97/10/15
بسم الله الرحمن الرحیم
روایات وارده در تحریم غنا:
1. پس از بررسی آیات و روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده بود و ممکن بود بتوان از آنها بر حرمت غنا استفاده کرد، به بررسی روایات باب می پردازیم.
2. قبل از ورود به بررسی روایات، لازم است اشاره کنیم که مستفاد از آیات مطلبی بود که در صفحه 147 آوردیم و گفتیم – بدون توجه به روایاتی که خواهیم آورد- اگر تنها به آیات و روایات وارده در تفسیر آنها بسنده می کردیم، می شد گفت:
«آنچه حرام است، اضلال عن سبیل الله است و غنا به عنوان مصداق آن مورد اشاره ائمه قرار گرفته است، و لذا غنای متداول در آن روزگار که عرفاً باطل و لهو بوده است، مورد اشاره بوده است.»
3. روایات را در دو دسته روایات عامه و روایات شیعه بررسی می کنیم:
روایات عامه:
1. روایت صفوان ابن امیّه:
محمد بن یزید القزوینی: «حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الرَّبِيعِ الْجُرْجَانِيُّ قَالَ: أَنْبَأَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أَخْبَرَنِي يَحْيَى بْنُ الْعَلَاءِ، أَنَّهُ سَمِعَ بِشْرَ بْنَ نُمَيْرٍ، أَنَّهُ سَمِعَ مَكْحُولًا يَقُولُ: إِنَّهُ سَمِعَ يَزِيدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، أَنَّهُ سَمِعَ صَفْوَانَ بْنَ أُمَيَّةَ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَجَاءَهُ عَمْرُو بْنُ قُرَّةَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ كَتَبَ عَلَيَّ الشِّقْوَةَ، فَمَا أُرَانِي أُرْزَقُ إِلَّا مِنْ دُفِّي بِكَفِّي، فَأْذَنْ لِي فِي الْغِنَاءِ فِي غَيْرِ فَاحِشَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا آذَنُ لَكَ، وَلَا كَرَامَةَ، وَلَا نُعْمَةَ عَيْنٍ، كَذَبْتَ، أَيْ عَدُوَّ اللَّهِ، لَقَدْ رَزَقَكَ اللَّهُ طَيِّبًا حَلَالًا، فَاخْتَرْتَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْكَ مِنْ رِزْقِهِ مَكَانَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَكَ مِنْ حَلَالِهِ، وَلَوْ كُنْتُ تَقَدَّمْتُ إِلَيْكَ لَفَعَلْتُ بِكَ وَفَعَلْتُ. قُمْ عَنِّي، وَتُبْ إِلَى اللَّهِ. أَمَا إِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ بَعْدَ التَّقْدِمَةِ إِلَيْكَ، ضَرَبْتُكَ ضَرْبًا وَجِيعًا، وَحَلَقْتُ رَأْسَكَ مُثْلَةً، وَنَفَيْتُكَ مِنْ أَهْلِكَ، وَأَحْلَلْتُ سَلَبَكَ نُهْبَةً لِفِتْيَانِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ» . فَقَامَ عَمْرٌو، وَبِهِ مِنَ الشَّرِّ وَالْخِزْيِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا وَلَّى، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَؤُلَاءِ الْعُصَاةُ، مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ بِغَيْرِ تَوْبَةٍ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَمَا كَانَ فِي الدُّنْيَا مُخَنَّثًا عُرْيَانًا لَا يَسْتَتِرُ مِنَ النَّاسِ بِهُدْبَةٍ، كُلَّمَا قَامَ صُرِعَ.» [1]
توضیح:
1. بر من بیچارگی (شقوه) نوشته شده است.
2. تنها راه رزق من، دفی است که در کف دارم.
3. پس به من اذن بده غنا کنم بدون اینکه به فحشاء روی آورم.
4. پیامبر: اجازه نمی دهم، و این کار کریمانه نیست، [نُعْمَةَ عَيْنٍ: آنچه باعث روشنی چشم است] دروغ گفتی ای دشمن خدا [ای: حرف ندا]
5. خدا روزی حلال برای تو مقدر کرده است، ولی تو حرام را بر حلال ترجیح داده ای.
6. و اگر من به سراغ تو آمده بودم، کاری می کردم که می کردم [كُنْتُ...]؛ (اگر قبلا گفته بودم که این کار حرام است، الان تعذیب می کردم تو را) [تقدمه: سفارش]
7. برخیز از نزد من و توبه کن.
8. امّا اگر بعد از اینکه به تو مطلب را گفتم، انجامش دهی، می زنمت و سرت را به عنوان مجازات می تراشم و از خانه و کاشانه تو را نفی بلد می کنم. چپاول کردن تو را برای غارت جوانان مدینه، حلال می کردم.
9. [سَلَبَكَ: غارت کردن تو. نُهْبَةً: غارت. ِفِتْيَان: جوانان] (سَلَب: آنچه از لباس و ستور و ... از فرد گرفته می شود)
10. عمرو برخواست و به گونه ای شکست خورده بود که کسی حال او را جز خدا نمی دانست.
11. وقتی برگشت [وَلَّى] و رفت، پیامبر فرمود: این گناهکاران، اگر بمیرند و بدون توبه، در قیامت، محشور می شوند چنانکه در دنیا مُخَنَّث و عریان هستند، از مردم مستور نمی شود به اندازه یک پُرزجامه، [هُدْبَة: پرز لباس] و هر وقت برخیزند، گیج می خورند [صُرع]
ما می گوئیم:
1. درباره بِشر بن نمیر بصری، احمد بن حنبل گفته که روایت های او را مردم ترک کرده اند و یحیی القطّان گفته است که این فرد از ارکان کذب است. احمد بن حنبل می گوید که یحیی بن عطا (که او هم در سند هست) حدیث جعل می کرده است.
2. با توجه به اینکه پیامبر او را «مخنث» هم دانسته است، معلوم نیست که مطلق غنا را پیامبر مورد نظر داشته اند، بلکه غنای آن فرد خاص که معلوم است با این صفت چگونه بوده است، مدّ نظر بوده است.
2. روایت ابو عامر یا ابو مالک:
«أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ عَبْدِ اللهِ، أنبأ الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، ثنا صَدَقَةُ بْنُ خَالِدٍ، ثنا ابْنُ جَابِرٍ، عَنْ عَطِيَّةَ بْنِ قَيْسٍ الْكِلَابِيِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ غَنْمٍ الْأَشْعَرِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَامِرٍ، أَوْ أَبُو مَالِكٍ، وَاللهِ مَا كَذَبَنِي، أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَيَكُونَنَّ فِي أُمَّتِي أَقْوَامٌ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيرَ وَالْخَمْرَ وَالْمَعَازِفَ.»[2]
توضیح:
1. عبد الرحمن می گوید که به خدا ابوعامر (یا ابومالک) به من دروغ نگفتند که از پیامبر شنیدند که...
ما می گوئیم: در سند دیگری، همین روایت مورد سوال واقع شده است که آیا حاضری قسم بخوری و او هم قسم می خورد. [3]