« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

98/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم



الافصاح از ابن خلدون نقل می کند:

ان السحر و الطلسمات علوم بکیفیّة استعدادات تقتدر النفوس البشریة بها علی التأثیر فی عالم العناصر بغیر آلة ولا معین او بمُعین من مزاج الافلاک او العناصر او خواص الاعداد و بعض الموجودات. فالنفوس الساحرة توثّر بالهمّة و التوجّه فی الاشیاء. فان کان بغیر معین و آلة فهو سحر، و ان کان بمعین فهو الطّلسم. و هناک نوع ثالث من التأثیر و هو تأثیر النفوس فی النفوس المتخیّله بإلقاء انواع من الخیالات و المحاکاة و الصور فیها حتی تری کأنها واقعیة و لیست الا خیالا، و هو المسمی بالشعوذة.» [1]

مرحوم مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن، ریشه «س ح ر» را به معنای «صرف عمّا هو واقع و حق الی خلافه و تصرّف الابصار عمّا یشاهدونه فی الظاهر الی خلافه و صرف القلوب عمّا یدرکونه الی الخلاف» آورده است.[2]

ایشان اطلاق این ماده بر وقت صبح را هم به همین سبب بر می شمارد که:

«و أمّا إطلاق السحر على وقت قريب من الصبح و متّصل به: فهو من جهة أنّ ذاك الوقت يدلّ الى ضياء و ظهور شفق بالفجر مع ما يشاهد من الليل و الظلمة و يتوقّع امتدادها، فكأنّه يصرف الأبصار الى خلاف ما وقع.»[3]

ایشان سپس سحر را به واقعی و ادعایی تقسیم می کند:

«ثمّ إنّ السحر إمّا واقعيّ أو ادّعائيّ: فالأوّل كما في: سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِيمٍ و الثاني كما في:. فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ.»[4]

وی در ادامه سحر را دو نوع بر می شمارد:

«و السحر على نوعين: إمّا بالتوسّل بأسباب و وسائل و آلات و أدوية مضبوطة في الكتب المربوطة، و إمّا بسرعة اليد في العمل و إعمال حيل تخفى على الناظر، و يطلق على النوع الأخير الشعوذة و الشعبذة، و قد يطلق على مطلق السحر.»[5]

وی سپس به فرق سحر و اعجاز پرداخته و می نویسد:

«و الفرق بين السحر و الإعجاز: أنّ الاعجاز لا يعتمد على أسباب مخفيّة و لا على سرعة حركة في اليد و غيره حتى توجب صرف الذهن عن الواق بل هي عمل على خلاف مجرى الطبيعة بقوّة الإرادة و قدرة النفس مستندا الى القدرة الإلهيّة و في حال التسليم، و مقترنا بدعوى النبوّة.

فللمؤمن السالك صراط الأنبياء: أن يتصف بصفاتهم بتزكية النفس و تسبيحها و تقويتها و إخلاصها، حتّى يقول لشي‌ء كن فيكون. و لا ينبغي له أن يتبع سبل الشياطين في تعلّم أنواع السحر و صرف عباد اللّه عن شهود الوقائع و الأمور الحقّة الى خلافها.»

ما می گوئیم:

    1. از مجموع آنچه خواندیم (و سایر کتاب های لغت هم معمولاً همین ها را مورد توجه قرار داده اند) به دست می آید که تعریف های سحر دو نوع است:

الف) ایجاد کارهای خارق العاده [اگر به سبب تأثیر نفسانی باشد سحر –به معنی الاخص- است و اگر به سبب درآمیختن با قوای آسمانی است، طلسمات است و اگر به سبب کمک گرفتن از فلکیات است، دعوت کواکب یا تنجیم است و اگر با استعانت از فرشتگان و جن و شیطان است، عزائم است) [6]

این کارهای خارق العاده به سبب یک امر نامعلوم و یا غیر متعارف، پدید می آیند که گاه به سبب ریاضت است و گاه با به کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی، گاه با تسخیر شیاطین و جن ها، گاه با دمیدن و یا بستن و یا دود کردن و یا تصرف در آیات و قرار دادن اعداد و گاه از راه های غیر مشروع دیگر مثل گفتار و نوشتار و یا هر عملی که در قلب و عقل مسحور اثر می گذارد (و ممکن است سبب قتل، بیماری، جدایی و یا جلب محبت شود) و ممکن است در این امور از استخدام فرشتگان و جن ها و شیاطین، بهره گرفته شود. [در این باره و اقسام آن سخن خواهیم گفت]

ب) آنچه دارای واقعیت نیست و صرفا به سبب چیرگی حالتی بر حسّ بینایی و یا شنوایی و یا امثال آن، در ذهن مسحور درج می شود.

