98/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه6:
1. آیا سحر واقعیت دارد؟
چنانکه گفتیم سحر دارای 3 نوع است، امّا نکته مهم آن است که ببینیم آیا نوع اوّل سحر واقعیت دارد یا دروغ است و سحر تنها در دو قسم دیگر خلاصه می شود.
روشن است که داستان های بسیاری درباره حقیقت داشتن سحر مطرح شده است و این داستان ها از دیرزمان رایج بوده است[1]
این بحث البته چندان با بحث فقهی تناسبی ندارد و بیشتر به «علم سحر» مربوط است ولی چون برای وجود یا عدم آن به آیاتی از قرآن تمسک شده است، بی مناسبت نیست که به اصل این اقوال و برخی ادله ایشان اشاره کنیم.
الف) مرحوم شهید در دروس به اکثر امامیه نسبت داده است. [2] و همچنین به معتزله و گروهی از شافعیه نسبت داده شده است که ایشان می گویند سحر حقیقتی ندارد و هیچ تاثیری در وجودات عینی و خارجی موجودات نمی گذارد و صرفاً «استخدام قوه خیال مردمان توسط ساحر» است و سحر هیچ ضرری به مسحور نمی زند مگر اینکه ساحر «سم یا دودی» را به بدن مسحور برساند. و ساحر نمی تواند حقیقت اشیاء و ماهیت آنها را تغییر دهد و عصا را مار کند، و همین فرق اصلی بین معجزه و سحر است. [3]
بر این مطلب به آیات و روایاتی تمسک شده است:
1. «قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى/ فَأَوْجَسَ في نَفْسِهِ خيفَةً مُوسى.» [4]
ترجمه: «گفت: بلكه شما بيفكنيد. پس [چون افكندند] ناگهان ريسمانها و چوبدستىهايشان بر اثر جادويشان در خيال چنان وانمود شد كه با سرعت به راه افتادند/ پس موسى در دلش ترسى احساس كرد.»
دلالت آیه بر مطلب آن است که ساحران، طناب های را به جیوه آلوده می کردند و وقتی خورشید به آن برخورد می کرد، روان می شد و پنداشته می شد که طناب را به مار تبدیل کرده اند.
2. آیه 102 بقره «... وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ...»
توضیح: آیه می گوید که ساحران به هیچ کسی ضرر نمی رساندند مگر اینکه خدا بخواهد و چون خدا «اذن در قبیح نمی دهد» پس آنها نمی توانند چنین کنند:
3. «لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ.» [5]
ترجمه: باز خواهند گفت: يقيناً ما چشمبندى شدهايم، بلكه گروهى جادو شده هستيم
4. «قالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظيم.» [6]
ترجمه: [موسى] گفت: شما بيندازيد. هنگامى كه انداختند، چشمهاى مردم را جادو كردند و آنان را سخت ترساندند، و جادويى بزرگ و شگفتآور به ميان آوردند
5. روایت هایی هم دال بر این مطلب است، مثلا:
«الطب : عن إبراهيم بن البيطار، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمان ويقال له يونس المصلي لكثرة صلاته عن ابن مسكان، عن زرارة، قال :قال أبو جعفر الباقر عليه السلام: إن السحرة لم يسلطوا على شئ إلا العين.»[7]
6. در روایت احتجاج، امام صادق در پاسخ به زندیقی که پرسید:
«قَالَ أَ فَيَقْدِرُ السَّاحِرُ أَنْ يَجْعَلَ الْإِنْسَانَ بِسِحْرِهِ فِي صُورَةِ الْكَلْبِ أَوِ الْحِمَارِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ قَالَ هُوَ أَعْجَزُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَضْعَفُ مِنْ أَنْ يُغَيِّرَ خَلْقَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ أَبْطَلَ مَا رَكَّبَهُ اللَّهُ وَ صَوَّرَهُ وَ غَيَّرَهُ فَهُوَ شَرِيكُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً لَوْ قَدَرَ السَّاحِرُ عَلَى مَا وَصَفْتَ لَدَفَعَ عَنْ نَفْسِهِ الْهَرَمَ وَ الْآفَةَ وَ الْأَمْرَاضَ وَ لَنَفَى الْبَيَاضَ عَنْ رَأْسِهِ وَ الْفَقْرَ عَنْ سَاحَتِهِ.» [8]
این روایت فی الجمله سحر را نفی می کند.
