« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

99/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم



مقدمه 4:

الف) سبّ (و اخوات آن) را به حسب متعلّق قابل تقسیم به اقسامی است:

 

شهرها و اماکنشهرها و اماکنقبایل و اقوامقبایل و اقوامساعات و لیالی، دهر، دنیا ساعات و لیالی، دهر، دنیا اشیاءاشیاءاهل سنتاهل سنتشیعهشیعهسایر ادیان و اقوامسایر ادیان و اقواماسلاماسلاممقدساتمقدساتغیر مقدسات و غیر بهائمغیر مقدسات و غیر بهائمغیر اهلیغیر اهلیاهلیاهلیبهائمبهائمغیر انسانغیر انسانحربیحربیمعاهدمعاهدغیر اهل کتابغیر اهل کتابمعاهدمعاهدذمیذمیحربیحربیاهل کتاباهل کتابغیر مسلمانغیر مسلمانغیر فاسقغیر فاسقفاسقفاسقمومنمومنغیر مومنغیر مومنمسلمانمسلمانانسانانسان

 

بدون متعلقبدون متعلق

ب) سب همچنین قابل تقسیم دیگری هم از حیث متعلق هست:

فاطمه زهرا (س)فاطمه زهرا (س)ائمه اطهار(س)ائمه اطهار(س)غیر معصومغیر معصوممعصوممعصوماصحاب رسول اللهاصحاب رسول اللهاهل بیتاهل بیتپیامبرپیامبرخداخدااعداء اللهاعداء اللهاولیاء اللهاولیاء اللهاعداء نبیاعداء نبیاعداء اهل بیتاعداء اهل بیت

 

ج) هم چنین سب در خصوص مواردی هم به حسب متعلق مورد اشاره و استثناء واقع شده است:

انسان نسبت به خودشانسان نسبت به خودشوالد نسبت به ولدوالد نسبت به ولدمالک نسبت به عبدمالک نسبت به عبداستاد نسبت به تلمیذاستاد نسبت به تلمیذ

 

سبّ به صراحتسبّ به صراحت

سبّ به کنایهسبّ به کنایهد) هم چنین از حیث دیگری هم قابل تقسیم است:

شوخیشوخی

جدیجدیه) همچنین سبّ را می توان به جهت شوخی و جدی هم تقسیم کرد:

بما فیهبما فیهبما لیس فیهبما لیس فیهو) سب از جهت دیگری هم قابل تقسیم است. گاه مضمون سب، حقیقت دارد (بما فیه) و گاه حقیقت ندارد (بما لیس فیه)

 

قومقومفرد معینفرد معینکلیکلیز) سب هم چنین می تواند به نوع دیگری هم تقسیم شود:

فرد غیر معینفرد غیر معین

ما می گوییم:

ما بحث را درباره «سبّ المومن» پی می گیریم و در ادامه به عناوین دیگر اشاره می کنیم:

ادله تحریم سب المومن:

    1. دلیل عقل بر حرمت سبّ مومن، به جهت آنکه «ظلم و ایذاء و اذلال» است (اذلال: ذلیل کردن)

مرحوم شیخ انصاری چنین استدلال کرده است. همین مطلب را با عنوان «فی الجمله» مرحوم خویی طرح کرده اند. مرحوم خویی در این باره به کلام غزالی توجه داده است.

ما می گوییم:

    1. چنانکه سابقاً گفته ایم که بین دو عنوان (مثل سبّ و ایذاء) گاه رابطه ی عموم و خصوص مفهومی برقرار است (یعنی سب از حیث تعریف عبارت است از «سخن ایذاء کننده») ولی گاه رابطه‌ی مذکور، عموم و خصوص مصداقی است (مثل نور و گرما که دو مفهوم مباین هستند ولی هر نوری –مصداق نور- مصداق گرما هم هست ولی هر گرمایی مصداق نور نیست و یا مثل سبّ و ظلم که دو مفهوم مباین هستند ولی هر سبّی، ظلم است)

حال در فرض اول، حکم به مفهوم اخص سرایت می کند یعنی می توان گفت «سب حرام است چون ایذاء است» به این معنی که عنوان سبّ، متصف به صفت حرمت شده است و لذا می توان گفت ایذاء حیثیت تعلیلیه است (واسطه در ثبوت) برای اینکه سبّ بالذات حرام شود.

اما در فرض دوم، حکم به مفهوم مباین (که خاص مصداقی است) سرایت نمی کند. یعنی نمی توان گفت «سبّ حرام است چون ظلم است» بلکه آنچه حرام است ظلم است و لذا باید گفت «این کار از آن جهت که ظلم است حرام است و نه از آن جهت که سبّ است». در این صورت ظلم حیثیت تقییدیه است (واسطه در عروض) برای آنکه سبّ مجازاً و بالتبع متصف به حرمت شود و ثمره این دو نوع رابطه و اختلاف آنها در اثر، آنجا معلوم می شود که یک عنوان با چند عنوان عموم و خصوص مفهومی داشته باشد. در این صورت (مثلاً سب با ایذاء و اذلال) اگر کسی سبّ کند، تنها مرتکب یک گناه شده است چرا که عنوان سبّ به جهت ایذاء و اذلال، دارای حرمت بالذات شده است که البته حرمت مضاعفه دارد. در حالیکه اگر به چنین نکته ای قائل نبودیم باید می گفتیم «سابّ» مرتکب دو گناه شده است، از جهتی حرمت ایذاء و از جهتی حرمت اذلال گریبانگیر او می شود.

    2. با توجه به آنچه گفتیم، چون می توان رابطه سب و ایذاء را عموم و خصوص مفهومی دانست، می توان حرمت سب را از جهت ایذاء دانست و حکم به حرمت سب کرد. ولی چون رابطه سب و ظلم و همچنین سب و اذلال (علی فرضٍ)، عموم و خصوص مصداقی است، تنها نمی توان مصادیق سبّ را از آن جهت که ظلم هستند حرام دانست.

    3. اما نکته مهم در این بحث آن است که در بحث از حفظ کتب ضلال مطرح کردیم و گفتیم:

عقل در عنوان های کلی، جهات محسنه و مقبحه را درک می کند ولی برای اینکه حکم الزامی به فعل یا ترک عملی کند، باید پس از جمع جهات محسنه و مقبحه به چنین امری و در هر مورد جزئی و شخصی حکم کند. ولذا نمی توان از حکم عقل به صورت کلی، سخن راند. و به همین جهت در ما نحن فیه درک «قبح سبّ» توسط عقل صادر شود، محتاج جمع جبری جهات محسنه و مقبحه دیگری است که ممکن است در هر مصداق موجود شود.

logo