله» منجر شود هم، از سبّ اعداء الله نهی کرده اند:

« محمد بن يعقوب الكليني قال: حدثني علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن فضال، عن حفص المؤذن، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، وعن محمد بن إسماعيل بن بزيع، عن محمد بن سنان، عن إسماعيل بن جابر، عن أبي عبد الله (عليه السلام) أنه كتب بهذه الرسالة إلى أصحابه وأمرهم بمدارستها والنظر فيها وتعاهدها والعمل بها فكانوا يضعونها في مساجد بيوتهم فإذا فرغوا من الصلاة نظروا فيها.
قال: وحدثني الحسن بن محمد، عن جعفر بن محمد بن مالك الكوفي، عن القاسم بن الربيع الصحاف، عن إسماعيل بن مخلد السراج، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: خرجت هذه الرسالة من أبي عبد الله (عليه السلام) إلى أصحابه: بسم الله الرحمن الرحيم»[13]

« وإياكم وسب أعداء الله حيث يسمعونكم فيسبوا الله عدوا بغير علم وقد ينبغي لكم أن تعلموا حد سبهم لله كيف هو؟ إنه من سب أولياء الله فقد انتهك سب الله ومن أظلم عند الله ممن أستسب لله ولأولياء الله، فمهلا مهلا فاتبعوا أمر الله ولا حول ولا قوة إلا بالله.»[14]

[و قد ینبغی...: بدانید اندازه سبّ خدا چیست؟ به این است که اگر کسی اولیاء خدا را سبّ کند به سبّ خدا/ انتهک سبّ الله: حرمت سبّ خدا را از بین برده است / و من اظلمُ ...: کیست ظالم تر از کسی که طلب می کند سبّ خدا و ... را]

    3. نبوی اول:

«وعنهم، عن أحمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن عبدالله بن بكير، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال : قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : سباب المؤمن فسوق، و قتاله كفر ، و أكل لحمه معصية ، وحرمة ماله كحرمة دمه»[15]

ما می گوییم:

    1. این روایت در منابع اهل سنت نیز مطرح شده است.[16] و در برخی منابع ایشان «سباب المسلم» ضبط شده است.[17]

    2. این روایت در مورد سبّ مومن است و ناظر به سایر اقسام نیست. ولی شیخ طوسی در امالی[18] و دیلمی در اعلام الدین[19] در وصایای پیامبر به ابوذر، «سِبابُ المسلم» ضبط کرده اند.

[سباب: به معنای دشنام دادن است و مصدر باب مفاعله است. توجه شود که مفاعله در اینجا به معنای «دشنام طرفینی» نیست، و این معنی، مربوط به باب تفاعل (تسابّ) است]

    3. در برخی منابع نیز «سباب المومن فسق» ثبت شده است.[20]

    4. نبوی دوم

«وعن علي بن إبراهيم ، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: سباب المؤمن كالمشرف على الهلكة.»[21]

[سَبّاب: بسیار سبّ کننده]

ما می گوییم:

    1. کنز العمال نیز این روایت را به همین صورت از رسول الله ذکر کرده است.[22]

    2. این روایت نیز تنها در مورد سبّ مومن است

    3. مرحوم شهیدی می نویسد:

«فی دلالتها علی حرمۀ السبّ تامل لاسیما بناء علی ما هو الظاهر من کون السّبّاب مثل ضرّاب صیغه المبالغه»[23]

    5. نبوی سوم:

«أَبِي (رحمه الله) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا تَسُبُّوا الرِّيَاحَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ وَ لَا تَسُبُّوا الْجِبَالَ وَ لَا السَّاعَاتِ وَ لَا الْأَيَّامَ وَ لَا اللَّيَالِيَ فَتَأْثَمُوا وَ تَرْجِعَ عَلَيْكُمْ»[24]

(تأثموا: گناهکار می شوید/ ترجع علیکم: به خودتان برمی گردد)

 


[1] . ص278.
[2] . مفاتیح الغیب، ج22، ص91.
[3] . همان.
[4] . لسان العرب، ج11، ص738؛ النهایۀ، ج5، ص236.
[5] . ریاض المسائل، ج4، ص385.
[6] . زبدۀ البیان(اردبیلی)، ج2، ص76؛ البدر الزاهر(بروجردی)، ص118؛ مصباح الفقاهۀ، ج1، ص243، دراسات فی المکاسب(منتظری)، ج13، ص13.
[7] . المکاسب المحرمۀ، ج2، ص76.
[9] . مفاتیح الغیب، ج13، ص139؛ و ترجمه های تفسیر نمونه، ج5، ص395؛ المیزان، ج7، ص314.
[10] . مفاتیح الغیب، ج3، ص139.
[11] . مفاتیح الغیب، ج13، ص109.
[12] . همان، ص110.
[13] . الكافي- ط الاسلامية، ج8، ص2.
[14] . همان، ص7.
[15] . وسائل الشيعة ط-آل البیت، ج12، ص297.
[16] . کنز العمال، 8094.
[17] . مسند احمد، ج1، ص385.
[18] . ص573.
[19] . ص201.
[20] . کتاب الزهد، ص11.
[21] . وسائل الشيعة ط-آل البیت، ج12، ص298.
[22] . کنز العمال، 8093.
[23] . هدایۀ الطالب، ج1، ص240.
[24] . علل الشرائع، ج2، ص577.
logo