7. شیخ طوسی در بیان اینکه سحر واقعیت ندارد می نویسد:
«و أيضا فإن الواحد منا لا يصح أن يفعل في غيره، و ليس بينه و بينه اتصال، و لا اتصال بما اتصل بما فعل فيه، فكيف يفعل من هو ببغداد فيمن هو بخراسان و أبعد منها.»[9]
ب) برخی از امامیه و اکثر فقهای مذاهب دیگر میگویند که برخی از انواع سحر، دارای حقیقت است و در عالم موجودات تاثیر میگذارد، صاحب جواهر و صاحب مفتاح الکرامه از این گروه دانسته شده اند. [10]
بر این مطلب به آیات و روایاتی اشاره شده است:
1. آیه 102 سوره بقره که درباره آن مفصل سخن خواهیم گفت:
2. سوره فلق:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ / مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ / وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ / وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ / وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ.»
ترجمه: «بگو: به پروردگار سپيدهدم پناه مىبرم، از زيان آنچه آفريد، و از زيان شب هنگامى كه با تاريكىاش درآيد [كه در آن تاريكى انواع حيوانات موذى و انسانهاى فاسق و فاجر براى ضربه زدن به انسان در كميناند] و از زيان زنان دمنده [كه افسون و جادو] در گرهها [مىدمند و با اين كار شيطانى در زندگى فرد، خانواده و جامعه خسارت به بار مىآورند] و از زيان حسود، زمانى كه حسد مىورزد.»
چنانکه مفسرین گفته اند، این سوره –به همراه سوره ناس- برای بطلان کارهای ساحران نازل شده است و «نفث» به معنای ریختن مقدار کمی آب دهان یا به معنای نفخ (دمیدن) است[11] و بسیاری از مفسرین هم نفاثات را زنان ساحره دانسته اند که در گره هایی (عُقَد) می دمند و به این وسیله سحر می کرده اند برخی هم این لفظ را به معنای زنان وسوسه گر که پی در پی در گوش همسران خود سخن می گفته اند تا باعث فساد شوند، معنی کرده اند.
البته در شأن نزول هم گفته اند که پیامبر با این سوره از شرّ ساحران به خدا پناه برده اند (برخی نوشته اند که این دلیل بر آن نیست که ایشان بر پیامبر مسلط بوده اند] [12]
درباره «شرّ ما خلق» هم گفته شده است که مراد شیطان است، برخی هم مراد از این لفظ را «جهنّم» دانسته اند و برخی نیز حیوانات موذی را مورد اشاره قرار داده اند.[13]
فخررازی نقل می کند که گفته شده است «نفاثات» اشاره به دختران «لبید بن اعصم یهودی» دارد که پیامبر را سحر کردند.[14]
و از برخی دیگر از مفسرین نقل می کند که آیه ناظر به سحر نیست بلکه می گوید «زنان در اراده مردان خلل ایجاد می کنند» فخررازی این قول را می پسندد ولی آن را خلاف نظر اکثر مفسرین می داند. [15]
نکته ای که لازم است اشاره کنیم آن است که معتزله که به «عدم حقیقت داشتن سحر» اعتقاد داشته اند، این سوره را چنین توجیه می کنند که:
استعاذه به خدا یا به این جهت است که «سحر گناه دارد» و لذا از گناه آن به خدا پناه برده می شود و یا به این جهت است که از برخی اعمال ساحران مثل اینکه غذاها و داروهایی را به انسان می دهند که باعث جنون یا مرگ می شود، به خدا پناه می برند