« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

98/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم



مرحوم مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن می نویسد: «الکاهن من یدعی ارتباطاً بالغیب بایّ وسیله و مقدمة حقاً او باطلاً من توارث او ریاضیه او نصب رسمیّاً من جانت الحکام او غیره».[1]

    1. مرحوم خویی می نویسد:

«أما الكهانة فهي في اللغة الإخبار عن الكائنات في مستقبل الزمان، و قيل هي عمل يوجب طاعة الجان للكاهن، و من هنا قيل: إن الكاهن من كان له رئي من الجن يأتيه الأخبار. و هي قريبة من السحر أو أخص منه. و العراف هو المنجم و الكاهن، و قيل: العراف كالكاهن، إلا ان العراف يختص بمن يخبر عن الأحوال المستقبلة، و الكاهن بمن يخبر عن الأحوال الماضية.» [2]

    2. اینکه مرحوم شیخ، از قواعد نقل می کند که کاهن کسی است که جن دارد، خلاف تعریف مشهور است چراکه کتاب های لغت تنها جن گیران را کاهن نمی داند بلکه می گوید برخی از کاهنان، مدعی ارتباط با جن هستند:

«كهن له قضى بالغيب، و في التوشيح: الكهانة بالفتح، و يجوز الكسر ادعاء علم الغيب. قال ابن الأثير: الكاهن الذي يتعاطى الخبر عن الكائنات في مستقبل الزمان، و يدعي معرفة الأسرار. فمنهم من يزعم ان له تابعا من الجن و رأيا يلقي اليه الأخبار. و منهم من كان يزعم انه يعرف الأمور بمقدمات و أسباب يستدل بها على مواقعها. و هذا يخصونه باسم العراف الذي يدعي معرفة الشي‌ء المسروق و مكان الضالة و نحوها.» [3]

ما می گوئیم:

    1. از آنچه خواندیم معلوم شد:

الف) کهانت در نظر اکثر لغویون «مطلق غیب گویی» است و اینکه این کار به چه وسیله ای باشد (جن یا غیر آن) مدخلیتی در صدق کهانت ندارد.

ب) برخی کهانت را اختصاص به خبر از مستقبل داده اند و برخی اختصاص به ماضی و برخی اعم گرفته اند؛ در برخی روایات هم کهانت به گونه ای است که شامل اخبار از گذشته ها می شود (مثل اینکه حضرت می گویند من در مقام شهادت در دادگاه حرف کاهن را قبول نمی کنم، که این با توجه به مقام شهادت مربوط به امور گذشته است.)

امّا به نظر می رسد عبارت کسانی که «اختصاص» را مطرح کرده اند را بتوان به این معنی گرفت که «اگر این واژه با واژه عرّاف مقابل هم قرار گرفتند به این معانی خاص، اختصاص دارند» (اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتماعا) والشاهد علی ذلک، تعریف کسانی است که عراف را همان کاهن دانسته اند مثل ابن حجر در الزواجر[4]

ج) صریح برخی و ظهور برخی دیگر آن است که معنای این واژه در اصطلاح دینی (فقهی یا کلامی) با معنای لغوی متفاوت نیست. (معنای لغوی علم کهانت).

    2. امّا ظاهراً نمی توان به این نحو اطلاق از معنای کهانت قائل شد، چراکه مسلماً پیامبران از امور غیبی خبر می داده اند در حالیکه کاهن خوانده نمی شدند. به عبارت دیگر پیامبران و ائمه(ع) هم از گذشته و هم از آینده، هم از امورات عینی دنیوی و هم از امورات غیبی اخروی و هم از امورات غیبی شخصی و هم از امورات غیبی جمعی خبر می داده اند.

توجه شود که اخبار پیامبر و ائمه(ع) از حوادث گذشته همانند نقل تاریخ نگاران نبوده است بلکه ایشان علم خویش را خارج از روش علم تاریخ می دانسته اند و لذا اخبار آنها، خبر غیبی بوده است و الشاهد علی ذلک [اینکه پیامبران در لغت هم کاهن خوانده نمی شده اند] آن که همین کتاب های لغت بعثت پیامبر را آغاز زمان بطلان کهانت دانسته اند پس علم پیامبران موضوعاً کهانت نیست.

مجمع البحرین می نویسد: «فلمّا بعث النبی(ص) حرست السماء و بطلت الکهانه»[5] [درباره معنای حراست از آسمان ها سخن خواهیم گفت]

    3. با توجه به آنچه آوردیم، معلوم می شود که باید در معنای کهانت قیدی را وارد کرد که غیب گویی پیامبران و ائمه را (که البته از طریق علم الهی به آنها منتقل می شده است) از تحت این واژه خارج شود.

    4. برخی از بزرگان با توجه به اینکه پنداشته اند تعریف لغوی کاهن شامل «خبر المخبر عن الامور الماضیه من دون وساطة الاجنّه و الشیاطین» می شود گفته اند که روایات تحریم، مقید است و این گروه را از تحت حکم خارج می کند. [6]

ایشان بدون آنکه اسمی از علم تاریخ بیاورند، دلیل جواز این نوع خبر دادن از امور ماضیه را «شیوع اخبار بذلک و عدم الردع عنه بالخصوص» بر می شمارد.

