99/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم شیخ انصاری در این باره که مراد از ضلالت چیست می نویسد:
«و حينئذٍ فلا بدّ من تنقيح هذا العنوان و أنّ المراد بالضلال ما يكون باطلًا في نفسه؟ فالمراد الكتب المشتملة على المطالب الباطلة، أو أنّ المراد به مقابل الهداية؟ فيحتمل أن يراد بكتبه ما وضع لحصول الضلال، و أن يراد ما أوجب الضلال و إن كان مطالبها حقّة، كبعض كتب العرفاء و الحكماء المشتملة على ظواهر منكرة يدّعون أنّ المراد غير ظاهرها، فهذه أيضاً كتب ضلال على تقدير حقّيتها»[1]
توضیح:
1. سه احتمال درباره ضلالت مطرح است.
2. احتمال اول: کتاب ضلال یعنی آنچه مشتمل بر باطل است (هرچه غلط است)
3. و ممکن است مراد از ضلال گمراهی است. که این خود دو احتمال را در بر دارد.
4. احتمال دوم: آنچه برای حصول گمراهی (گمراه کردن) نوشته شده است
5. احتمال سوم: آنچه موجب گمراهی می شود ( اگر چه به این قصد نوشته نشده باشد.) (و اگر چه مطالب آن حق باشد.)
6. مثال احتمال سوم کتاب های عرفا می باشد که ظاهرش خوب نیست ولی ایشان مدعی هستند که ظاهر آن را اراده نکرده اند.
ما می گوییم:
* برخی از بزرگان درباره احتمال سوم نوشته اند که «مراد آن کتاب هایی نیست که ممکن است برای یک نفر موجب گمراهی شود چرا که در این صورت قرآن هم می تواند موجب گمراهی یک نفر بشود»
«احتمل المصنّف- كما ترى- في معنى الضلال ثلاثة احتمالات، و لعلّ أظهرها هو الاحتمال الثالث و لكن لا بمعنى إيجابه الضلال و لو لفرد ما أحيانا، لجهله و سذاجته و إلّا لزم كون جميع الكتب حتى مثل القرآن الكريم و كتب الحديث كتب ضلال، بل بمعنى إيجابه الضلال لكثير ممّن يراجعه من المتوسّطين خالي الذهن، لاشتماله على مطالب باطلة مشابهة للحقّ من دون نفع في وجوده.»[2]
* مرحوم شیرازی در حاشیه بر مطلب شیخ نوشته است:
«المنصرف من الضّلال هو الضّلال عن الدّين بالإنكار أو الشّكّ في أحد المعارف الخمس و ما يتبعها و يحتمل ان يراد به في المقام الأعمّ من ذلك و ممّا يوجب الفسق و الاقدام على المعاصي كالكتب المصنّفة في علم السّحر و الشّعبدة و الكهانة و نحوها و يدلّ عليه عموم بعض الأدلّة الاتية»[3]
* مرحوم خویی نیز در این باره می نویسد:
«ثم ان المراد بكتب الضلال كل ما وضع لغرض الاضلال واغواء الناس، وأوجب الضلالة والغواية في الاعتقادات أو الفروع، فيشمل كتب الفحش والهجو والسخرية، وكتب القصص والحكايات، والجرائد المشتملة على الضلالة، وبعض كتب الحكمة والعرفان، والسحر والكهانة، ونحوها مما يوجب الاضلال»[4]
ما می گوییم:
1. ظاهر عبارت مرحوم خویی آن است که ایشان احتمال چهارمی مطرح کرده اند. ایشان می گویند که مراد از کتب ضلال آن کتاب هایی است که دو شرط داشته باشد: «هم به قصد اضلال نوشته شده باشند و هم موجب ضلال شوند» الا اینکه بگوییم به قرینه اینکه کتاب های حکمت را برای کتاب ضلال مثال آورده اند و روشن است که این کتاب ها «به قصد ضلال» نوشته نشده اند، مراد ایشان همان احتمال سوم است و یا مرادشان آن است که حرمت در دو صورت موجود است یکی آنکه به قصد ضلال نوشته شده باشد و دیگری آنکه این نتیجه را داشته باشد.
2. در تقریر دیگری که از درس های ایشان در دست است اما به صراحت نوشته شده است که مراد ایشان آن است که «ان المحرم حفظ کتب التی یترتب علیها الاضلال خارجاً اما مجرد کونها کتب ضلال بمعنی کون داعی المولف الاضلال فلا یوجب الحرمه»[5]
بنابراین تقریرات، برخی از آنچه به قصد ضلال نوشته شده است چون بسیار ضعیف است، موجب هدایت می شود. نویسنده کتاب های ادیان سابق و بهائیت را مثال می زند و می گوید کسی که آنها را بخواند یقین می کند که اسلام دین حق است.