« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

    1. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ فَقَالَ لَا تَقْرَبُوهُمَا قُلْتُ فَالْغِنَاءُ قَالَ لَا خَيْرَ فِيهِ لَا تَقْرَبْهُ الْحَدِيثَ.» [1]

ما می گوئیم:

    1. استدلال به روایت به آن است که نزدیک شدن را مطلقا نفی کرده است که یا جمیع تصرفات را شامل می شود و یا به منفعت غالبه راجع است که «استماع» باشد.

    2. ابی ربیع شامی را برخی تضعیف کرده اند ولی با توجه به این که عبدالله بن مسکان و خالد بن جریر کتاب او را نقل کرده اند، می توان او را توثیق کرد.

    3. تعبیر «لاتقربه» با کراهت سازگار است، چراکه اگر به هیأت نهی دال بر حرمت است ولی ماده «نزدیک شدن» می تواند نهی را کراهتی کند و یا بگوئیم «نهی مقدمی» است. یعنی نزدیک نشوید تا در حرام نیافتید.

جمع بندی دسته چهارم:

در میان روایت ها تنها روایت6، قابلیت استدلال دارد ولی از آن هم تنها حرمت مقدّمی قابل استفاده است. البته حرمت مقدّمی «نزدیک شدن» به معنی حرمت نفسی «ما یقرب الیه» است که همان غنا باشد (مخصوصاً که در برخی از نسخه ها هم تعبیر «لاتفعلوا» دارد، که البته با سماع سازگار نیست و مربوط به ایجاد است) [2]

امّا ممکن است این روایت را بتوان بر غنای متعارف در آن روزگار حمل کرد و «ال» آن را «عهد ذهنی» یا «عهد خارجی» به حساب آوریم. چنانکه در جمع بین این روایت و روایات دیگر می توان استفاده کرد.

شاهد بر این مطلب روایت چهارم است.

 

نکته:

شاهد بر اینکه اصل غنا با مشکل مواجه نبوده است و آنچه حرام بوده است مجالس غنا است، روایاتی که دلالت بر قرائت قرآن به الحان عرب دارد:

    1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْكَبَائِرِ فَإِنَّهُ سَيَجِي‌ءُ مِنْ بَعْدِي أَقْوَامٌ يُرَجِّعُونَ الْقُرْآنَ تَرْجِيعَ الْغِنَاءِ وَ النَّوْحِ وَ الرَّهْبَانِيَّةِ لَا يَجُوزُ تَرَاقِيَهُمْ‌ قُلُوبُهُمْ مَقْلُوبَةٌ وَ قُلُوبُ مَنْ يُعْجِبُهُ شَأْنُهُمْ.»[3]

ما می گوئیم:

    1. تراقیهم: از استخوان ترقوه بالاتر نمی رود.

    2. این روایت دو حکم را ثابت می کند یکی اینکه «لحن عرب» در مورد قرآن لازم است (به نحو استحباب) و دیگر اینکه در قرآن نباید از الحان فوق یا لحن خوانندگان انجیل و یا لحن عزاداری ها استفاده کرد.

    3. لحن چنانکه صحاح مورد اشاره قرار داده است، همان تعریف غنا را دارد «قد لحن فی قرائته: اذا طرّب بها و غرّد (بند کردن صوت در غنا) و هو الحن الناس: اذا کان احسنهم قرائةً و غناءً»[4]

پس معلوم می شود غنا در قرآن اگر به نحو آوازهای مبتذل یا نوحه ای و یا رهبانی نباشد، نه تنها مذمون نیست بلکه پسندیده است.

    2. «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: ذَكَرْتُ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَقْرَأُ فَرُبَّمَا مَرَّ بِهِ الْمَارُّ فَصَعِقَ مِنْ حُسْنِ صَوْتِهِ الْحَدِيثَ.»[5]

ما می گوئیم: اگر گفتیم غنا، صوت مطرب است که باعث خفّت می شده است «بی هوشی از حسن صوت» از اظهر مصادیق آن است.

    3. «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ‌ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِذَا قَرَأْتُ الْقُرْآنَ فَرَفَعْتُ صَوْتِي جَاءَنِي الشَّيْطَانُ فَقَالَ إِنَّمَا تُرَائِي بِهَذَا أَهْلَكَ وَ النَّاسَ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اقْرَأْ قِرَاءَةً مَا بَيْنَ الْقِرَاءَتَيْنِ تُسْمِعُ أَهْلَكَ وَ رَجِّعْ بِالْقُرْآنِ صَوْتَكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ يُرَجَّعُ فِيهِ تَرْجِيعاً.»[6]

توضیح:

به حضرت گفت وقتی قرآن می خوانم و صدا را بالا می برم شیطان می آید و می گوید: با این کار برای خانواده ات و مردم ریا می کنی؛ حضرت فرمود: به قرائت معقول بخوان (نه خیلی کوتاه و نه خیلی بلند) به اندازه ای که اهل تو بشنوند و...

ترجیع مشخصاً از صفات غنا می باشد.

ما می گوئیم: مرحوم صاحب وسائل چون روایت را دال بر جواز غنا یافته است آن را حمل بر تقیه کرده است. درحالیکه اولاً نظر اهل سنت همانند شیعه بوده است و احتمال تقیه نمی رفته آن هم درباره ابوبصیر، و ثانیاً با توجه به معنایی که ما از غنای محرّم کردیم، به چنین حملی احتیاج نیست.

    4. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ يَزِيدُ الْقُرْآنَ حُسْناً.»[7]

    5. «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِيصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ قَرَأَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ.»[8]

 


[1] وسائل الشیعه، ج17، ص320.
[2] الخصال، ص251.
[3] وسائل الشیعه، ج6، ص210.
[4] صحاح، ج6، ص2193.
[5] وسائل الشیعه، ج6، ص211.
[6] وسائل الشیعه، ج6، ص211.
[7] وسائل الشیعه، ج6، ص212.
[8] وسائل الشیعه، ج6، ص212.
logo