« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

97/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله تحریم:

    1. «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ.» [1]

ما می گوئیم:

    1. زفن به چه معنی است: (قبل از ورود به بحث لازم است اشاره کنیم که غزالی می نویسد: «سماع باعث وَجد می شود و وَجد حرکت اطراف را پدید می آورد، اگر این حرکات غیر موزونه باشد، اضطراب نامیده می شود و اگر موزونه باشد تصفیق و رقص نامیده می شود.» [2]

معجم مقایس اللغه: این کلمه را جامد و به معنی «رقص» بر می شمارد و «زیفَن» را به معنای شدید می داند.[3]

صحاح: زَفن را به معنای رقص می داند و از آن فعل «زَفَنَ، یَزفِنُ» را بیان می دارد و «زیفَن» یا «زِیَفن» را به معنای شدید ضبط می کند.[4]

خلیل هم همین مطلب را می نویسد و این کلمه را در «لغت عمّان» به معنای سایه بان بر می شمارد.[5]

مجمع البحرین هم «زَفن» را به معنای رقص می داند و می نویسد: «و فی الخبر» کانت تَزفِنُ الحسن علیه السلام «ای تَرقُصُه» [احتمالا: تُرَقِّصُه] یعنی صدیقه طاهره، امام حسن را -در کودکی- می رقصاند.[6]

نکته مهم آن است که «تزفن» در اینجا به معنای متعدی آمده است.

زمخشری هم یزفنون را یرقصون معنی کرده است. [7]

لسان العرب زفن را رقصو شبیه به رقص می داند و حدیث مذکور درباره صدیقه طاهره را چنین نقل می کند: «انها کانت تَزفِنُ للحسن ای تُرقِّصُه» این کتاب اصل زفن را لعب بر می شمارد. [8]

جمهرة اللغه «زَفَن» را شبیه رقص بر می شمارد. [9]

چنانکه روشن است این لغت به معنای اصل رقص است و لذا چنانکه در مواردی ادعا شده است که مراد «رقص شدید» است، صحیح نیست.

    2. درباره مناهی پیامبر، روایتی را صدوق در من لایحضر الفقیه نقل کرده است که امیرالمومنین در آن، تعدادی از کارهایی که پیامبر از آنها نهی کرده است، را بر می شمارد، در زمره این نواهی، برخی حرام است مثل اکل ربا، شهادت زور، کتابت ربا، شراء خمر، بیع نرد و ...و برخی از آنها قطعاً حرام نیست مثل: «سواک فی الحمام، تقلیم الاظفار بالاسنان، اکل علی الجنابه، تنخّع فی المساجد (تف کردن) و ...»[10]

در این روایت بحث از رقص وجود ندارد ولی فرازی وجود دارد که با روایت سکونی شباهت دارد: «نهی عن اللعب بالنرد و الشطرنج و الکوبه و العُرطَبه و هی الطنبور و العود»

    3. اما نکته مهم آن است که این روایت به طور مستقل و از امام صادق به طریق صحیح وارد شده است و با توجه به اینکه ماده «نهی» ظهور در حرمت دارد، باید روایت را حمل بر تحریم کنیم.

امّا: نکته مهم آن است که ظهور روایت با توجه به تکرار «عن»، آن است که نهی به جمع بین «رقص و آلت موسیقی» تعلّق گرفته است و مطلق آن را تحریم نکرده است.

    4. مشکل دیگر در این روایت، احتمال تصحیف در روایت است، چراکه همین روایت در جعفریات به این صورت نقل شده است:

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّمْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الكبريات [الْكُوبَاتِ] وَ الكبوبات‌.»[11]

    5. امّا با توجه به تحقیقات کافی و تکرار «زمر و زمار» به نظر می رسد اینکه بگوئیم در جعفریات تصحیف صورت گرفته باشد، بیشتر است.

    2. مرحوم مجلسی در بحار، در ذیل روایتی از تفسیر علی بن ابراهیم، به «تکمله» ای اشاره می کند و در آن از سامری یاد می کند و می نویسد:

«قال قتادة: كان السامري عظيما من عظماء بني إسرائيل من قبيلة يقال لها سامرة ، ولكن عدو الله نافق ، وقال سعيد بن جبير : كان من أهل كرمان وقال غيرهما : كان رجلا صائغا من أهل باجرمي واسمه ميخا.

