99/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله: نوح بالباطل(نیاحه)
ما سابقاً در مباحث سال ششم، وقتی درباره غنا بحث می کردیم، به مقتضای آن بحث درباره نیاحه سخن گفته بودیم، اینک بحث را به صورت مفصل تری مطرح می کنیم.[1]
مرحوم شیخ از زمره مکاسب محرمه مستقلاً به «نوح بالباطل» اشاره دارد:
«النوح بالباطل،
ذكره في المكاسب المحرّمة الشيخان و سلّار و الحلّي و المحقّق و من تأخر عنه.
و الظاهر حرمته من حيث الباطل، يعني الكذب، و إلّا فهو في نفسه ليس بمحرّم، و على هذا التفصيل دلّ غير واحد من الأخبار.
و ظاهر المبسوط و ابن حمزة التحريم مطلقاً كبعض الأخبار، و كلاهما محمولان على المقيّد؛ جمعاً.»[2]
توضیح:
1. گروهی این نوع از نیاحه را به جهت اینکه دروغ است حرام می دانند (و اگر دروغ نباشد، حرام نیست)
2. روایاتی بر این تفصیل دلالت دارد (که اگر دروغ است، حرام است و الا فلا)
3. ظاهر عبارت گروهی هم آن است که این نوع از نیاحه را مطلقاً (حتی اگر دروغ نباشد) حرام می دانند.
4. روایاتی هم دال بر این اطلاق هست
5. ولی هم ظاهر عبارات فقها را و هم روایات مطلق را حمل بر فرضی می کنیم که نیاحه مقتضی دروغ باشد.
6. چرا که بین روایات جواز و روایات تحریم، به این نحوه باید جمع کرد.
ما می گوییم:
1. مرحوم خویی درباره اصل نیاحه می نویسد که فقها در این موضوع سه دسته اند:
«اختلفت كلمات الاصحاب في هذه المسألة على ثلاثة اقوال: 1- القول بحرمة النوح مطلقا، وقد ذهب إليه جمع من الاصحاب 2- القول بالكراهة مطلقا وهو المحكي عن مفتاح الكرامة. 3 - القول بالتفصيل بين النوح بالباطل فيحرم والنوح بالحق فيجوز، وقد اختاره المصنف. ثم انه اختلف اصحاب القول بالتفصيل، فذهب بعضهم الى جواز النوح بالحق من غير كراهة، وذهب بعضهم الى جواز ذلك على كراهة، وذهب بعضهم الى أن النوح بالحق إذا اشترطت فيه الاجرة كان مكروها والا فلا بأس به.»[3]
توضیح:
1.
نیاحه بالحق جایز است مطلقا و مکروه نیست ولی نیاحه بالباطل حرام استنیاحه بالحق جایز است مطلقا و مکروه نیست ولی نیاحه بالباطل حرام است
حرام است مطلقاحرام است مطلقا
نیاحهنیاحهتفصیل بین نیاحه بالباطل و نیاحه بالحقتفصیل بین نیاحه بالباطل و نیاحه بالحقمکروه است مطلقامکروه است مطلقانیاحه بالحق اگر شرط اجرت شود مکروه است و اگر شرط اجرت نشود، مکروه نیست ولی نیاحه بالباطل حرام استنیاحه بالحق اگر شرط اجرت شود مکروه است و اگر شرط اجرت نشود، مکروه نیست ولی نیاحه بالباطل حرام استنیاحه بالحق جایز است مطلقا و مکروه است ولی نیاحه بالباطل حرام استنیاحه بالحق جایز است مطلقا و مکروه است ولی نیاحه بالباطل حرام است
2. مرحوم سید علی قزوینی (که حاشیه معروفی بر معالم دارد) در کتابی با عنوان ینابیع الاحکام فی معرفۀ الحلال و الحرام، این بحث را به صورت مفصل مطرح کرده است.
ایشان ابتدا در تعریف اصل نیاحه می نویسد:
«و أصل النوح ذكر الميّت بأوصاف و مدائح على وجه الندبة و التفجّع، فإن لم يكن فيه هذه الأوصاف والمدائح كان نوحاً بالباطل ، ولذا فسّر الباطل هنا بالكذب ، وإن كانتا فيه كان نوحاً بالحقّ ، وموضوع المسألة هو الأوّل»[4]
توضیح:
1. نوحه کردن، یعنی وصف و مدائح مُرده ای را ذکر کنیم به صورتی که این ذکر کردن همراه با گریه باشد و همراه با اندوه باشد [به گونه ای که گوینده گریان باشد، و مردم را نیز بگریاند. / تفجّع: اندوهگین بودن]
2. اگر صفاتی که برای مرده با چنین حالتی گفته می شود، در مرده موجود نباشد این نوحه، نوحه بالباطل است و کذب است ولی اگر این صفات در او موجود باشد، این نوحه، نوحه بالحق است.
