97/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
1. روایت تفسیر عیاشی:
«وَ عَنِ الْحَسَنِ قَالَ: كُنْتُ أُطِيلُ الْقُعُودَ فِي الْمَخْرَجِ- لِأَسْمَعَ غِنَاءَ بَعْضِ الْجِيرَانِ قَالَ- فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِي يَا حَسَنُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ- كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا- السَّمْعُ وَ مَا وَعَى- وَ الْبَصَرُ وَ مَا رَأَى- وَ الْفُؤَادُ وَ مَا عُقِدَ عَلَيْهِ.»[1]
توضیح: [وعی: شنیدن]
ما می گوئیم: چون معلوم نیست غنای همسایه ها چگونه بوده است، مطلقاً غنا را نمی توان مشمول حکم دانست؛ ضمن اینکه ممکن است حکم امام به جهت استماع بی اجازه بوده باشد، اضف الی ذلک آنکه تعبیر حضرت با حکم اخلاقی و کراهت هم سازگار است.
2. روایت ارشاد القلوب:
«الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَظْهَرُ فِي أُمَّتِي الْخَسْفُ وَ الْقَذْفُ قَالُوا مَتَى ذَلِكَ- قَالَ إِذَا ظَهَرَتِ الْمَعَازِفُ وَ الْقَيْنَاتُ- وَ شُرِبَتِ الْخُمُورُ- وَ اللَّهِ لَيَبِيتَنَّ أُنَاسٌ مِنْ أُمَّتِي- عَلَى أَشَرٍ وَ بَطَرٍ وَ لَعِبٍ- فَيُصْبِحُونَ قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ لِاسْتِحْلَالِهِمُ الْحَرَامَ- وَ اتِّخَاذِهِمُ الْقَيْنَاتِ وَ شُرْبِهِمُ الْخُمُورَ- وَ أَكْلِهِمُ الرِّبَا- وَ لُبْسِهِمُ الْحَرِيرَ.»[2]
توضیح:
1. خسف: فرو رفتن در زمین/ دریدن.
قذف: نسبت ناروا دادن/ دشنام دادن.
يَبِيتَنَّ: شب را به صبح می برد.
اشر: متکبر/ بطر: گردن کش از حق
ما می گوئیم: صدر این روایت بهترین شاهد است بر اینکه غنا در همراهی با شرب خمر (مجالس فسق) موجب حرمت است. امّا ذیل روایت می تواند «اتخاذ کنیز خواننده» را به تنهایی هم حرام کند.
ولی چنانکه گفته ایم، این امر به طور متداول در محضر نامحرم بوده است.
3. نبوی ارشاد القلوب:
«قَالَ وَ قَالَ ص إِذَا عَمِلَتْ أُمَّتِي خَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً حَلَّ بِهِمُ الْبَلَاءُ- إِذَا كَانَ الْفَيْءُ دُوَلًا- وَ الْأَمَانَةُ مَغْنَماً وَ الصَّدَقَةُ مَغْرَماً- وَ أَطَاعَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ- وَ عَصَى أُمَّهُ وَ بَرَّ صَدِيقَهُ- وَ جَفَا أَبَاهُ- وَ ارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ فِي الْمَسَاجِدِ- وَ أُكْرِمَ الرَّجُلُ مَخَافَةَ شَرِّهِ- وَ كَانَ زَعِيمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ- وَ لَبِسُوا الْحَرِيرَ- وَ اتَّخَذُوا الْقَيْنَاتِ وَ الْمَعَازِفَ- وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ وَ كَثُرَ الزِّنَا- فَارْتَقِبُوا عِنْدَ ذَلِكَ رِيحاً حَمْرَاءَ- وَ خَسْفاً أَوْ مَسْخاً- وَ ظُهُورَ الْعَدُوِّ عَلَيْكُمْ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ.»[3]
ما می گوئیم:
1. فیء: خراج مسلمین، دَوَل: نوبت در غنیمت
2. مغرم: تاراج
3. بَرّ صدیقه و جفا اباء: دوستش را خوبی می کند و پدرش را بدی
4. اکرم...: انسان را به خاطر ترس از شرش احترام می کنند.