البته ایشان در قسمت بعدی عبارت خویش به نوعی در «صدق لغوی لفظ کاهن در چنین مواردی تشکیک می کند و احتمال می دهد که «وساطت اجنّه یا شیاطین» در صدق معنای کاهن دخیل باشد به همین جهت هم «خبر دادن از امور مستقبله بدون وساطت جن و شیاطن را حرام می داند».[7]

«الثالثة هي أن يخبر المخبر عن الأمور الماضية من دون وساطة الأجنة و الشياطين، و لادليل لحرمة هذه الصورة لعدم إحراز إطلاق الكهانة لمثل هذه الصورة. و إن كان مقتضى ما في مصباح اللغة هو أنه من الكهانة. وذلك للتقييد بكون الإخبار بواسطة الأجنة و الشياطين مع التقرب إليهم بمثل الذبايح و القرابين في كلمات غیره من اللغويين.

هذا مضافا إلى شیوع الإخبار بذلک و عدم الردع عنه بالخصوص. نعم، لا يجوز التصديق العملي و ترتيب الأثر عليه إذا لم يحصل بإخباره العلم و الاطمئنان بالأمور.

لايقال: إن مقتضى إطلاق المنع عن الرجوع إلى الكاهن هو حرمة مطلق الرجوع إليه، لأنا نقول: لايحرز صدق الكاهن مع احتمال دخالة وساطة الأجنة و الشياطين و التقريب إليهم بمثل الذبائح و القرابين.

الرابعة: هي أن يخبر المخبر عن الأمور المستقبلة من دون وساطة الأجتة و الشياطين. و الكلام في هذه الصورة كالكلام في الصورة السابقة، فلا دليل على حرمتها. ربما يقال: إن الإخبار عن الغائبات و الكائنات في مستقبل الزمان من الأمور بشاكل الوحی و من المقطوع به أنه مبغوض للشار

أورد عليه في مصباح الفقاهة: بأن الممنوع في الرواية هو الإخبار عن السماء بواسطة الشياطين، فإنهم كانوا يقعدون مقاعد استراق السمع من السماء و يطلعون على مستقبل الأمور و يحملونها إلى الكهنة و يبثونها فيهم و قد منعوا عن ذلک بالشهاب الثاقب لئلا يقع في الأرض ما يشاكل الوحي. و أمّا مجرد الإخبار عن الأمور الآتية بأي سبب كان فلايرتبط بالكهانة.» [8]

    5. به نظر می رسد می توان در این سخن ملاحظاتی را مطرح کرد:

اولاً: از حیث لغت، هر نوع خبر دادن از گذشته و آینده اگر «خبردادن از غیب» باشد تحت عنوان کهانت قرار می گیرد.

امّا اینکه خبر دادن از گذشته ها درعلم تاریخ و یا حتی از امور آینده (مثل پیش گویی و هواشناسی) تحت عنوان کهانت قرار نمی گیرد، به سبب آن است که این خبر دادن ها، خبر دادن از غیب نیست، چراکه دارای روش علمی است که عقلا آن روش ها را قبول کرده اند و قابل اثبات و رد است.

و لذا هر نوع خبر دادن غیر علمی هم لغةً تحت این عنوان است و هم اطلاق ادله شامل آن می شود و خروج هر گروهی از تحت این اطلاق محتاج دلیل است. (که باید در ضمن بیان روایات باب آن را بررسی نمائیم)

ثانیاً: اینکه ایشان می نویسد که احتمال دارد در صدق عنوان کهانت وساطت اجنه و شیاطین دخیل باشد، سخن بی دلیل است چراکه خواندیم این عنوان در کتاب های لغت مطلق است و حتی به صراحت در مواردی «وساطت جن» تنها یکی از اقسام کهانت دانسته شده است، جالب آنکه فاضل مقداد بعد از آنکه نقل کرده است: «الکاهن هو الذی له رئی من الجن» می نویسد:

«عند الحكماء إنّ من النفوس ما تقوى على الاطّلاع على ما سيكون من الامور، فإن كانت خيّرة فاضلة فتلك نفوس الأنبياء و الأولياء، و إن كانت شرّيرة فهي نفوس الكهنة.»[9]

و عجیب آنکه شخص ایشان در ابتدای بحث در تعریف کاهن «جن، شیاطین و غیر ذلک» را مطرح می کند.[10]

اما خروج «اخبار پیامبر و ائمه(ع)» از تحت عنوان کهانت، چنانکه گفتیم مستفاد از لغت است و بیش از همین نوع خبر دادن را نمی توان خارج از این معنی و اصطلاح دانست.

 


[1] ج10، ص128.
[2] مصباح الفقاهة (المكاسب)؛ ج‌1، ص416.
[3] تاج العروس، ج18، ص492.
[4] ج2، ص71، به نقل از محاضرات فی الفقه الجعفری، ج1، ص439.
[5] مجمع البحرین، ج6، ص305.
[6] البحوث الهامه، ج7، ص225.
[7] همان.
[8] البحوث الهامه فی مکاسب المحرمه، ج7، ص225.
[9] مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه، ج12، ص239.
[10] ن ک: درسنامه، ص61.
logo