مرحوم قزوینی سپس می نویسد که:
«و هو محرّم في نفسه عند الأكثر ، وإنّما قيّدناه بالأكثر لأنّ من الأصحاب كالشيخ في ظاهر المبسوط و ابن حمزة في الوسيلة من منع من النوح على الميّت مطلقاً عملاً بظاهر روايات دالّة عليه بإطلاقها وعن الأوّل دعوى الإجماع عليه ، خلافاً للأكثر ففصّلوا بينهما بالمنع في الأوّل وعن المنتهى الإجماع عليه والجواز في الثاني ، وعن المنتهى الإجماع عليه أيضاً جمعاً بين الأخبار المختلفة بالمنع والتجوّز. والظاهر أنّ النياحة على أهل بيت العصمة من النبيّ والصدّيقة والأئمّة عليهمالسلام لأنّ الجواز بل الاستحباب فيه معلوم بالضرورة من المذهب وعلى هذا فالاستدلال للجواز بالموثّق عن أبي عبد الله قال : «قال لي أبي : يا جعفر أوقف لي من مالي كذا وكذا لنوادب تندبني عشر سنين بمنى أيّام منى» ليس على ما ينبغي لأنّ الجواز في مورد الموثّقة ليس من محلّ البحث.»[5]
توضیح:
1. اکثر فقها نیاحه بالباطل را حرام می دانند، و نیاحه بالحق را حرام نمی دانند
2. علامه حلی بر حرمت نیاحه بالباطل ادعای اجماع کرده است و بر جواز نیاحه بالحق هم ادعای اجماع کرده است.
3. اما مرحوم شیخ طوسی نیاحه را مطلقا حرام می داند و بر این امر ادعای اجماع کرده است (و به ظاهر روایات که مطلق است استفاده می کند)
4. ابن حمزه هم در وسیلۀ، قائل به حرمت اصل نیاحه شده است.
5. جواز و استحباب نیاحه بر اهل بیت از ضروریات مذهب شیعه است.
6. به همین جهت نمی توان برای بحث درباره اصل نیاحه به روایاتی که نیاحه برای اهل بیت را مطرح کرده اند، تمسک کرد.
ما می گوییم:
مناسب است برای توضیح بیشتر بحث چند نکته را بررسی کنیم.
الف) معنای نیاحه
ب) اقوال فقها
ج) ادله مسأله و جمع بین آن ها
الف) 1. در ضمن مباحث سال ششم گفتیم که مراد از «نیاحه»، مجالس نوحه گری و مجالس عزا می باشد.[6]
2.اما مراد از «باطل» در این بحث چیست؟ در این باره ابتدا لازم است اشاره کنیم که شناخت این لفظ، تنها برای فهم کلام عبارت فقها –که البته ادعای اجماع هم دارند- لازم است، چراکه آنچه در روایت ها مطرح است و باعث شده است که نوحه به باطل و حق تقسیم شود، روایتی است که در آن می فرماید: «اذا قالت صدقا»[7] ، و لذا اگر تفصیلی در مسأله مطرح می شود بین نوحه ای است که متضمن صدق است و نوحه ای که متضمن کذب است.
3. صاحب مفتاح الکرامه، «باطل» را توسعه داده و می نویسد:
«و المراد بالباطل ذکر ما لا یجوز ذکره مثل الکذب، و قد یلحق به أو یدخل فیه ما إذا سمع صوتها الأجانب کما نبّه علی ذلک فی «جامع المقاصد و الروضة و مجمع البرهان» و قد یراد بالباطل الهُجر کما فی الخبر: «و لا ینبغی لها أن تقول هُجراً فإذا جاء اللیل فلا تؤذّی الملائکة بالنوح» و الهُجر بالضمّ الإفحاش و الخنا کما فی الصحاح»[8]
[خنا: فحش دادن]
ما می گوییم:
1. مطابق فرمایش مفتاح الکرامه –که در عبارات صاحب جواهر هم خواهیم دید- نوح بالباطل، سه نوع است:
الف) نوحه ای که متضمن دروغ باشد
ب) نوحه ای که در آن صدای زن نوحه خوان را مردها بشنوند.
ج) نوحه ای که مشتمل بر فحش است.