5. خسف: شاید کنایه از زلزله
ما می گوئیم:
اولا: فرازهایی از این امور پانزده گانه، حرام نیست مثل ارتفاع صوت در مسجد و یا اکرام از ترس شر. (الا اینکه عنوان دیگری را در برداشته باشد)
ثانیاً: آنچه از آن نهی شده است، غنای کنیزکان است.
4. روایت علی بن جعفر:
«عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتَعَمَّدُ الْغِنَاءَ يُجْلَسُ إِلَيْهِ قَالَ لَا.»[4]
توضیح: تعمّد: عمدی بودن غنا.
ما می گوئیم: با توجه با شأن و جایگاه علی بن جعفر، اصل روایت بر اینکه این کار با شأن اهل بیت سازگار نبوده است قابل فرض است
جمع بندی:
1. در میان روایات، دلالت هیچ کدام از روایات بر حرمت استماع غنا به طور مطلق قابل قبول نیست.
البته در میان آنها روایاتی که دال بر حرمت غنای کنیز بر مردان و غنای در قرآن باشد، موجود است.
2. اینکه در میان روایات، غنا از نفاق (یک دهم نفاق یا آشیانه نفاق و یا آغشته به نفاق) دانسته شده است، محتاج تأمل در معنای نفاق است، ابتدا اشاره کنیم که اگر روایت را «عُش النفاق» خواندیم، ممکن است بگوئیم اشاره حضرت به آن باشد که در قرآن می فرماید: « الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»[5] و لذا غنا همان درک اسفل است که نفاق در آن آشیانه دارد. [6]
حال: چرا در میان همه گناهان، نفاق با غنا پیوند یافته است؟:
در قرآن و کلمات معصومین برای منافقین صفات بسیاری قرار داده شده است، شاید اصلی ترین آن دروغ و دورویی باشد که باعث صفات دیگر هم می شود ولی به نظر می رسد، نزدیک ترین این صفات به بحث غنا، چند مطلبی باشد که به عنوان صفت منافقین در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.
در قرآن یکی از صفات مهم منافقین، خدعه گری دانسته شده است. به این معنی که خود را به گونه ای آراسته می کردند که باطن مطلب به سبب ظاهر، مخفی بماند.
«وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ.»[7]
«و چون آنان را ببينى هيكلهايشان تو را به تعجب وا مى دارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى دهى گويى آنان شمعكهايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند] هر فريادى را به زيان خويش مى پندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهيز خدا بكشدشان تا كجا [از حقيقت] انحراف يافته اند»
چنانکه روشن است این صفت که باطن سخن باطل در ظاهر آراسته مخفی بماند، از ویژگی های نفاق است، و این امر در غنای آن روزگار به وضوح دیده می شده است. چنانکه خواندیم، شیخ طوسی در تفسیر لهو الحدیث، اشاره کردند که در روزگار پیامبر برای جلوگیری از اقبال مردم به قرآن، گروه هایی مطالب و افسانه ها و داستانهای ملل دیگر را به میان اعراب بده بودند و در مقابل پیامبر که قرآن را ارائه می کردند، آن سخنان را با آوزاها القا می کردند این مطلب که نوعی خدعه بوده است در آیات دیگر قرآن هم به عنوان صفات منافقین برشمرده است.
«إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ.» [8]
پس توجه به اینکه خوش زبانی و زیبایی ادای کلمات، مخصوصاً با صوت خوش می تواند بطلان مضمون را مخفی کند، باعث شد تا غنا نفاق دانسته شود و یا به تعبیر زیبا «آشیانه نفاق» (عُش النفاق) خوانده شود، چنانکه مضمون دروغ در این خانه، بطلان خود را می پوشاند، در آیه 204 سوره بقره می خوانیم:
«مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ.»[9]
«و از مردم، كساني هستند كه گفتار آنان، در زندگي دنيا مايه اعجاب تو ميشود، (در ظاهر، اظهار محبت شديد ميكنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه ميگيرند. (اين در حالي است كه) آنان، سرسختترين دشمنانند.»