« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

98/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

فخررازی درباره نسبت دادن استهزاء به خدای سبحان می نویسد:

«كيف يجوز وصف اللّه تعالى بأنه يستهزئ و قد ثبت أن الاستهزاء لا ينفك عن التلبيس، و هو على اللّه محال، و لأنه لا ينفك عن الجهل، لقوله: قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ [البقرة: 67] و الجهل على اللّه محال و الجواب: ذكروا في التأويل خمسة أوجه: أحدها: أن ما يفعله اللّه بهم جزاء على استهزائهم سماه بالاستهزاء، لأن جزء الشي‌ء يسمى باسم ذلك الشي‌ء قال تعالى:

وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها [الشورى: 40] فَمَنِ اعْتَدى‌ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‌ عَلَيْكُمْ [البقرة: 194] يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ‌

[النساء: 142] وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ [آل عمران: 54] و قال عليه السلام: «اللهم إن فلاناً هجاني و هو يعلم أني لست بشاعر فاهجه، اللهم و العنه عدد ما هجاني «أي أجزه جزاء هجائه، و قال عليه السلام: «تكلفوا من الأعمال ما تطيقون فإن اللّه لا يمل حتى تملوا «و ثانيها: أن ضرر استهزائهم بالمؤمنين راجع عليهم و غير ضار بالمؤمنين، فيصير كأن اللّه استهزأ بهم. و ثالثها: أن من آثار الاستهزاء حصول الهوان و الحقارة فذكر الاستهزاء، و المراد حصول الهوان لهم تعبيراً بالسبب عن المسبب.

و رابعها: إن استهزاء اللّه بهم أن يظهر لهم من أحكامه في الدنيا ما لهم عند اللّه خلافها في الآخرة، كما أنهم أظهروا للنبي و المؤمنين أمراً مع أن الحاصل منهم في السر خلافه، و هذا التأويل ضعيف، لأنه تعالى لما أظهر لهم أحكام الدنيا فقد أظهر الأدلة الواضحة بما يعاملون به في الدار الآخرة من سوء المنقلب و العقاب العظيم، فليس في ذلك مخالفة لما أظهره في الدنيا. و خامسها: أن اللّه تعالى يعاملهم معاملة المستهزئ في الدنيا و في الآخرة، أما في الدنيا فلأنه تعالى أطلع الرسول على أسرارهم مع أنهم كانوا يبالغون في إخفائها عنه، و أما في الآخرة فقال ابن عباس: إذا دخل المؤمنون الجنة، و الكافرون النار فتح اللّه من الجنة باباً على الجحيم في الموضع الذي هو مسكن المنافقين، فإذا رأى المنافقون الباب مفتوحاً أخذوا يخرجون من الجحيم و يتوجهون إلى الجنة، و أهل الجنة ينظرون إليهم، فإذا وصلوا إلى باب الجنة فهناك يغلق دونهم الباب، فذاك قوله تعالى:

إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ إلى قوله: فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ [المطففين: 29- 34] فهذا هو الاستهزاء بهم.» [1]

توضیح:

    1. استهزاء با تلبیس (پنهان کاری) همراه است و از جهل جدا نمی شود (چنانکه در آیه آمده است) و این دو در حق خدا محال است.

    2. در تأویل این امر 5وجه گفته شده است:

    3. الف) آنچه خدا انجام می دهد، نتیجه استهزاء آن هاست و لذا مجازاً استهزاء نامیده شده است، جزاء یک شی، لازمه آن و جزء آن است.

[فلاناً: عمرو بن عاص، فَاُهجُهُ: هجو کن او را، تَمُلُّوا: خسته شوید (وقتی خسته شوید خدا هم خسته می شود)]

    4. ب) استهزاء آنها ضررش به خودشان بر می گردد و گویی خود را مسخره می کنند و چون خدا ضرر را برگردانده است، پس گویی خدا آنها را مسخره کرده است.

    5. ج) استهزاء خدا یعنی حقارتی که خدا برآنها وارد می کند (ذکر سبب به جای مسبب)

 

    6. د) استهزای خدا آنها را به این است که در این دنیا احکام را به گونه ای به آنها نشان می دهد ولی در آخرت به گونه ای دیگر آن احکام را در می یابند البته این تأویل ضعیف است.

    7. هـ) خدا با آنها در دنیا و آخرت جوری معامله می کند که با یک استهزاء کننده معامله می کند.

«إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ﴿۲۹﴾ وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ ﴿۳۰﴾ وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ ﴿۳۱﴾ وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ﴿۳۲﴾ وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ ﴿۳۳﴾ فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ ﴿۳۴﴾.»[2]

ترجمه:«[آرى در دنيا] كسانى كه گناه میکردند آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى‌ گرفتند.

و چون بر ايشان مى‌ گذشتند اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل میکردند.

و هنگامى كه نزد خانواده[هاى] خود بازمى‌ گشتند به شوخ‌ طبعى مى ‌پرداختند.