2. درباره نوع الف، صاحب جواهر اشکال کرده است که اگر در نوحه مبالغه باشد، حرام نیست.
3. اینکه در نوحه ها، فحش به کار برده می شده است، ظاهراً سنت جاهلیت عرب بوده است، چنانکه علامه در تذکره به این مطلب اشاره دارد:
«و أحسن ما بلغنا فيه أن الجاهلية كانوا ينوحون ويعددون أفعالهم التي هي قتل النفس والغارة على الأموال، فأراد أنهم يعذبون بما كانوا يبكون به عليهم.
ولا بد من حمل هذا الحديث على البكاء الذي ليس بمشروع، كالذي معه اللطم، والخدش، والقول السيئ، لما بينا من جوازه.»[9]
4. مرحوم شیخ حسن کاشف الغطا، نوح بالحق را نوحه خوانی برای پیامبران و ائمه و علما و اهل دین دانسته است و نوح بالباطل را نوحه ای دانسته که یا مضمون و شعر یا شکل و لحن آن باطل باشد و یا کسی که بر او نوحه می خوانیم از اهل باطل باشد و یا اوصاف باطل او را در نوحه بیاوریم.[10]
ب) اقوال فقها:
1) ابوصلاح حلبی: که گاه با عنوان حرمت و گاه با عنوان کراهت از نیاحه یاد کرده است:
«يحرم سماع العود والطنبور وكل ذي وتر مطرب والطبول والمزامير وسائر الأغاني وآلاتها كالقضيب [ كالقصب ظ ] وشبهه ـ والنوح بالباطل»[11]
«فصل فيما يحرم فعله
يحرم آلات الملاهي كالعود والطنبور والطبل والمزمار وأمثال ذلك ، وأعمالها للإطراب بها ، والغناء كله ، والنوح بالباطل»[12]
«يكره التكسب بالصرف وصياغة الذهب والفضة وذبح الحيوان والنياحة»[13]
2) شیخ طوسی:
«و أما اللطم و الخدش و جز الشعر و النوح فإنه كله باطل محرم إجماعا»[14]
3) ابن حمزۀ:
«و المحظور ثمانية أشياء اللطم، والخدش و جز الشعر، و النياحة»[15]
4) «و عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله : اقراوا القرآن بألحان العرب و أصواتها، واياكم ولحون أهل الفسق وأهل الكبائر، فانه سيجئ من بعدى أقوام يرجعون القرآن ترجيع الغناء (والرهبانية) و النوح ، قلوبهم مفتونة وقلوب من يعجبه شأنهم»[16]
5) «قوله سبحانه وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ لكون يوسف في غاية الجمال و العلم و العفاف ثم أصيب به أعجب مصيبة و قد يرد على الإنسان من الحزن ما لا يمكن رده و لهذا لا ينهى عن مجرد الحزن و إنما نهي عن النوح و اللطم و الجزع»[17]
6) ابن ادریس:
«ثم البكاء ليس به بأس. و أمّا اللطم، و الخدش، و جرّ الشعر، و النوح بالباطل، فإنّه محرّم إجماعا.»[18]
«و أحاديث القصّاص، و الأسمار، و النوح بالأباطيل، و النميمة، و الكذب، و السعاية بالمؤمنين»[19]
1. مختصر النافع: بین نوح بالباطل و نوح بالحق تمایز گذاشته و ظاهراً اولین کسی است که چنین مطلبی را در فقه مطرح کرده است.
«(الخامس) الاعمال المحرمة، كعمل الصور المجسمة، والغناء عدا المغنية لزف العرايس، إذا لم تغن بالباطل ولم تدخل عليها الرجال. و النوح بالباطل. أما بالحق فجايز.»[20]
8) محقق حلی
«و يجوز النياحة على الميت بتعداد فضائله من غير تخط الى كذب، و لا تظلم و لا تسخط. و ذهب كثير من أصحاب الحديث من الجمهور الى تحريمه، و احتجوا بما روت أم عطية قالت أخذ علينا النبي (صلى اللّه عليه و آله) عند البيعة ألا ننوح و لأنه يشبه التظلم و الاستعابة و التسخط بقضاء اللّه.
