99/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
1. روایت صدوق:
« وَ مَنْ عَظَّمَ صَاحِبَ دُنْيَا وَ أَحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنْيَاهُ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ فِي دَرَجَتِهِ مَعَ قَارُونَ فِي الْبَابِ الْأَسْفَلِ»[1]
ما می گوییم:
1. دیلمی در «اعلام الدین»[2] آخر روایت را «فی الدرک الاسفل من النار»
و صاحب وسائل به جای «درک»، «التابوت» ضبط کرده اند.[3]
2. مرحوم خویی درباره این روایت می نویسد:
« وأما النبوي الذي رواه الصدوق، فانه يدل على حرمة تعظيم صاحب المال واجلاله طمعا في ماله، فهو بعيد عما نحن فيه»[4]
3. موضوع این روایت «تعظیم و محبت همراه با طمع» است و لذا حرمت برای «تعظیم همراه با محبت و همراه با طمع» ثابت شده است.
اما نکته مهم همان است که مرحوم خویی مورد اشاره قرار دادند. یعنی این روایت متضمن عنوان «مدح من لایستحق المدح» نیست. بلکه در این روایت، مدح صاحب دنیا (که مصداق تعظیم است مدح است که اتفاقاً) می تواند «مدح من یستحق المدح» باشد. و لذا روایت مبین یک حکم اخلاقی است و به نفس طمع اشاره دارد.
پس روایت «مدح صاحب دنیا» را بما هو صاحب دنیا و نه «بما هو لا یستحق المدح» مورد اشاره قرار داده است.
4. برای حرمت تعظیم صاحب مال، گقته شده است که طلب ورزی از صاحب دنیا روی گردانی از خداست و به همین جهت حرام است.[5]
5. اما حرمت تعظیم صاحب المال هم از این روایت قابل استفاده نیست چراکه:
اولاً: سند روایت مشتمل بر مجاهیل است و ضعیف دانسته شده است[6]
ثانیاً: هیچ فقیهی به این حرمت فتوا نداده است.
ثالثاً: روایت مشتمل بر عناوین دیگری هم هست که برخی از آنها مکروه است (مثل فراموش کردن عمدی آیات قرآن)
رابعاً: طلب رزق از غیر خدا حرام نیست.
6. به همین جهت تنها می توان به حکم اخلاقی در این صور قائل شد. و چنانکه در جای خود گفته ایم، حکم اخلاقی یا به معنای کراهت است و یا به یک ادب اجتماعی اشاره دارد و یا توجه به استحباب لازمهی آن دارد که همانا طلب روزی از خداست و کمال نفس می باشد (واستحباب شرعی دارد و از کمالات روحی است)