97/12/21
بسم الله الرحمن الرحیم
• جمع بندی:
با توجه به اینکه:
1. رقص در میان ملل مختلف بسیار شایع بوده است (تا جاییکه تا پیش از 5 هزار سال قبل آن را تاریخ آورده اند) و چنانکه جواد علی می نویسد: اعراب قبل از اسلام در مجالس عروسی و شادی می رقصیده اند. [1]
وی می نویسد که از اوزان شعری عربی، بحر هَزَج، بحری بوده است که اعراب با آن می رقصیده اند.[2] وی اضافه می کند که اهل حبشه بسیار رقص را دوست داشته اند و اهل حجاز در جشن هایشان آنها را می آورده اند.
رقص در میان اعراب شایع بوده است و نشانگر شادی و شکرگزاری در پیشگاه خدایان بوده است.[3] البته جواد علی تأکید می کند که اطلاع ما از این امور کم است.[4]
2. از صدر اسلام تا دوران غیبت، این ملل به سرزمین های اسلامی وارد شده اند و با فرهنگ های مختلف در این جوامع زندگی کرده اند. مسلمانان نیز به آن مناطق رفته اند.
3. با این حال: تنها یک روایت از امام صادق در این باره وارد شده است که مشتمل بر نهی پیامبر است، البته یک روایت هم از طریق اهل سنت مبنی بر جواز وارد شده است.
4. روایت بحار نیز دال بر جواز به صورت مطلق نیست بلکه دال بر جواز این امور در تربیت کودکان است.
5. امّا با توجه به «نی و طبل» که در روایت پیامبر وارد شده است مربوط به جنگ ها است و با توجه به اینکه در آئین اعراب جاهلی، رقص شمشیر قبل از جنگ ها رایج بوده است، ممکن است پیامبر از این آداب در جنگ ها نهی کرده باشند، امّا این احتمال صرفاً یک احتمال خام است. (اگرچه ممکن است بتوان آن را مطرح کرد و گفت اعراب دو نوع رقص در جنگ ها داشته اند، یکی همراه با طبل و نی و یکی هم بدون آن، و لذا روایت از آن نوع خاص – که به صورت مجموعی روایت را معنی می کند- نهی کرده است)
کما اینکه حمل روایت بر اینکه بگوئیم مراد «رقص مردان به صورت زنانه» است، حمل بدون دلیل است، اگرچه ممکن است بتوان از کلام زمخشری بر آن شاهدی را استخراج کرد. زمخشری در اساس البلاغه می نویسد: «رَقَصَ المُخَنَّث و الصوفی رقصاً»[5] و این به آن معنی است که گویی رقص دو فاعل بیشتر ندارد. زمخشری همین مطلب را در معنی«زفن» هم وارد کرده است، این در حالی است که دیگران «زفن» را چنین معنی نکرده اند.
6. مسئله بسیار مورد شبهه است چراکه از یک سو کثرت ابتلاء، با وجود یک روایت در میان شیعه و سنی سازگار نیست و از یک سو روایت سکونی، سنداً و دلالةً تمام است.
7. امّا در مورد هر یک از زوجین برای یکدیگر، ادله استمتاعات عاّمه زوجین از یکدیگر، می تواند باعث تحلیل شود چراکه روایت سماعه و ادلّه مجوّزه، عامین من وجه هستند و لذا در فرض تعارض، به سراغ اصل برائت می توان رفت. این مطلب از مرحوم گلپایگانی نقل شده است. [6] اما در این مورد همان اشکال امام -که می فرمودند فقه جدید را پدید می آورد- که در بحث غنا مطرح کردیم، وارد است.
8. امّا مخالفت با وقار یا ترتب مفاسد دیگر طبیعی است که حکم را در مرتبه حکم ثانوی، تعیین می کند.[7] به این معنی که اگر حکمی هم به سبب این امور بر رقص مترتب باشد از این باب آن است که رقص مصداق این امور شده است و طبیعی است که باید از آن جهت هم از حیث کبری و هم از حیث صغری مورد بحث قرار گیرد.
9. نکته آخر اینکه ممکن است با توجه به سخن جواد علی «زفن» در کلام پیامبر را بر معنایی دیگر حمل کنیم، به این صورت که نهی پیامبر را ناظر به این سنت عربی بدانیم:
«وقد كان الرقص عند الشعوب السامية نوعًا من أنواع التعبير عن الفرح والشكر تجاه آلهتهم. ويدخل في جملة الشعائر الدينية. ولا يستبعد أن يكون الجاهليون مثل غيرهم قد رقصوا لآلهتهم في المناسبات الدينية، تعبيرًا عن شكرهم للآلهة.
ولكن معارفنا عن ذلك قليلة جدًّا، فلا نجد في الكتابات الجاهلية أية إشارة إليه، أما أخبار أهل الأخبار عن الرقص عند الجاهليين، فهي قليلة. ولا أستبعد أن يكون السعي بين الصفا والمروة كان رقصًا في الأصل فكان الساعون يرقصون ويغنون أغاني دينية، في تمجيد رب البيت والتقرب إليه. كما كانوا يرقصون في المعابد الأخرى.»[8]
«والدين هو إيمان وعمل: إيمان بوجود قوى هي فوق طاقة البشر، لها تأثير في حياته وفي مقدراته، وعمل في أداء طقوس معينة تعين شكلها الأديان للتقرب إلى الآلهة ولاسترضائها. والإيمان هو قبل العمل بالطبع، فلا بد للقيام بالشعائر، أو بأداء العمل، من وجود إيمان عند الشخص أو الأشخاص بوجود إله أو آلهة. حتى يقوم بعمل ديني فالعمل تابع للإيمان، ونتيجة من نتائجه، وهو شعاره ومظهره. وهو أبرز عند الأقوام البدائية من الإيمان لدرجة عقليتها ومجال تفكيرها الضيق. ومن العمل: الرقص، والأفراح الدينية، والسحر، والقرابين، والحج، والصلوات.»[9]
10. اگر این مطلب را پذیرفتیم، می توان گفت هر گاه رقص نقش عبادت به خود گیرد (همانند رقص های صوفیه) مشمول نهی پیامبر است و اساساً نهی پیامبر ناظر به این نوع خاص از رقص است. (البته اطمینان به این امر مشکل است)