« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

97/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم



کلام مرحوم طباطبایی:

«قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»» قال في مجمع البيان:، أصل الزور تمويه الباطل بما يوهم أنه حق. انتهى. فيشمل الكذب و كل لهو باطل كالغناء و الفحش و الخنا بوجه، و قال أيضا: يقال: تكرم فلان عما يشينه إذا تنزه و أكرم نفسه منه انتهى.

فقوله: «وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ» إن كان المراد بالزور الكذب فهو قائم مقام المفعول المطلق و التقدير لا يشهدون شهادة الزور، و إن كان المراد اللهو الباطل كالغناء و نحوه كان مفعولا به و المعنى لا يحضرون مجالس الباطل، و ذيل الآية يناسب ثاني المعنيين.»[1]

توضیح:

    1. مجمع البیان می گوید: زور یعنی پوشاندن (مشتبه کردن) باطل به چیزی که «حق نما» می باشد.

    2. و لذا شامل کذب می شود.

    3. و هر لهوی باطل است مثل غنا، فحش، خنا [فحش]

    4. [درباره کراما]: گفته می شود فلانی از آنچه او را عیب می گفتند، خود را منزه دانست و نفس خود را منزه کرد و بالاتر گرفت و احسان کرد.

    5. اگر مراد از «زور» دروغ باشد، زور قائم مقام مفعول مطلق شده است، یعنی عبارت چنین بوده است: لایشهدون شهادة الزور (حاضر نمی شوند حاضر شدنِ در زور را) و زور جایگزین مضاف الیه که مفعول مطلق است شده است.

    6. و اگر مراد از زور، «لهو باطل» باشد، زور مفعول به است یعنی حاضر نمی شوند مجالس لهو و باطل را.

    7. ذیل آیه با معنانی دوم سازگار است [چراکه ذیل آیه درباره مرور بر لغو است]

کلام شیخ طوسی:

«ثم عاد تعالى الى وصف المؤمنين فقال «وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ» أي لا يحضرونه، و لا يكون بحيث يذكرونه بشي‌ء من حواسهم الخمس: البصر، و السمع، و الانف، و الفم، و البشرة. و من لا يشهد الزور، فهو الذي لا يشهد به و لا يحضره لأنه لو شهده لكان قد حضره، فهو أعم في الفائدة من أن لا يشهد به. و (الزور) تمويه الباطل بما يوهم أنه حق. و قال مجاهد: الزور- هاهنا- الكذب. و قال الضحاك: هو الشرك. و قال ابن سيرين: هو أعياد أهل الذمة كالشعانين و غيرها. و قيل: هو الغناء، ذكره مجاهد، و اهل البيت (ع).»[2]

توضیح:

    1. شهود یعنی حاضر شدن.

    2. مومن نباید به گونه ای باشد که زور را به خاطر آورد.

    3. کسی که شاهد زور نمی شود اعم است از کسی که شهادت به دروغ نمی دهد و کسی که آن را حاضر نمی شود.

    4. پس تعبیر «یشهد» اعم است از «یشهد به» چراکه هم شامل شهادت دادن می شود و هم شامل حاضر شدن (اینکه به حاضر شدن، شهادت می گویند به این جهت است که کسی که شاهد است، حاضر است)

    5. شعانین: آخرین یکشنبه قبل از عید پاک (عید پاک: به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح که از 22 مارس (دوم فروردین) تا 25 آوریل (5 اردیبهشت) تغییر می کند. اولین یکشنبه بعد از بدر کامل که بعد از اعتدال بهاری است. یکشنبه قبل از آن، عید شعانین است. مسیحیان معتقدند حضرت در روز عید پاک بعد از صلیب کشیده شدن، رستاخیز یافت. و یک هفته قبل از آن، در شعانین به اورشلیم وارد شد.)

 

کلام ابوالفتوح رازی:

«وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ، و آنان كه حاضر نيايند به زور.

مفسّران در معنى او خلاف كردند، ضحّاك گفت: مراد به «زور» شرك است و تعظيم انداد. علىّ بن ابي طلحه گفت: مراد گواهى به دروغ است. عمر گواه دروغ را چهل تازيانه زدى، و روى سياه كردى، و در شهر بگردانيدى تا ديگران منزجر شدندى از مانند آن. مجاهد گفت: عيد مشركان است. ليث گفت:

غناست، و اين قول محمّد بن الحنفيّه است. محمّد بن المنكدر گفت به اسناد از رسول- عليه السّلام- كه او گفت: چون روز قيامت باشد، خداى تعالى گويد كجااند آنان كه خويشتن را منزّه داشتند و اسماع خود را از لهو و مزامير شيطان؟ ايشان را در روضه‌هاى مشك ببرند، آنگه فرشتگان را گويد: [پ‌] بشنوانى بندگان مرا تحميد و تمجيد، و بگويى ايشان را كه: ... لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ، بر ايشان ترسى و اندوهى نيست.

عمرو بن قيس گفت في قوله تعالى: لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ: اى مجالس الخنا، يعنى به مجالس فحش حاضر نشوند. ابن جريج گفت: مراد دروغ است. قتاده گفت: مجالس الباطل.

و اصل زور تحسين چيزى باشد به ظاهر، و باطن بر خلاف آن باشد، و تمويه و تلبيس باشد، و باطل به صورت حق نمودن.» [3]

 

کلام محقق اردبیلی:

«و كذا «لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ» لا يجلسون و لا يحضرون مجالس الخطائين و لا يقربونها تنزّها و صيانة لدينهم، لأنّ مشاهدة الباطل على وجه الرضا به شرك فيه، و لذلك قيل في النظارة إلى كلّ ما لم تسوّغه الشريعة: هم شركاء فاعليّة في الإثم، لأنّ حضورهم و نظرهم دليل الرضا به، و سبب وجوده، لأنّ الّذي سلّطه على فعله هو استحسان النظارة في النظر، و رغبتهم إليه، و يحتمل أن يكون لا يشهدون شهادة الزور أي لا يكذبون في الشهادة، فحذف المضاف و أقيم المضاف إليه مقامه.»[4]

ما می گوئیم:

    1. با توجه به مجموعه آنچه از کلمات خواندیم (بدون توجه به روایات که خواهیم آورد)

یکی از دو معنی، یا به تعبیر شیخ طوسی هر دو معنی از این فراز آیه قابل استفاده است.

الف) حاضر شدن در مجالس باطل.

ب) شهادت دروغ دادن

    2. بنا به نقل مفسرین، محمد بن حنفیه غنا را از زمره مجالس باطل بر شمرده است. امّا اینکه آیا مراد مطلق غنا می باشد یا غنای متداول در آن روزگار قابل بحث است.

لکن اطلاق غنا، دال بر تحریم مطلق است.

اللهم الا ان یقال: ذکر غنا در کلام محمد بن حنفیه، از باب بیان مصداق است و لذا غنایی که عرفاً زور و باطل است را مورد اشاره قرار داده است.

 


[1] الميزان في تفسير القرآن، ج‌15، ص244.
[2] التبیان، ج7، ص510.
[3] روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج‌14، ص289.
[4] اردبيلى، احمد بن محمد، زبدة البيان في أحكام القرآن، ص411.
logo