لنا ما روي أن فاطمة (عليها السلام) كانت تنوح على النبي (صلى اللّه عليه و آله). روي انها أخذت قبضة من تراب قبر النبي (صلى اللّه عليه و آله) فوضعتها على عينيها و قالت:
ما ذا على المشتم تربة أحمد إلا يشم مدى الزمان غواليا
صبت علي مصائب لو أنها صبت على الأيام صرن لياليا
و رووا أن وائلة بن الاسفع و أبا وائل كانا يستمعان النوح، و يبكيان و لم ينقل إنكار أحد من الصحابة عليهم. و من طريق الأصحاب ما روى أبو حمزة عن أبي جعفر (عليه السلام) قال مات ابن المغيرة فسألت أم سلمة النبي (صلى اللّه عليه و آله) أن يأذن لها في المضي إلى مناحته فأذن لها فندبت ابن عمها بين يدي النبي (صلى اللّه عليه و آله) و قالت:
أنعى الوليد بن الوليد أخا الوليد فتى العشيرة حامي الحقيقة ماجدا
يسموا الى طلب الوتيرة قد كان غيثا للسنين و جعفرا غدقا و ميرة
فما عاب النبي (صلى اللّه عليه و آله) ذلك و لا قال لها شيئا، و قال النبي (صلى اللّه عليه و آله) لفاطمة حين قتل جعفر بن أبي طالب «لا تدعين بذل و لا نكل و لا حرب و ما قلت فيه فقد صدقت» و أمر النبي (صلى اللّه عليه و آله) بالندب على حمزة . و عن يونس بن يعقوب عن أبي عبد اللّه (عليه السلام) قال: قال لي أبو جعفر (عليه السلام):«أوقف لي من مالي كذا و كذا للنوادب يندبني عشر سنين بمنى أيام منى.»
و الجواب: عما ذكروه من الحديث انه يمكن أن يكون إشارة إلى النوح الذي يتضمن جزعا و سخطا، أو قولا باطلا و أما قولهم يشبه التسخط و الاستعابة فنحن نحرم ذلك، لكن ليس كل النوح كذلك و انما نبيح منه ما يتضمن ذكر خصائصه و فضائله و فواضله و حكاية التألم بفقده، و هذا لا يتضمن ما ذكروه و قد روينا عن الصادق (عليه السلام) انه قال: «لا بأس بأجر النائحة إذا قالت صدقا» ذكره ابن بابويه فيمن لا يحضره الفقيه.»[21]
9) یحیی بن سعید: اصل نیاحه را مکروه دانسته ولی نوح بالباطل را حرام معرفی کرده است
«و يكره النياحة ووضع الرداء في مصيبة غيره ونزول القبر الخفين»[22]
«و يكره كسب الصبيان. ويحرم الأجر على الأعمال المحرمة: كالغنا، والنوح بالباطل، والهجاء والمدح بمثله»[23]
«و إياك وضرب الصوانج ونهى عن التحريش بين البهايم إلا بالكلاب، والنوح الباطل»[24]
10) «كعمل الصور المجسمة، و الغناء، و معونة الظالمين بالحرام، و النوح بالباطل»[25]
11) علامه در تحریر
«و يحرم اللطم و الخدش و جزّ الشعر و النوح بالباطل.»[26]
«كالشطرنج، و النرد، و آلات القمار و اللّهو، من الزمر، و النّوح بالباطل، و الغناء كذلك، و لا بأس بأخذ الأجر على النوح بالحق، و الغناء في الأعراس.»[27]
12) علامه در تذکرۀ هم اجاره بر نوح بالباطل را جایز ندانسته است.[28]
13) «[ الفصل ] الأوّل
يحرم التكسّب بالأعيان النجسة ..... و الغناء، و معونة الظالمين، بالحرام، و النوح بالباطل»[29]
14) علامه در مختلف، به ابن جنید نسبت داده است که او می گفته «لا بأس بالنوح» و خود نیز همین را پذیرفته است. ایشان ابتدا جواز را به نحو مطلق پذیرفته و بعد می نویسد که ابن ادریس نوح بالباطل را حرام می داند و همین را می پسندد.[30]
15) علامه در منتهی:
«الثاني: النياحة بالباطل محرّمة إجماعا،أمّا بالحقّ فجائزة إجماعا»[31]
16) علامه در نهایه:
«و يجوز النوح و الندب بتعداد فضائله و اعتماد الصدق، لأن فاطمة عليها السلام كانت تنوح على النبي صلى اللّه عليه و آله، فتقول: يا أبتاه من ربه ما أدناه، يا أبتاه إلى جبرائيل أنعاه، يا أبتاه أجاب ربا دعاه.