وقال ابن عباس : اسمه موسى بن ظفر ، وكان منافقا قد أظهر الاسلام ، وكان من قوم يعبدون البقر وقال هارون لبني إسرائيل: إن حلي القبط غنيمة فلا تحل لكم فاجمعوها واحفروا لها حفيرة وادفنوها حتى يرجع موسى فيرى فيها رأيه ، ففعلوا وجاء السامري بالقبضة التي أخذها من تحت حافر جبرئيل فقال لهارون : يا نبي الله أقذفها فيها؟ فظن هارون أنه من الحلي ، فقال : اقذف ، فقذفها فصار عجلا جسدا له خوار.

وقال ابن عباس : أوقد هارون نارا وأمرهم بأن يقذفوها فيها فقذف السامري تلك القبضة فيها وقال : كن عجلا جسدا له خوار فكان.»[12]

مرحوم مجلسی سپس می نویسد:

وقال السدي : كان يخور ويمشي ، فلما أخرج السامري العجل وكان من ذهب مرصع بالجوهر كأحسن ما يكون ... ويروى أن إبليس ولج وسطه فخار ومشى ، ويقال : إن السامري جعل مؤخر العجل إلى حائط وحفر في الجانب الآخر في الارض وأجلس فيه إنسانا فوضع فمه على دبره وخار و تكلم بما تكلم به فشبه على جهالهم حتى أظلهم ، وقال : إن موسى قد أخطأ ربه فأتاكم ربكم ليريكم أنه قادر على أن يدعوكم إلى نفسه بنفسه وإنه لم يبعث موسى لحاجة منه إليه وإنه قد أظهر لكم العجل ليكلمكم من وسطه كما كلم موسى من الشجرة ، فافتتنوا به إلا اثني عشر ألفا ، وكان مع هارون ستمائة ألف ، فلما رجع موسى وقرب منهم سمع اللغط حول العجل وكانوا يزفنون ويرقصون حوله.» [13]

سُدّی: اسماعیل بن عبدالرحمن (خطیب و مفسّر اهل سنت م:449)

لَغَط یا لَغط: صدا، صداهای مبهم/ یَزفِنُ: رقصیدن / یَرقُصُ: رقصیدن.

ما می گوئیم: روشن است که از این روایت، حرمت رقص را نمی توان استفاده کرد.

    3. روایت مجالس ابن الشیخ (مفید ثانی: فرزند شیخ طوسی)

مرحوم مجلسی در بحار روایتی را از مجالس ابن الشیخ، از امام رضا نقل می کند که در آن می فرماید:

«ان إبليس كان يأتي الأنبياء عليهم السلام من لدن آدم عليه السلام إلى أن بعث الله المسيح عليه السلام يتحدث عندهم ويسائلهم ولم يكن بأحد منهم أشد انسا منه بيحيى بن زكريا عليه السلام فقال له يحيى: يا أبا مرة إن لي إليك حاجة؛

فقال له: أنت أعظم قدرا من أن أردك بمسألة، فاسألني ما شئت فاني غير مخالفك في أمر تريده.

فقال يحيى: يا أبا مرة أحب أن تعرض علي مصائدك وفخوخك التي تصطاد بها بني آدم، فقال له إبليس: حبا ... [ابلیس صبح روز بعد با شکل و شمایلی عجیب نزد حضرت یحیی آمد، حضرت از او فلسفه هر شی را پرسید و او جواب داد. تا آنکه حضرت یحیی پرسید:]

فقال له: فما هذا الجرس الذي بيدك؟ قال: هذا مجمع كل لذة من طنبور وبربط ومعزفة وطبل وناي وصرناي، وإن القوم ليجلسون على شرابهم فلا يستلذونه فأحرك الجرس فيما بينهم فإذا سمعوه استخفهم الطرب فمن بين من يرقص ومن بين من يفرقع أصابعه ومن بين من يشق ثيابه.»

فلایستلذونه: در آن به لذت کامل نمی رسند/ فأُحرّك الجرس: زنگ را به صدا در می آورم.

يُفَرقع: بشکن زدن

ما می گوئیم: این روایت رقص را در مجالس شراب تحریم می کند و نه مطلقاً، چنانکه بشکن زدن به صورت مطلق حرام دانسته نشده است.

 


[1] وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص313.
[2] احیاء العلوم الدین، ج2، ص429.
[3] ج3، ص14.
[4] ص2131.
[5] ترتیب کتا العین، ص347.
[6] ج1، ص280.
[7] اساس البلاغه، ص321.
[8] ج6، 821.
[9] ج2، ص821.
[10] من لایحضر الفقیه، ج4، ص3.
[11] مستدرک الوسائل، ج13، ص214.
[12] بحار الانوار، ج13، ص244.
[13] بحار الانوار، ج13، ص244.
logo