و چون مؤمنان را مى‌ ديدند مى گفتند اينها [جماعتى] گمراهند

و حال آنكه آنان براى بازرسى [كار]شان فرستاده نشده بودند و[لى] امروز مؤمنانند كه بر كافران خنده مى‌ زنند.»

    1. آیه سومی که بحث تمسخر در آن مورد بحث است، آیات اول سوره همزه است:

«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ﴿۱﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿۲﴾.»[3]

ترجمه: «واى بر هر بدگوى عيبجويى. /كه مالى گرد آورد و برشمردش .»

ما می گوئیم:

    1. درباره «ویل» گفته شده است:

«لويل لفظة الذم والسخط، وهي كلمة كل مكروب يتولون فيدعو بالويل وأصله وي لفلان ثم كثرت في كلامهم فوصلت باللام، وروى أنه جبل في جهنم إن قيل: لم قال: ههنا (ويل) وفي موضع آخر: (ولكم الويل) ؟ قلنا: لأن ثمة قالوا: (يا ويلنا إنا كنا ظالمين) فقال: (ولكم الويل) وههنا نكر لأنه لا يعلم كنهه إلا الله، وقيل: في ويل إنها كلمة تقبيح، وويل استصغار وويح ترحم، فنبه بهذا على قبح هذا الفعل، واختلفوا في الوعيد الذي في هذه السورة هل يتناول كل من يتمسك بهذه الطريقة في الأفعال الرديئة أو هو مخصوص بأقوام معينين، أما المحققون فقالوا: إنه عام لكل من يفعل هذا الفعل كائنا من كان وذلك لأن خصوص السبب لا يقدح في عموم اللفظ وقال آخرون: إنه مختص بأناس معينين، ثم قال عطاء والكلبي: نزلت في الأخنس بن شريق كان يلمز الناس ويغتابهم وخاصة رسول الله صلى الله عليه وسلم، وقال مقاتل: نزلت في الوليد بن المغيرة كان يغتاب النبي صلى الله عليه وسلم من ورائه ويطعن عليه في وجهه، وقال محمد بن إسحاق: ما زلنا نسمع أن هذه السورة نزلت في أمية بن خلف، قال الفراء: وكون اللفظ عاما لا ينافي أن يكون المراد منه شخصا معينا، كما أن إنسانا لو قال: لك لا أزورك أبدا فتقول: أنت كل من لم يزرني لا أزوره وأنت إنما تريده بهذه الجملة العامة وهذا هو المسمى في أصول الفقه بتخصيص العام بقرينة العرف.» [4]

يَتَوَلوَن: نفرین کردن.

    2. گفته شده هُمزه در حضور است و لُمزه در پشت سر؛ برخی گفته اند هُمزه جایی است که صدا بلند است و لُمزه جایی است که عیب جویی مخفی است، برخی هم گفته اند هُمزه با دست است و لُمزه با سایر اجزاء و در برخی هم هُمزه را غیبت کننده و لُمزه را عیب کننده دانسته اند. [5]

البته ابن عباس این آیه را درباره «نمّامین» بر شمرده است.

    3. فخر رازی در یک تقسیم بندی مسخره کردن را چنین بر می شمارد:

 

طعنه زدن شوخیطعنه زدن جدیدر امر مربوط به دیندر غیر امر مربوط به دین(مثل صورت، راه رفتن و...)شخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمشخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمدر امر مربوط به دیندر غیر امر مربوط به دینشخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمشخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمطعنه زدن شوخیطعنه زدن جدیدر امر مربوط به دیندر غیر امر مربوط به دین(مثل صورت، راه رفتن و...)شخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمشخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمدر امر مربوط به دیندر غیر امر مربوط به دینشخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشمشخص حاضر را مسخره می کنندشخص غایب را مسخره می کنندبا لفظبا اشاره سر یا چشمبا لفظبا اشاره سر یا چشم

 

وی سپس می نویسد: همه شانزده قسم تحت نهی است.

 

    4. علی بن ابراهیم «لِکُل هُمزه» را «الَّذِی یَغْمِزُ النَّاسَ وَ یَسْتَحقُر الْفُقها» عیب جویی به قصد اهانت و گوشه چشم زدن معنی کرده است. [6] اما مرحوم مجلسی، روایتی از امام رضا نقل می کند:

«صحيفة الرضا ( ع ): عن الرضا، عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله:

إن موسى بن عمران عليه السلام سأل ربه ورفع يديه فقال: يا رب أين ذهبت أوذيت فأوحى الله تعالى إليه: يا موسى إن في عسكرك غمازا، فقال: يا رب دلني عليه فأوحى الله تعالى إليه إني أبغض الغماز فكيف أغمر.» [7]

اما به نظر می رسد غمّاز به معنی سخن چینی است و همین هم از روایت ذکر شده، قابل استفاده است.


[1] تفسیر کبیر فخررازی، ج1، ص70.
[2] المطففين/ 29- 34.
[3] همزه/1-2.
[4] الرازي، فخر الدين، ج22، ص91.
[5] همان.
[6] تفسیر نور الثقلین، ج5، ص667.
[7] بحارالانوار، ج72، ص293.
logo