به عبارت دیگر: گاه سحر تغییر واقعیت های خارجی است که از مسیر علل عادی خود خارج می شود (و البته از یک علّت دیگر که برای بشر ناشناخته است کمک می گیرد) و گاه مربوط به روح انسان است این نوع هم گاه مربوط به درک ناقص ماست که از اختلال در حواس ظاهر ناشی می شود مثلاً چشم به طور کامل می بیند و... و گاه به سبب اشکال در حواس باطن و تصرفات غیر ارادی متخیّله و متصرفه در صورت ها و مفاهیم جزئی است، در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.

همین تفصیل مورد اشاره مرحوم شعرانی واقع شده است، ایشان آیات «فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ»[7] (موسى گفت: شما بيندازيد. هنگامى كه انداختند، چشم‌هاى مردم را جادو كردند) «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى[8] (در خيال چنان وانمود شد كه با سرعت به راه افتادند)[9]

تعلیقه محاضرات فی الفقه الجعفری می نویسد که اکثر امامیه، کما فی الدروس و المسالک، معتزله، ابوحنیفه، ابواسحق اسفراینی معتقدند که سحر واقعیت ندارد و صرفاً امری خیالی است در حالیکه صاحب جواهر و صاحب مفتاح الکرامه معتقدند که برخی از مصادیق آن دارای واقعیت است. [10]

    2. برای تعریف سحر می توان از طریق علل پیدایش آثار، تعریف را مطرح کرد (مثل آنها که گفته اند «ما لطف مأخذه») و می توان از طریق معلول آن، تعریف را مطرح کرد (مثل آنها که گفته اند «اخراج الباطل فی صورة الحق» که تعریف به آثار است) و می توان از طریق ماهیت ذاتی آن، آن را تعریف کرد.

اما چون ماهیت آن شناخته شده نیست، کسی از مسیر سوم به تعریف نپرداخته است و لذا یا به عوامل پیدایش (اعم از مأخذ خارجی یا روح ساحر و...) و یا به نتایج آن را تعریف کرده اند.

و به همین جهت، این تعریف ها، همگی تعریف های شرح الاسمی هستند و در بسیاری از موارد هم از جهتی اعم از سحر –مطابق آنچه از استعمالالت فهم می شود- هستند و از جهتی هم اخص می باشد (نه مانع اغیار هستند و نه جامع افراد)

مثلاً «کلّ ما لطف مأخذه و دق»، شامل امثال نیروی برق هم می شود. [11] و یا «الخدیعه» شامل موارد غیر سحر هم می گردد. هم چنین ممکن است برخی از مصادیق سحر مشمول تعریف هایی مثل «الأخذه» (افسون) نباشد.

به همین جهت به نظر می رسد، در مواجهه با مصادیقی که در سحر بودن، شبهه داریم باید ببینیم آیا عرف آن مصداق را سحر می داند یا نه؟ و اگر شک داشته باشیم، اصل «عدم شمول لفظ سحر» بر مورد است (شبهه مصداقیه دلیل)

 


[1] الافصاح، ج1، ص151.
[2] ج5، ص68.
[3] التحقیق فی کلمات القرآن، ج5، ص69.
[4] التحقیق فی کلمات القرآن، ج5، ص69.
[5] التحقیق فی کلمات القرآن، ج5، ص68.
[6] مفتاح الکرامه، ج12، ص229/ فرهنگ فقه، ج4، ص412.
[7] اعراف/116.
[8] طه/66.
[9] نثر طوبی، ص346، ح1.
[10] ن ک: محاضرات فی الفقه الجعفری، ج1، ص292.
[11] ن ک: محاضرات فی الفقه الجعفری، ج1، ص291.
logo