و لو اقترن بالكذب و الدعاء بالويل و الثبور، لم يجز. و يجوز الوقف على النائحة لأنه فعل سائغ فجاز الوقف عليه كغيره.»[32]
17) شهید در بیان:
«ويجوز البكاء والنوح بغير الباطل ويحرم اللطم والخدش وجز الشعر واظفار السخط والنياحة الباطل»[33]
18) شهید در دروس:
«و يجوز البكاء و النوح بالحقّ شعراً و نثراً»[34]
«أحدهما: ما حرم لعينه كالغناء
فيحرم فعله و تعلّمه و تعليمه و استماعه و التكسّب به، إلّا غناء العرس إذا لم يدخل الرجال على المرأة و لم يتكلّم بالباطل و لم تلعب بالملاهي، و كرّهه القاضي، و حرّمه ابن إدريس و الفاضل في التذكرة، و الإباحة أصحّ طريقا و أخصّ دلالة، و النياحة بالباطل»[35]
19) شهید در ذکری:
«يحرم اللطم و الخدش و جزّ الشعر، إجماعا- قاله في المبسوط و لما فيه من السخط لقضاء اللّه، و لرواية خالد بن سدير عن الصادق (عليه السلام): «لا شيء في لطم الخدود، سوى الاستغفار و التوبة»[36]
«و يجوز النوح بالكلام الحسن و تعداد فضائله باعتماد الصدق، لأنّ فاطمة عليها السلام فعلته»[37]
20) شمس الدین حلی:
«و يجوز البكاء و النوح بالحقّ.»[38]
«الخامس: ما هو محرّم في نفسه ... والنوح بالباطل»[39]
21) شهید ثانی:
«و النوح بالباطل بأن تصف الميت بما ليس فيه، ويجوز بالحق إذا لم تسمعها الأجانب»[40]
22) محقق اردبیلی:
«و الظّاهر أنّه لا خلاف في جواز النّياحة مع عدم مفسدة أخرى مثل إسماعها الأجنبيّ إن كان حراما ، والكذب.»[41]
« من المحرّم الّذي التّكسّب به حرام في نفسه النّياحة بالباطل ، بأن يذكر ما لا يجوز ذكره مثل الكذب.
ويمكن إسماع صوتها للأجانب داخلا فيه على تقدير تحريمه. ووجه التّقييد به أنّها بدونه جائزة والكسب حلال ، وقد مرّ ما يدلّ عليه في بحث الغناء.
وأمّا تحريمه مع القيد فهو ظاهر لأنّ المشتمل على الباطل ، باطل ، وإذا كان حراما لا يستحق به الأجرة وهو ظاهر عقلا ونقلا»[42]
23) مفتاح الکرامه:
«أمّا حرمة أجر النائحة بالباطل فهو خیرة «المقنعة و النهایة و المراسم و السرائر و الشرائع و النافع و التذکرة و التحریر و الإرشاد و الدروس و اللمعة و الروضة و المسالک و المجمع و الکفایة و الریاض» و عن «المنتهی» الإجماع علیه»[43]
24) صاحب جواهر:
« ومنه نوح النائحة بالباطل للنهي عن النوح في النصوص الكثيرة ، والاستماع له «و أنه يؤذي في الليل الملائكة » والإجماع المحكي عن المنتهى لكن للجمع بين ذلك وبين ما دل على الجواز من السيرة والنصوص المستفيضة المعتضدة بالمحكي من فعل فاطمة عليهاالسلام بل والفاطميات في كربلاء وغيرها ، بل والمحكي في زمن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم في المدينة « من فعل نساء المسلمين بل زوجاته صلىاللهعليهوآلهوسلم ، خصوصا أم سلمة منهن في ندبتها للوليد » بل هو صلىاللهعليهوآلهوسلم«قد أمر بندب حمزة» كما ان الباقر عليهالسلام قال : للصادق عليهالسلام فيما رواه عنه يونس : « يا جعفر أوقف لي من مالي كذا وكذا لنوادب يندبنني عشر سنين بمنى أيام منى » حمل المحرم على النوح بالباطل ، والمحلل على خلافه بشهادة قوله عليهالسلام في الخبر « لا ينبغي لها أن تقول هجرا فإذا جاء الليل فلا تؤذي الملائكة بالنوح » وغير ذلك ولعله المراد من الباطل في الفتاوي ، فان الهجر بالضم الإفحاش والخنا ، فيراد به حينئذ تعداد أفعاله القبيحة وصفاته المذمومة شرعا ، نحو النياحة على بعض الناس بذكر تهتكهم في المحرمات من الزنا واللواط وقتل النفوس والسرقة ، والنهب ونحو ذلك ، ما لا يشمل المبالغة في المدح»[44]